اهمیت خراسان
رضا سلیمان نوری هفته پیش وعده دادم که در این ستون و از این هفته مجموعه نوشتاری را درباره «خراسان» تقدیم شما عزیزان همراه کنم. در آن نوشتار داستان چگونگی تولد «خراسان ما» را نگاشتم و اشاره کردم که این سرزمین ناشناخته‌ها و مجهولات بسیاری دارد که قصد دارم به مرور زمان و به یاری خدا و البته کمک شما یاران کمی این مجهولات را کمتر کنم. همچنین وعده دادم که در نخستین گام بیان خواهم کرد که خراسان در اصل کدام محدوده جغرافیایی را در بر می‌گیرد و آیا همین سه استانی که علاوه بر نام خراسان پسوندهای شمالی، رضوی و جنوبی را به همراه دارند خراسان هستند و یا اینکه خراسان گسترده‌تر از این سه گانه است. و آیا خراسان واقعی کدام مناطق فرامرزی ایران در کشورهای همسایه را شامل می‌شود؟ تا کجای افغانستان و تاجیکستان و یا ترکمنستان و حتی ازبکستان در طول تاریخ به عنوان خراسان نامیده می‌شده و کجای این کشورها خارج از چارچوب این محدوده جغرافیایی بوده و آیا سرزمین‌های دیگری خارج از محدوده‌های ذکر شده در بالا چه داخل ایران سیاسی کنونی و چه در کشورهای همسایه کنونی، متعلق به خراسان بزرگ هست یا خیر؟ بر اساس همین وعده در حال نگارش متن یادداشت این شماره بودم که نظر یکی از دوستان شمالی درباره یادداشت نخستین من در یکی از صفحات فضای مجازی به ناگاه من را با ضرورتی مهم‌تر روبرو کرد. آن دوست در متنی کوتاه در پایین یادداشت نخست من برای این ستون نگاشته بود با این مضمون که «حالا این خراسان مگر چیست و چه ویژگی دارد که لازم است بدانیم محدوده جغرافیایی آن چه بوده است؟ و...». ادامه نوشتار این دوست را برای شما بازنویسی نکردم چون همان گونه که می دانید بسیاری از مطالب منتشر شده در فضاهای مجازی قابلیت و البته صلاحیت انتشار در فضای واقعی را ندارند. اما همین متن کافی بود تا روند این یادداشت را از متنی اسنادی به تکرار یک سری بدیهیات تغییر دهد تا بدین گونه دوستانی که کمتر با اهمیت و جایگاه خراسان در طول تاریخ آشنا بوده و نمی‌دانند خراسان کجاست، بهتر با این خطه آشنا شوند. برای این دسته از دوستان در ذیل چند مورد کوتاه از ویژگی‌های خراسان را شماره می‌کنم تا شاید پاسخ سوال خود را گرفته باشند. خراسان، سرزمین پارت ها بر اساس منابع تاریخی غیر قابل انکار خراسان سرزمینی است که یکی از سه قبیله عمده آریایی مهاجر به ایران یعنی پارت‌ها برای اسکان خود برگزیدند. پارت‌ها همان گروهی هستند که به روایت تاریخ نگاران دوران حکومت ایران که بیشتر به اشکانیان معروف هستند، دموکرات‌ترین عهد حکومتی در اعصار مختلف ایران بوده است زیرا در این دوران نه تنها آزادی مذهب به صورت کامل برقرار بوده که برای نخستین بار در جهان پادشاه به صورت برگزیده آن هم توسط بزرگان منتخب مناطق مختلف کشور و تحت قالب نخستین مجلس شورای جهان یعنی مهستان، برگزیده شد. دیگر موردی که خراسان را در تاریخ ایران برجسته می کند، همانا ماجرای ظهور و درگذشت یا شهادت یگانه پیامبر ایران یعنی زرتشت در این خطه از کشور است. البته برخی مورخان زادگاهی جز خراسان برای زرتشت معرفی کرده‌اند اما همگان بر قتل وی در بلخ خراسان بزرگ و دفن او در همان محدوده هم قول هستند. مدفنی که بر اساس برخی شواهد در مزار شریف افغانستان کنونی است. از این دو که بگذریم و افسانه های گوناگون پهلوانی ایران که در تمام آنها خراسان نقشی ویژه دارد و یا زادگاه پهلوانان است و یا محل رزم و جنگ ایشان به کناری نهیم، نمی توان از این ویژگی به راحتی عبور کرد که خراسان سرزمینی است که اغلب یورش‌های خانمان سوز به ایران خاصه در دوران پس از اسلام از این ناحیه رخ داده و هرگاه این منطقه در آرامش بوده، ایران در امنیت به سر می برده است. دیگر ویژگی خاص خراسان که بررسی و تحقیق درباره گذشته و آینده این خطه را لازم می کند، ظهور سرداران دلیر و تاریخ ساز بزرگ از این خطه است. ابومسلم خراسانی که با درایت او خاندان ظالم اموی سرنگون شد و خاندان متظاهر به علوی و نبوی بودن، عباسی حاکم سرزمین‌های اسلامی شد و نادر شاه افشار که آخرین جنگ های بزرگ منتهی به کشورگشایی و بزرگ شدن مساحت ایران زمین در دوران او و به رهبری وی صورت گرفته از جمله این دلیران خطه خراسان هستند. البته دلایل ذکر شده در بالا و ده‌ها و صدها دلیل دیگری که بدان‌ها اشاره نکردم هم اگر نبود بازهم وجود دو دلیل زیر و حتی یکی از آن دو کافی بود، من که نه بلکه ده‌ها و صدها نفر دست به قلم شده و در راه بازشناسی این خطه تاریخی به فعالیت پردازند. این دو دلیل هم نخست قرار گرفتن مدفن هشتمین امام شیعیان جهان حضرت ثامن الحجج(ع) در این خطه و دوم مدفون شدن خداوندگار زبان و ادب پارسی حکیم ابوالقاسم فردوسی در این سرزمین است. دو بزرگی که اگر هر کدام از آنها در این خطه بخشی یا تمام عمر خود را سپری نکرده بودند، بی‌شک ایران ما، این گونه که اکنون است، نبود. این سخن توضیح خاصی را هم لازم ندارد زیرا در صورت عدم حضور امام هشتم(ع) در این خطه با توجه به تمام شرایط می‌توان مدعی شد که تشییع به رشد کنونی خود خاصه در ایران نمی‌رسید و در صورت عدم وجود فردوسی نیز اکنون زبان فارسی وجود نداشت. خوب بیش از این بر حجم نوشتار کنونی اضافه نکنم بدین امید که آن دوست مجازی و سایر دوستان چرایی لزوم پرداختن به خراسان و البته جایگاه آن را از طریق این قلم ناتقص درک کرده باشند. یاحق*کارشناس ارشد ایران‌شناسی و خراسان پژوه