بررسی روند آفرینش و خلق یک اثر در معماری

در این مجال کوتاه سعی بر این است که عملکرد یک معمار را در تعامل با چرخه هستی به بحث گذاشته و کلیتی نمودار گونه از روند آفرینشی وی داشته باشیم. معمار با در دست داشتن آنچه که از جهان معنا و گستره هستی یافته است با نظم دهی به ابزارهای تخصصی خویش، حرکتی را به سوی معماری آغاز می‌کند. اندیشه‌ها و ارزش‌های رایج در جامعه، که می‌تواند با موضوع آفرینش او مرتبط باشد را روی میز کار خود جمع‌آوری کرده، با تجزیه و تحلیل آنها و تبیین ایده اصلی شروع به خلق فضایی سه بعدی و بصری می‌کند. مبانی نظری و پشتوانه فکری معماران از دیرباز نقشی حساس و تعیین‌کننده در شکل‌گیری و نوع روند حرکتی پروژه، بر عهده داشته است. به گونه‌ای که معماران موفق، در زمینه‌های مختلف، فنی و هنری به مطالعه و تجربه پرداخته و با تاکیدی خاص بر شعاع آگاهی معمار و نوع سازماندهی ذهنی او در ابعاد و شرایط مختلف، شخصیتی چند بعدی از خود ارائه داده‌اند، به طوری که همگی در ساختار فکری معمار دخیلند و در مجموعه‌ای از گزینه‌های یاد شده، تشکیل کلیتی را می‌دهند که در عین راهگشا بودن و تجویز ابزارهای مناسب بر مضمون هویتی معماری می‌افزاید. نمودی که می‌تواند مخاطب را برانگیخته و تداعی دوباره و نوتر از آنچه که دیده است را به وجود آورد.

گستره ذهن هنرمند و شکل‌گیری اندیشه:

داشتن استقلال ذهنی، عدم وابستگی به هر سبک و شیوه هنری و در عین حال دست یافتن به نحوه کارکرد ذهن مهم‌ترین شاخص‌های خلاقیت و نبوغ هر هنرمندی به شمار می‌آیند. نباید ذهن را به هر الگو و اصولی که از طرف اشخاص و مکاتب مختلف مطرح می‌شود آلوده کرد. چنین مباحثی نیازمند تحلیلند و استنتاجی درست از روند فکری و عملی، که در غیر این‌صورت محدودیتی مضاعف را در کنار مشغله‌های رایج هر جامعه ای در مقابله با هنرمند به ذهن اعمال کرده و از او خواهیم خواست که بدان شیوه خاص بیندیشد. پس می‌توان نتیجه گرفت که ذهن در ماهیت درونی خویش خواهان آزادی است و باید با ابزار و داده‌هایی که در اختیارمان می‌گذارد با آن روبه‌رو شده و به تعاملی پویا دست یابیم که بتواند در مقابله با اندیشه‌های جدید، در عین حفظ اصول کلی خویش، تحلیل مناسبی را ارائه دهد. حرکتی از درون به بیرون که حاکمیت هر اصول و عقیده‌ای را بر ذهن رد می‌کند. هر هنرمندی دارای شیوه خاصی برای طراحی است و از عناصر و اتفاقات گوناگونی در طبیعت الهام می‌گیرد. هر چقدر که به طبیعت نزدیک‌‌تر شده و بکارت فرمی‌و معنایی آن را لمس می‌کند، قوه شناخت و تحلیل ذهن تقویت شده و به سطوح بالاتری از آگاهی دست می‌یابد.

