رابطه دو سویه نفت و اقتصاد ملی

دکتر فریدون برکشلی

کارشناس ارشد انرژی

شوک‌های قیمت نفت روی متغیرهای کلان اقتصادی ‌به خصوص رشد اقتصادی تاثیرگذار است و این در حالی است که کارشناسان معتقدند این اثر به‌گونه‌ای نامتقارن خود را نشان می‌دهد. به این ترتیب که شوک منفی قیمت نفت منجر به کاهش رشد اقتصادی در ایران می‏شود، ولی شوک مثبت قیمت نفت لزوما باعث افزایش رشد اقتصادی نمی‏شود و از طرف دیگر به همان میزان شوک منفی اثر نمی‏گذارد. در این خصوص باید گفت قیمت نفت معلول عوامل و دلایل مختلفی است و از طرف دیگر، خود، به‌عنوان عاملی تاثیرگذار در فعل و انفعالات اقتصادی کشورهای صادر‌کننده و واردکننده نفت تلقی می‌شود.

در این بین همان‌طور که در دو سال اخیر نیز تجربه شده است عواملی همچون رشد مجدد حفاری‌ها در آمریکا، کاهش رشد اقتصاد جهانی، افول رشد اقتصادی در کشورهای نوظهور، اطمینان از افزایش عرضه، تغییر الگوی مصرف، افزایش ارزش دلار، کاهش سرمایه‌گذاری در بازار نفت به علت ترس از زیان و افزایش حجم ذخیره‌های نفتی از جمله عوامل افت قیمت نفت خام هستند که تمام این عوامل در شرایط کنونی با نسبت‌های مختلف وجود دارند. به عبارت دیگر نگرانی‌ها از تثبیت قیمت نفت در رقم‌های پایین همچنان وجود دارد و این در حالی است که این شرایط همان‌طور که در فوق اشاره شد به زیان کشورهای صادرکننده نفت از جمله ایران خواهد بود.خطر کسری بودجه ناشی از کاهش بهای نفت کشور‌های صادرکننده را که به شدت به درآمد‌های نفتی متکی هستند، تهدید می‌کند و از سوی دیگر سرمایه‌گذاری در پروژه‌های نفتی را به تعویق می‌اندازد، بیکاری افزایش می‌یابد و از آنجا که این صنایع در کشور‌های نفتخیز جزو صنایع مادر محسوب می‌شوند، عملا باعث کند شدن آهنگ اقتصادی این کشور‌ها خواهند شد.نفت اقتصاد نروژ را بیش از پیش به چرخه توسعه وارد کرد؛ ولی برای کشور ما چنین ثمره و دستاوردی به همراه نداشت. ایران به دلیل کاهش قیمت نفت از اقتصاد نفتی فاصله گرفته و نمی‌توان با قطعیت از اقتصاد منهای نفت در ایران اطمینان داشت؛ چراکه بازگشت به نفت با افزایش قیمت این محصول موضوعی است که قبلا تجربه شده است.

درخصوص تفاوت‌های رشد اقتصادی مبتنی بر تولید و بهره‌وری و رشد مبتنی بر منابع طبیعی نیز باید گفت طی هر دو فرآیند و در مراحل توسعه اقتصاد، کشورها نهایتا به مراحل ارتقا و افزایش بهره‌وری دست پیدا می‌کنند. کشور توسعه‌یافته‌ای سراغ نداریم که در آن کارآیی اقتصادی پایین باشد و تنها به یمن منابع طبیعی توسعه یافته است. این هم یک واقعیت است که عمق و دامنه اصول فرضیه نفرین منابع در برخی اقتصادها و جوامع از جمله ایران قوی است. بسیاری از ایرانی‌ها وجود نفت را یکی از دلایل توسعه نیافتگی تلقی می‌کنند و بر این باورند که بدون نفت شرایط بهتری می‌داشتند، حال آنکه مسلما منظور اصلی که می‌تواند درست باشد به نحوه استفاده از منابع بر می‌گردد، به هر حال رشد مبتنی بر تولید و بهره‌وری پایدارتر است و چرخه اقتصادی قوی‌تری را برای اقتصاد آن جوامع به وجود می‌آورد.در عین حال باید گفت رشد اقتصادی ایران تاکنون مبتنی بر قیمت نفت بوده و حال با این افت شدید قیمتی زمان عبور از آن فرا رسیده است. بدیهی است که هر قدر قیمت جهانی نفت در سطح بالایی قرار داشته باشد، نسبت آن در بودجه عمومی کشور بالا و در شرایط قیمت پایین این نسبت در شرایط پایین‌‌تری قرار می‌گیرد که البته، هیچ یک از این دو وضعیت نشانه‌های محکمی دال بر سلامت اقتصاد ملی نیست.

در ایران در دوران قیمت‌های بالای نفت، درآمدهای اضافی صرف انباشت سرمایه و آمادگی برای خیز اقتصادی نشده، بلکه عمدتا میزان واردات افزایش پیدا کرده و بالعکس در شرایط قیمت پایین واردات کمتر شده یا کیفیت واردات تنزل یافته است. مثلا کشوری مانند نروژ از ابتدای شروع صادرات نفت درآمد حاصله را در صندوقی ذخیره کرد و امروز این صندوق با ٧ تریلیون دلار دارایی قدرتمندترین صندوق ذخیره ارزی جهان است، در هرصورت تاکید می‌کنم که به فرضیه نفرین منابع معتقد نیستم، بلکه قابلیت و درایت کشور در مدیریت و بهره‌برداری مدبرانه از منابع مهم است.به عقیده من لازم است نفت و اقتصاد ملی با یکدیگر رابطه‌ای دوسویه پیدا کنند، درحال حاضر این رابطه یکسویه است و اقتصاد کشور از این همه امکانات و قابلیت‌های صنعت نفت بهره‌برداری نمی‌کند. این موضوع در اصول و اهداف اقتصاد مقاومتی مورد توجه ویژه‌ای قرار گرفته است و امیدوارم علاوه بر استفاده بهینه از این منبع خدادادی به‌گونه‌ای در صنایع دیگر پیشرفت کنیم که با به وجود آمدن مشکلی در نفت اقتصاد کشور فلج نشود.