سکوت آقای مشکی‌پوش پس از 9 ماه شکست

آخرین بار وقتی در تیر ماه سال نود روی سن می‌رفت پیغامی را در کاغدی سفید در پشت صحنه برنامه به دستش دادند که روی آن نوشته بود: «حکم دادگاه دارم و نباید روی سن بروی.» صادقی خندید و کاغذ را مچاله کرد و در جیبش گذاشت. روی سن رفت، خواند و در ابتدای برنامه‌اش هم گفت: «تعجب نکنید که دست و پایم می‌لرزد و استرس دارم. دلیلش را شاید یک روز به شما بگویم.» نه ماه جواب تلفن هیچ‌کس را نمی‌داد. اما سرانجام حاضر شد سکوتش را بشکند و حرف بزند. حرف بزند تا همه بفهمند کجا بوده و چه می‌کرده؟ گفت‌و‌گوی رضا صادقی با سایت موسیقی ما را بخوانید:

سال ۹۱ قرار بود سال طغیان «شیر خسته» باشد اما اینگونه نشد و رضا صادقی در سکوتی عجیب و ناراحت‌کننده فرو رفت. این اولین مصاحبه تو بعد از همه این جار و جنجال‌ها است. چه حرفی داری و دفاعت از این سوال چیست؟

اول سلام. سلام به همه آدم‌هایی که می‌خواهند این مطالب را بخوانند. سال نو را به همه آنها تبریک می‌گویم. امیدوارم سال پر آسایش، پر آرامش و پر امنیتی داشته باشند. به خصوص سال خوبی باشد برای سفره‌های مردم. من شعرها و کلامی که می‌نویسم سعی می‌کنم از صمیم قلبم باشد یعنی احساسم بیشتر می‌گوید نه من. ترانه سرا نیستم و هیچ وقت ترانه نگفتم بلکه ترانه من را گفته است. یقینا شاید آن سالی که من نوشتم «شیر‌خسته» شاید خیلی از آن آدم‌هایی که اطراف بودند وقتی شیر خسته را دیدند غریدند. دست به دست هم دادند که من را در یک پروسه خیلی عجیب و غریبی از زندگی‌ام قرار بدهند. اشتباهات خودم و اعتمادهای بیجا و توقع‌های بیجای خودم از آدم‌هایی که فکر می‌کردم می‌توانند دوستان خوبی باشند همه باعث این مسائل شد. اما در یک پروسه زمانی دیدم هر حرفی بخواهم بزنم و هر حضوری داشته باشم حضور پر از غم و شکایت و گلایه خواهد بود. دوست نداشتم اینقدر از من انرژی منفی بگیرند.

ولی با تمام این حرف‌هایی که بیان کردی من قانع نشدم و این حق هوادارانت بود که در تمام این مدتی که نبودی به نوعی حتی از این حال بد تو خبردار شوند و از نگرانی خارج شوند. این حق را به من می‌دهی که به قول عادل فردوسی پور قانع نشوم؟

بله، این قضیه را قبول کردم. قبول کردم که آنها باید خبردار می‌شدند ولی من خبری نداشتم. من همه محبت‌های این دوستانم را می‌دیدم. احساس می‌کردم اگر الان بیایم و برای آنها از حالم بگویم به جز اینکه حال آنها را بد می‌کنم کار دیگری انجام نمی‌دهم.

و الان با این بازگشتت قرار است که حالشان را خوب کنی؟ با یک انرژی بسیار بالا در سال ۹۲؟

شک نکن. در این یک سال آن شیر خسته خدا را شکر ترمیم شد. دوستانی که ماندنی بودند نه فقط گفتنی به من کمک کردند. از همه مهم‌تر محبت خدا و انرژی خدا را داشتم. الان خیلی قدرتمند خیلی سرپا دارم می‌آیم. مطمئنم که حداقل یک گوشه کوچکی از همه کارهایی که دوستانم انجام دادند را شاید بتوانم جواب بدهم.

این که می‌گویی با قدرت برمی‌گردم یکی از دلایلش احتمالا این نیست که تو دیگر از اواخر سال قبل و تقریبا اوایل امسال به قولی داماد شده‌ای !؟

بله! همیشه می‌گویند پشت هر مرد موفقی یک زن قدرتمند هست. من از این بابت خیلی خوشحالم و ان‌شاءالله با همین قدرت در حال جلو آمدن هستم.