اندیشه، چه بر مبنای قاعده‌ها یا راه و روش‌های شناخته شده، پویایی خود را بر چهره برونی پیکره معماری متظاهر می‌کند، چه بر مبنای ابداع‌هایی که در لحظه‌های متفاوت، گسسته از یکدیگرند و در طول مسیرهای بهره‌برداری و زندگی با یکدیگر پیوند می‌یابند، دریافت می‌شود...، می‌تواند مکان‌ها یا فرصت‌هایی را برای آدمیان ایجاد کند. پایه معرفتی و مبانی نظری هر حرفه‌ای نیاز به ساختار اولیه قوی دارد که می‌تواند نمودی از کارکردها و تجربه‌های عملی و ذهنی بشر در طول تاریخ باشد. این مبانی بر هنرمند بودن و بر باورهای فردی معماران به خصوص با تاکیدی خاص در مورد معماری «خوب» و «درست»، نشان‌دهنده نوع جهان بینی و نحوه تفکر آنان است، تفکری که متشکل از مجموعه اطلاعاتی که از جهان هستی در ذهن ایشان نقش بسته است و در صورت بالفعل شدن با استفاده از ابزاری نمایشی سه بعدی، متشکل از مجموعه روابطی که ما را به عینیت نزدیک می‌کنند، می‌توانند بیانی از وجوه مختلف یک کالبد معماری را برای ما ایجاد کنند و در عین حال چنین اندیشه کاملی، در تعاملاتی که با چرخه هستی برقرار کرده است پویایی خویش را حفظ کرده و همیشه در حال نو شدن است.

کانسپت:

ایده‌هایی که در چنین بستری که از ذهن زمینه‌سازی و خلق می‌شوند، هنرمند را بر آن می‌دارند که تجسمی‌هر چند کمرنگ را در دنیای بیرون به منصه ظهور برساند، چنین تجسمی‌ کانسپت یک پروژه محسوب می‌شود که با استفاده از ابزار و اشکال مختلف، چه به گونه‌ای دو بعدی در قالب اتودهای سریع و یا ماکت‌هایی حجمی‌ و ترسیمات کامپیوتری می‌توان نمایش داد. البته امکان تعدد ایده‌های مختلف را نیز باید در نظر داشت و اینکه یک ایده ثابت می‌تواند در قالب‌ها و فرم‌های متفاوت مطرح شود. به عنوان مثال، نحوه برخورد هر معماری با طبیعت و ایده‌هایی که در ذهن وی از جریان آب گرفته تا الگوهایی از پرواز پرندگان، شکل می‌گیرند یکسره با هم متفاوت و دارای بیانی مستقل هستند.

ساختار:

کانسپت خلق شده برای یک پروژه معماری، ساختاری کلی را برای طراحی موضوع مورد نظر به وجود می‌آورد. ساختاری که به واسطه آن به خطوط و سطوحی دست می‌یابیم که شمایی از کلیت فرمی، فضایی و حال و هوای پروژه را مشخص کرده و واسطه‌ای است بین زبان انتزاعی کانسپت به وجود آمده با کالبد واقعی معماری. اگر بتوان گستره ذهن را بخش‌بندی کرد می‌توان چنین نتیجه گرفت که در مراحل اولیه خلق یک اثر لایه‌هایی از ذهن فعالیت می‌کنند که بیشتر جنبه شهودی داشته و رفته‌رفته که به عینیت اثر هنری نزدیک می‌شویم و فکر و منطق جای پای بیشتری می‌یابد، چنانکه در معماری نیز لایه‌های ثانویه تاثیرگذار بر روی یک پروژه، بر خلاف مراحل اولیه که حالتی شهودی و انتزاعی داشت، جنبه فکری و تجربی به خود می‌گیرند. تلاش کانسپت در جهت تجسم بخشی به ذهنیت و فکر معمار است و در عوض ساختاری که القا می‌کند، سعی دارد الگوها و یا چارچوبی فیزیکی و نه صرفا فکری را برای طراح به وجود آورد. در این بین ذهن هنرمند در کنار رابطه عمودی که با مراحل مختلف از روند طراحی یادشده دارد به هر کدام از این مراحل تبدیل و تغییر، نظارت کرده و در کنار انجام اصلاحات مورد نیاز تا آخرین لحظه خلق کامل اثر معمار را همراهی می‌کند. لازم به ذکر است که دیاگرام مورد نظر در چارچوبی عقلانی ترسیم شده و تنها بازگو کننده یک شمای کلی از روندی است که یک هنرمند در مقام خلق‌کننده آن را طی می‌کند و چه بسا در شرایطی خاص، جوابگو و یا قابلیت توجیه را نداشته باشد، لذا در تکمیل بحث و خلاءهای موجود باید به این نقطه اشاره کرد که تمامی‌مراحل ذکر شده در وحدتی و ادغامی ‌سخت به سر می‌برند که حتی در مواردی قادر به تفکیک و بررسی تاثیر جز به جز آنها نیستیم، چه بسا در مواردی از کار معماران، شاهد تلفیق و یا حذف گونه‌ای از این عناصر هستیم. به عنوان مثال در هر مرحله ای می‌توان بروز ایده‌ای جدید را حتی در نهایی‌ترین مرحله ساخت نیز مشاهده کرد.

