واسطه‌ای بین مردم و بنگاه‌ها

در نگاه اول اکثر مردم فکر می‌کنند بانک مکانی است برای پس‌انداز کردن، دریافت سود بانکی، دریافت وام و مدیریت حساب‌های خود. این فرآیندها جزو خدمات اصلی بانک هستند اما کارکرد اصلی بانک‌ها در اقتصاد چیست؟ چرا بانک‌ها باید به پول سود بپردازند؟ سود وام بر چه اساسی تعیین می‌شود؟ چرا اساسی‌ترین سیاست‌های اقتصادی دولت‌ها از طریق این ارگان انجام می‌شود؟ با یک مثال ساده شروع کنیم. فرض کنید شما مقداری پول اضافه بر نیاز خود دارید و نمی‌دانید با آن چه کنید. از طرف دیگر فردی یک طرح خوب برای کسب‌وکار دارد و نیازمند پول برای شروع فعالیت اقتصادی خود است. اکنون شما می‌توانید با تامین پول مورد نیاز او در این فعالیت اقتصادی سرمایه‌گذاری کنید و از منافع و عواید آن بهره‌مند شوید. اما چرا افراد نمی‌توانند به‌راحتی وارد این نوع سرمایه‌گذاری شوند؟ همواره در جامعه افرادی مازاد منابع مالی دارند و تعداد زیادی نیز با کمبود این منابع مواجه‌اند اما مشکل نحوه داد و ستد این منابع است. شخص قرض‌دهنده چگونه از میان این همه متقاضی بهترین طرح سرمایه‌گذاری را انتخاب کند و چگونه ریسک و سودآوری آن را بررسی کند؟ انجام این امور کار دشواری است و نیاز به تخصص بالا و توانایی تحلیل ریسک دارد. تحت این شرایط روند شروع فعالیت‌های اقتصادی اصطکاک بالایی خواهد داشت.

در اقتصاد بانک را تحت عنوان «واسطه‌گر مالی» تعریف می‌کنند. بانک بین این دو گروه یعنی عرضه‌کنندگان پول و متقاضیان آن قرار می‌گیرد. بانک‌ها با تجمیع منابع مالی عرضه‌کنندگان و یکپارچه کردن آن، قابلیت اهدای آن در مبالغ بالا حتی برای سنگین‌ترین طرح‌های اقتصادی را فراهم می‌کنند. برای مثال یک سرمایه ۱۰ میلیون تومانی برای انجام پروژه‌ای با سرمایه اولیه ۲۰۰ میلیون تومان کافی نیست، اما این امر با سپرده‌گذاری ۲۰ نفری که هر کدام ۱۰ میلیون تومان در بانک سپرده کردند میسر می‌شود. نیاز بنگاه‌ها به وام و اعتبارات از یک سو و محدودیت این منابع از طرف دیگر، سبب می‌گردد که بنگاه‌ها انگیزه کافی برای ارائه درست اطلاعات در مورد فعالیت‌های اقتصادی خود به بانک داشته باشند. همچنین بانک از متقاضیان وثیقه‌های معتبر دریافت می‌کند تا ریسک عدم‌بازپرداخت منابع مالی کاهش یابد. پس از تامین مالی پروژه‌های اقتصادی، نظارت دقیق بر حسن انجام کار تا مرحله بهره‌برداری و حتی طی دوران بهره‌برداری، از دیگر وظایف بانک‌هاست تا تضمینی بر استفاده درست از منابع مالی باشد.

عملیات نظارت هم هزینه‌هایی در بر دارد که به این ترتیب بانک در مقایسه با نظارت شخصی افراد این هزینه‌ها را کاهش می‌دهد.سپرده‌گذاران در حقیقت سرمایه‌گذاران طرح‌های اقتصادی هستند، بنابراین سود بانکی چیزی جز عواید درآمدی آنها از سرمایه‌گذاری نخواهد بود. همچنین سود تعیین شده برای وام شاخصی برای تعیین درجه بازده طرح‌های اقتصادی است. هر چه سود بانکی بالاتر باشد تنها کارآفرینانی که دارای طرح‌های پربازده با درجه خلاقیت بالاتر هستند می‌توانند در صف وام قرار ‌گیرند. به‌دیگر بیان فعالیت اقتصادی متقاضیان وام باید درآمدی بیشتر از وام و سود آن داشته باشد. پایین بودن نرخ بهره وام، سودآوری طرح‌های ضعیف را امکان‌پذیر می‌کند و موجب تخصیص ناکارآی منابع ارزشمند مالی می‌شود. البته با بالا رفتن نرخ سود وام نیز ریسک طرح‌های اقتصادی بالا می‌رود. پس نرخ سود چگونه باید تعیین شود؟

هر چه سود سپرده‌ها بالا رود ناگزیر سود وام نیز افزایش می‌یابد چون درآمد اصلی بانک که به آن «اسپرد بانکی» گفته می‌شود حاصل اختلاف این دو نرخ است. چه سودی برای سپرده‌گذاران مناسب است؟ در تعاریف اقتصادی انگیزه اصلی سپرده‌گذاران را نه نرخ سود اسمی، بلکه نرخ سود واقعی می‌دانند. نرخ سود اسمی همان نرخی است که توسط بانک‌ها برای سپرده‌ها اعلام می‌شود. اگر تورم را از این مقدار کسر کنیم نرخ سود واقعی حاصل می‌شود. به‌دیگر بیان خیال سپرده‌گذاران راحت است که ارزش زمانی پول آنها یا قدرت خریدشان در طول زمان حفظ خواهد شد. یعنی اگر تورم در سال جاری ۱۵درصد باشد و نرخ سود بانکی ۱۷درصد اعلام شود، نرخ سود حقیقی ۲درصد خواهد بود. در نظام بانکی آزاد، بانک مرکزی در کنار تعیین نرخ بهره سپرده، دامنه‌ای برای نرخ سود وام تعریف می‌کند. اگر نرخ سود سپرده ۱۲درصد و سقف نرخ بهره وام ۲۰درصد تعیین شود بانک‌ها آزادی عمل دارند تا نرخ بهره وام را با توجه به هزینه‌های عملیاتی خود، بازده طرح‌ها و منابع مالی موجود تعیین کنند. اگر اسپرد بانکی ۴ درصد باشد بنابراین بانک‌ها می‌توانند سود وام را بین ۱۶ درصد تا ۲۰ درصد تعیین کنند.