منفعت‌طلبی بهینه در بازار

مرتضی زارع
کارشناس اقتصادی

مفهوم بازار تاریخی بسیار کهن دارد، برای مثال در کشور ما این پیشینه به 10هزار سال پیش بازمی‌گردد. انسان‌ها نیازهای نامحدودی دارند، برخی از این نیازها مادی و برخی معنوی هستند. مثلا نیاز به خوراک و پوشاک یا نیاز به تفریح و سرگرمی. پیرو این نیازها انسان برای رفع هر یک از آنها یا کالایی تولید می‌کند یا خدمتی ارائه می‌دهد. اما آیا انسان‌ها می‌توانند برای همه نیازهای خود به‌تنهایی کالا تولید کنند یا دارای همه مهارت‌های لازم برای رفع نیازهای خود هستند؟ مشخصا پاسخ منفی است. این محدودیت موجب شده تا انسان‌ها کالا و خدمات مورد نیاز یکدیگر را بین هم داد و ستد کنند.

حال داد و ستد یک کالا برای مثال گندم را بطور جداگانه از منظر خریداران و فروشنده بررسی می‌کنیم. خریداران توان مالی متفاوت دارند؛ شاید نفر اول حاضر است یک کیسه گندم را به قیمت 100 تومان بخرد و توان نفر دوم برای خرید این میزان 90 تومان است. یعنی فروش کالای دوم به‌شرط قیمت پایین‌تر میسر است و الی آخر. پس اگر بخواهیم رفتار متقاضیان خرید را بر اساس قیمت و مقدار نشان دهیم مشاهده می‌شود با افزایش مقدار، قیمت کاهش می‌یابد. به تعبیر دیگر در نمودار دوبعدی بر اساس قیمت و مقدار منحنی تقاضا (در فرم معمول خود) همواره نزولی است. همچنین از دید عرضه‌کننده، او کالای اول خود را با هزینه‌ای تولید کرده و حاضر است در قیمت‌های بالاتر از این مقدار بفروشد. تولید بیشتر کالا یعنی هزینه‌های بیشتر نسبت به قبل، بنابراین او کالای دوم را به قیمت بالاتر می‌تواند بفروشد و الی آخر.

بنابراین منحنی عرضه که حاصل تقابل نقاط قیمت و مقدار کالای فروشنده است صعودی خواهد بود. دادوستد کالا و خدمات، حاصل تقابل این دو گروه است. اما جزء دیگر این تقابل، انگیزه منفعت‌طلبی است. بدون شک خریداران طالب خرید با قیمت پایین‌تر از توان خود هستند و فروشندگان نیز می‌خواهند محصولات خود را با بالاترین قیمت ممکن بفروشند. این انگیزه به‌نحوی که بیان می‌شود موجب شکل‌گیری مکانی به‌منظور داد و ستد محصولات یا بازار می‌شود. فروشنده هم نمی‌داند که آیا اولین خریدار دارای بیشترین توان پرداخت است و هم پیدا کردن اولین فرد برای او متحمل هزینه است. بنابراین با در نظر گرفتن شرایطی که بیشترین منفعت را برای او داشته باشد ناگزیر است کالای خود را در جایی عرضه کند که افراد بیشتری برای خرید به او مراجعه می‌کنند تا بتواند کالای خود را با بهترین قیمت بفروشد. با مشخص شدن بازار فروش کالا، خریداران وارد بازار می‌شوند. به این ترتیب بازار در وهله اول هزینه معاملاتی هر دو طرف را کاهش می‌دهد.