برویم به سراغ آلبومت. نسبت به آلبوم‌های قبلی، رضا صادقی در این آلبوم چه فرق‌هایی کرده است؟

در این آلبوم خیلی قدرتمند با یک پرچم خیلی بلند گفتم که هنوز عشق یک رنگ است. هنوز هم که هنوز است با کفش آهنی ایستاده‌ایم. یک مدت به این نتیجه رسیده بودم که من خواننده احساس هستم. من حداقل اولین خواننده‌ای در مملکتم بوده‌ام که عمیقا پرداختم به احساس‌های خیلی شخصی آدم‌ها ولی در یک پروسه زمانی آنقدر جنگ و جدل اطرافم بود که فقط به این مساله پرداختم چه کسی بد است و چه کسی خوب است. من کجا بدی کردم و او کجا بدی کرده است. در این آلبوم سعی کردم یک مقدار بیشتر، به خصوص در این حال و روز نه چندان خوب مردم مملکتم، به احساسشان بپردازم. اگر بتوانم چند ثانیه آرامشان کنم یا شادشان کنم این کمکی است که می‌توانم به مردمم انجام بدهم و بیشترین تلاشم در این آلبوم همین بوده است. فرق ترانه‌ها خیلی خیلی زیاد است با نگاه‌هایی که قبلا داشتم. از شاعرهای ستاره زمینی استفاده کردم. همین فرق‌ها را قطعا در آلبوم «همین» خواهید دید. من آلبوم «همین» را در کنار «وایسا دنیا» قرار می‌دهم و امیدوارم به همان اندازه نگاهش و به همان اندازه انرژی‌اش، مردم از من پذیرا باشند.

در این چند وقت دلت برای استیج تنگ نشده است؟

این چند وقت برای استیج دق کردم! دلم تنگ نشده است!؟ من از مردم و همه دوستانم عذرخواهی می‌کنم. همه آنهایی که افتخار می‌دهند و به زودی به کنسرت من خواهند آمد. من را ببخشند بابت اولین یا دومین آهنگ چون مطمئنا اشک اجازه نخواهد داد که بخوانم. بابت یکی دو آهنگ اول من را ببخشند که اگر نتوانستم بخوانم و خواهش می‌کنم خودشان جای من بخوانند. چون آنقدر در این یک سال نفس نکشیدم که فکر می‌کنم حداقل برای دو آهنگ اول احتیاج دارم نفس بکشم و زنده شوم و بعد از زنده شدن دوباره بخوانم. مطمئن باشید این دفعه اگر روی صحنه باشم و همیشه می‌گویم هربار روی صحنه می‌آیم فکر می‌کنم این آخرین بار است که خواهم آمد. این دفعه هم که بیایم با این دید خواهم آمد و با تمام قدرتم کنار آدم‌هایی خواهم بود که در این مدت با ایمیل‌هایشان و محبت‌هایشان و بزرگیشان به من نشان دادند که حداقل عمو رضا را دوست دارند چه باشد و چه نباشد. من می‌آیم که ماندنی باشم نه خواندنی. درست است دارم دق می‌کنم که روی استیج نیستم، ولی اگر آن گونه روی استیج بیایم دیگر دق نمی‌کنم نابود می‌شوم. اصلا خیلی ساده نیست که تو نه ماه شاید نزدیک به ده ماه سکوت کنی و هرکه هرچه دوست دارد بگوید و تو حرفی نزنی. هرکه هرچه خواست گفت و تو ساکت بمانی. یکی گفت «رضا بدهکار من است». یکی گفت: «اگر من گذاشتم این بخواند» یا دیگری گفت «بیا من برایت درست کنم». یکی گفت «رضا باید از این مملکت برود». یکی از آن طرف دنیا به من زنگ می‌زد: «شما آنجا چه کار می‌کنید اینجا بیایید بهتر است». گفتم آقا من مانده‌ام همین جا. همین جا کنار گرانی‌های همین مردم و ارزانی‌هایش و کنار خوبی‌هایش و کنار ضبط‌های بی‌کیفیتش. کنار ضبط‌های با کیفیتش، کنار ماشین‌های مدل پایین و مدل بالایش و کنار همه آدم‌های خوب و بدش می‌مانم. روزی که خیلی سرپا بودم و لازم باشد برای خوش خوشان می‌روم نه برای ناخوشان. اگر باز هم می‌گویند تکرار می‌کنم من آدمی نیستم که محض خواندن روی استیج بیایم.حاضرم باز هم تکرار کنم که بروم هتل هما نوازندگی کنم یک عده آدم‌های خوب بیایند دور و بر من و روی میزهای رستوران بنشینند و به من توجه نکنند و من فقط با سازم لذت ببرم. اما همان رضای حس و اعتقادم باقی می‌مانم و شک نکن.

امیدوارم که آلبوم«همین» بازگشت پرقدرت تو به بازار باشد.

پنج درصدش که به عهده من بود انجام دادم و نود و پنج درصد دیگرش اول دست خدا و بعد دست مردم است. ان‌شاءالله که آن هم از ما بپذیرند.