هوشنگ گلمکانی - منتقد و روزنامه‌نگار

دیگر کلمات هم می‌گریزند، کافی نیستند. مدام تصویر مهرجویی در مصیبت‌های این یکی‌دو سال اخیرش به یادم می‌آیند؛ قبل‌ترش به کنار که گفت کارنامه‌ام بیشتر حاصل سانسور است تا اراده خودم. تصویر‌های کابوس‌های آخر در ذهنم رژه می‌روند. لامینور، تعویق اکران، ویدئوی اعتراض، فریاد، توطئه، ویدئوی دوم، توهین، توهین، توهین، توبیخ، توهین، توهین، استنطاق، توهین، توهین، تعقیب، توهین...

هوشنگ گلمکانی

 

هنگامه قاضیانی - بازیگر

ساعت شش صبح شد. خواب هم مثل پرنده خودشو به در و دیوار قفس این کابوس می‌کوبه، خبر مثل تگرگ سنگ یخ ریخت رو تنمون. پیام‌های همه بچه‌های سینما به همدیگه این بود: هنگامه، یخ زدم، شوکم منم تکرار می‌کردم یخ زدم، این دو کلمه کجای قلب ماها پنهان شده بود که امشب هی تکرار شد. مگه میشه همه بهم پیام بدیم و از سرمای تگرگ بی‌رحم یخ حرف بزنیم؟! سر بریده داریوش مهرجویی و همسرش. و دختری که ماند، یک تیتر ساده نیست. این مرگ حق نیست، مظلومانه‌ترین مرگ است. وای بر دل خانواده سینما که امشب در انجماد قطرات سرد خون یخ زد. عالیجناب داریوش‌جان مهرجویی و وحیده‌جان محمدی‌فر روحتان گرامی. بمیرم که درد کشیدید. کاش پرنده قفس را بشکند. قتل بین ساعت 8:30 تا ۱۰ شب انجام شده. و هیچ‌کدوممون نمی‌تونیم فریاد بزنیم، گریه کنیم مثل هر داغداری که داغ می‌بیند، چون شب است و سکوت. داریم خفه می‌شیم. حمید فیلم‌هامون: خواب می‌بینم در یک سردابه قرون‌وسطایی سلاخی می‌شوم.

هنگامه قاضیانی جدید

 

فرزاد موتمن - کارگردان سینما

بهت و شوک ناشى از دریافت خبر قتل هولناک و وحشیانه داریوش مهرجویى و همسرشان وحیده محمدى‌فر را نمی‌توانم با کلمات توصیف کنم. تمام شب را بى‌حرکت نشستم و به این کابوس فکر کردم و حالا که کم‌کم به صبح نزدیک می‌شویم بى‌اختیار به یاد تابلوهایى از ولادیسلاو کاداورسکى نقاش و موزیسین جوان اهل اوکراین (متولد ١٩٨٨ است) افتادم که چندی پیش دیده بودم. آثارش به عنوان نمونه‌هایى از «سوررئالیسم سیاه» توصیف می‌شود و تم غالب آنها مرگ است.

فرزاد موتمن

 

هانیه توسلی - بازیگر

خبر آن‌قدر هولناک است، آن‌قدر عجیب و مهیب است، که لال شده‌ام. دو ساعتی است که شنیدم و درحال اشک ریختنم. لال و گریان و مبهوت به کارگردان محبوبم فکر می‌کنم. به مهرجویی بزرگ. به او که خلاق و هنرمند بود. وجود نازنینش در سینما غنیمتی بود.

هانیه توسلی

 

مهراب قاسم‌خانی – فیلم‌نامه‌نویس

انگار داریم توی یه کابوس زندگی می‌کنیم که هیچ‌وقت تموم نمیشه. توی یه شبی که هیچ‌وقت صبح نمیشه. دیگه حتی انتظار طلوع رو هم نمی‌کشیم. سیاهی پشت سیاهی. نکبت پشت نکبت…

مهراب قاسمخانی 3

 

ساره بیات - بازیگر

بدرود عالیجناب. داد از این بهت و اندوه عظیم. این همه عزیز و اکنون شما. بغض مجال نمی‌دهد. یادتان تا ابد در قلب ما گرامی است. تسلیت به سرزمینم.

ساره بیات

 

غلامرضا موسوی - تهیه‌کننده

باورکردنی نیست، نیمه‌های شب است و خبر به ‌قتل رسیدن استاد بزرگ سینمای ایران داریوش مهرجویی و همسر و همکار گرامی‌اش منتشر شد. شب بدی است. یاد استاد ماندگار و تسلیت به سینمای ایران و خانواده بزرگ ایشان و مردم عزیزمان.

غلامرضا موسوی

 

مهرزاد دانش - منتقد سینمایی

آن هنگام که دیدیم حمید هامون از خواندن خبر سر بریدن عده‌ای در روزنامه بهتش زد، چه می‌دانستیم ۳۴ سال بعدش خودمان نیمه‌شب از خواندن خبر مشابه درباره خالق هامون بهت‌زده و شوکه خواهیم شد... این دیگر چه پلشتی‌ای است؟

مهرزاد دانش

 

هومن سیدی - بازیگر و کارگردان

ساعت از چهار بامداد گذشته و هنوز خواب به چشمانم نیامده، به اخبار سیاه عادت کردم، هر روز یک فاجعه دردناک، از فوت عزیز تازه‌از‌دست‌رفته فردوس کاویانی و آتیلای نازنینم بگیر تا تمام کسانی که ترکمان کردند، مخصوصا این یک سال گذشته، پیر و جوان، کم نبودند کسانی که تنهایمان گذاشتند.

هومن سیدی

 

مصطفی کیایی – کارگردان

«ساعت حدود ٢ شب با صدای زنگ موبایل از خواب پریدم، نگاه کردم پدرام شریفی بود. ترسیدم و جواب دادم. با صدای وحشت‌زده و لرزان گفت شما هم شنیدی مهرجویی رو کشتن؟ عجیب‌ترین و وحشتناک‌ترین و بی‌زمان‌ترین خبر ممکن، مهرجویی و همسرش در خانه به قتل رسیدند. کوتاه و تلخ، و من هنوز شوکه از این سرنوشت و این میزان سیاهی برای این روز‌های سینما.

مصطفی کیایی