اما منفعت بازار به اینجا ختم نمی‌شود. حال طرفین با در نظر گرفتن منفعت خود وارد دادوستد می‌شوند. خریدار اول توان پرداخت بالاترین قیمت را دارد ولی حس منفعت طلبی به او یادآور می‌شود که در صورتی که او از خرید منصرف شود فروشنده مجبور است کالای خود را به نفر دوم در قیمت پایین‌تر بفروشد. پس او می‌تواند با این استراتژی کالا را با قیمت پایین‌تر خریداری کند. نفر دوم نیز با همین استراتژی می‌تواند با قیمت پایین‌تر کالا را بخرد و الی آخر..... فروشنده در این حالت ضرر نمی‌کند زیرا اگرچه قیمت پیشنهادی متقاضیان در حال کاهش است اما تعداد کالاهایی که او می‌فروشد نیز بیشتر است. به زبان ساده برای او فروختن 8 واحد کالا با قیمت 10 تومان سود بیشتری نسب به حالتی که او 3 واحد کالا را با قیمت 20 تومان بفروشد دارد. به محض اینکه فروشنده در قیمت و مقدار مشخصی برآورد کند سود او حداکثر است و بالا بردن قیمت چیزی به تعداد خریداران اضافه نمی‌کند، معامله صورت می‌گیرد. سهم او از فروش در بازار تمامی کسانی که توانایی پرداخت آن قیمت را دارند به اضافه کسانی که قدرت پرداخت بیشتری دارند خواهد بود. این مزیت دوم بازار است.

بنابراین ترکیب نیازهای نامحدود انسان‌ها و منفعت‌طلبی آنها در فرم بهینه آن موجب پیدایش بازارها می‌شود. در قیمت تعادلی که محل برخورد دو منحنی عرضه و تقاضاست تمامی کسانی که حاضر به پرداخت این قیمت هستند صاحب کالا می‌شوند و عرضه کننده نیز با توجه به شرایط بازار بهترین ترکیبی که بالاترین سود را به او می‌دهد می‌فروشد. اما اگر بخواهیم به مزیت‌های این بازار علاوه‌بر کاهش هزینه‌های معاملاتی (هزینه‌های جست‌وجو) و افزایش سود طرفین چیزی بیفزاییم آن بهره‌وری است. برای مثال با ورود فروشنده جدید به بازار، فروشنده سابق دو راه پیش‌رو دارد؛ او یا باید کیفیت کالای خود را افزایش یا هزینه‌های خود را کاهش دهد تا با پایین آوردن قیمت، رقیب را از بازار خارج کند. بالا رفتن کیفیت یعنی بهره‌وری کاراتر از منابع موجود، و کاهش هزینه‌ها. یعنی پیدا کردن راهی که تولید این میزان کالا را با صرف کمتر منابع امکان‌پذیر کند. در فرم بهینه‌تر فروشنده می‌تواند برای افزایش فروش خود و حذف رقیب ترکیبی از این 2 راه را به‌کار گیرد؛ یعنی کالایی با کیفیت‌تر و هزینه کمتر.

مشاهده می‌شود تمامی این مسائل بهره‌وری کلی اقتصاد را بالا می‌برند. مجموعه این مسائل موجب پیدایش نوآوری‌های گوناگون در تولید کالاها و خدمات در طول زمان شده است. از این تعاریف ساده می‌توان دریافت هرچه تعداد عرضه‌کنندگان در بازار بیشتر شود منافع کلی اقتصاد افزایش می‌یابد و هر چه انحصار بیشتر گردد خریداران، کالاها را با قیمت بالاتر و کیفیت پایین‌تر نسبت به پتانسیل بالقوه آن خریداری می‌کنند. همچنین رقابت بین فروشندگان سازو کاری به‌وجود می‌آورد که نتیجه آن کاهش اختلاف اطلاعات بین فروشندگان و خریداران و رسیدن به قیمت حقیقی کالاست. به‌دیگر بیان ساز وکار بازار تقارن اطلاعات بین عرضه‌کنندگان و مصرف‌کنندگان را بالا می‌برد. همواره اطلاعات تولیدکنندگان در مورد هزینه‌های خود با برآورد مصرف‌کنندگان اختلاف دارد. دربازارهای کوچک این فاصله اطلاعاتی موجب می‌شود مصرف‌کنندگان کالا را گران‌تر از ارزش حقیقی آن خریداری کنند ولی هرچه بازار بزرگ‌تر می‌شود رقابت فروشندگان موجب می‌شود قیمت‌ها کاهش یافته و به سمت مقدار حقیقی خود حرکت کند.