اسکیس‌های مفهومی:

تسلط بر ذهن و کنترل رابطه بین لایه‌های یاد شده، تحریک ذهن و افزایش درجه خلاقیت هنرمند از یک طرف و کم کردن فاصله ذهن تا واقعیت، دو مقوله‌ای است که باید بیشتر بدان پرداخت و با کم کردن فاصله بین ذهن و دست معمار به سبب درک سریع و انتقال یافته‌ها بر روی کاغذ می‌تواند بسیار راهگشا باشد. مشکلی که در بیشتر طراحان دیده می‌شود عدم کنترل ذهن و تجسم به موقع یافته‌های ذهنی است، به گونه‌ای که گسستی بین اندیشه معمار و اثر خلق شده دیده می‌شود و کانسپت اصلی پروژه چیزی متفاوت از اثر خلق شده است و نمی‌توان روند مشخصی را برای شکل‌گیری پروژه مورد نظر قائل شد. معضلی که اکنون در بسیاری از دانشکده‌ها و دنیای حرفه‌ای معماری با آن روبه‌رو هستیم و شاید نقطه شروعی باشد، در توجیه عدم وجود هویت مشخص و پویا در معماری معاصر ایران.

یکی از مواردی که زیربنای فکری ایشان را تقویت کرده و به سوی مفاهیم جدیدی هدایت می‌کند اسکیس‌هایی هستند که به دور از هر گونه تعقلی، در راستای معرفت حسی و ساختار ذهنی شخص در ارتباط با دنیای بیرون ترسیم می‌شوند. طراحی سریع از ایده‌ای که به ذهنشان خطور می‌کند بهانه‌ای است بر بکارت فرم‌ها و نقش‌هایی که شکل می‌گیرند و در مراحل بعدی است که لایه‌های فکری و تجربی هنرمند، وارد عمل شده و اسکیسی ساده را به طرحی معمارانه تبدیل می‌کنند. ایده‌های مختلفی که به مرور زمان به ذهن خطور می‌کنند فضای الهام گونه‌ای را پدید می‌آورند و معمار را بر می‌انگیزند، همچون شاعری که در چالش با هستی در لحظه‌ای خاص و بسیار کوتاه سعی در ثبت مفاهیمی‌دارد که در حالت عادی متوجه آنها نبوده است. اتفاقی غیرمنتظره که دارای معانی عمیقی بوده و دریچه‌های جدیدی در ذهن یک معمار باز می‌گشاید. معمار نیز به مانند مراقبه کننده‌ای منتظر فرا رسیدن آن لحظه خاص بوده و با تذهیب و ترغیب اندیشه و احساس خویش می‌تواند به ادراکی والا، دست یابد.

تعدد اسکیس‌های مفهومی‌ که در هر برخوردی با عناصر و اندیشه‌های مختلف انجام می‌گیرند، در دستیابی به چنین ادراکی بسیار راهگشا است. کشف و شهودی معمارانه که اتفاقات و نوآوری‌های خاصی را در بین صفحات کاغذ، قلم و رنگ جست‌وجو می‌کند و یا تجسمی ‌حجمی ‌در قالب ماکت، تجسمی‌سه بعدی و به خصوص قابل لمس، با ارتباط گیری بالا برای خالق اثر و مخاطب به وجود می‌آورد. طراحی صرف و استفاده از ابزار و تکنیک‌های راندو، تنها وجهه‌ای خلاصه و عینی از محیط را القا می‌کنند که به شناسایی آن فضای خاص می‌انجامد نه خود معمار و نه ذهنیت خاص او. دغدغه اصلی یک معمار خلقتی است که در ابعاد و بستر‌های مختلف جوابگو باشد. چنین عملی زیربنای فکری و ذهنی دقیقی را طلب می‌کند که به طور همزمان قدرت سازماندهی مفاهیم فضایی خاص پروژه، نیازمندی‌های طرح، دریافت‌های مختلف از آنالیز سایت، دیاگرام و عملکردهای پروژه، راهکارهای پیشنهادی و غیره را داشته باشد. اسکیس‌ها و ماکت‌های مفهومی‌که در راستای زندگی معمارانه شخص اتفاق می‌افتد و نه به خاطر پروژه‌ای خاص، مجموعه ای عظیم از یافته‌های خود را کنار هم قرار داده و ظرفیت پردازشی ذهن را بالا می‌برد تا جوابگوی موارد ذکر شده باشد. معمار در لحظه‌ای چه قلم به دست باشد و چه در خواب، در ذهن به فعالیت خویش ادامه داده و یافته‌های خود را برای مرحله ظهور و حتی حضوری استعاره گونه آماده می‌کند و با انعطاف پذیری بالا، جوابگوی پروژه‌هایی با موضوعات مختلف خواهد بود، چرا که شخص بر ساختار کلی از فضا، نشات گرفته از ماهیت درونی معماری تسلط یافته و می‌تواند آن را در قالب‌های مختلفی از مکان، زمان و موضوعات مختلف معنی کرده که این خود راهی است به سوی بی‌زمانی در معماری. این موضوع به دو معنا است و در رابطه معمار و اثر معماری تعریف می‌شود.

در وهله اول ما با معماری مواجه هستیم که در ورای زمان و مکانمندی پروژه طراحی می‌کند و نه تنها موضوعات و شرایط خاص پروژه تفکرات وی را تحت‌‌شعاع قرار نمی‌دهد بلکه توانایی برخورد با هر نوع پروژه‌ای را به دلیل تسلط بر ماهیت فضا و نحوه تغییر و تسلط بر آن را دارا است. آفریده‌های چنین معماری به سبب نشات گرفتن از چنین مفهومی ‌عمیق، اندیشه‌ای واحد و در عین حال قابل تعریف و استناد در دوره‌های مختلف تاریخی خواهد داشت.در تحلیل آثار شاخص معماری با نمونه‌هایی از سبک‌ها و دوره‌های مختلف و مقایسه آنها به وحدتی معمارانه در درون مایه اثر پی می‌بریم به گونه‌ای که اکثر آثار در شاخصه‌های مهم و تعیین‌کننده فضای معماری مشترکند و از تناسبات گرفته و نحوه ارتباط احجام و سطوح به گونه‌ای است که گویی هر کدام از این معماری‌ها استادی مشترک دارند. البته در سبک‌های مختلف به سبب اندیشه و اهدافی که طراح به دنبال آن است کیفیت فرم‌ها و فضای خلق شده بالطبع متفاوت خواهد بود ولی مسلم آن است که ما تعریفی واحد از ماهیت معماری داریم و به معماران و طراحانی که در آن دست می‌برند تغییر یافته، سعی می‌کند با اندیشه اعمال شده کنار بیاید و حتی در دست استادان فن خود را به آنان واگذارد.

تقویت ذهن و گشودن دریچه‌های تخیل یک هنرمند امری است بسیار مهم و نمی‌توان یک معمار و یا هنرمندی را در خارج از چارچوب ایده و خلاقیت تعریف کرد. مفاهیمی ‌که به گونه‌ای استعاری و تمثیلی در یک فضای ذهنی شکل می‌گیرند نیازمند زمینه‌ای برای پرورش و توسعه‌اند و باید با ابزار مشخص هر حرفه‌ای در دنیای خارج تجسم یابند. تحلیلی دوباره بر روی نمونه کارهای انجام شده و انعکاس دوباره آن در ذهن، حرکتی دو سویه را تداعی می‌کند که در مسیری افقی دارای رفت و برگشتی عمودی است و همین امر در کنار عمق‌دهی به ساختار عملی ذهن، ایده‌های پخته‌ای را ارائه کرده و سطح تفکر معماری شخص را بالا می‌برد.