معادله «تقاضای خانوار» در توسعه کسب و کار

به عنوان اولین سوال تعریف اقتصاد خانواده چیست؟

در علم اقتصاد، مفهوم اقتصاد خانواده، به بررسی و مدیریت منابع مالی و اقتصادی در سطح خانواده می‌پردازد. این شاخه از اقتصاد به موضوعاتی مانند بودجه بندی، صرفه‌جویی، سرمایه‌گذاری، و برنامه‌ریزی مالی برای آینده خانواده می‌پردازد. اقتصاد خانواده همچنین می‌تواند شامل مدیریت هزینه‌های روزمره، برنامه‌ریزی برای هزینه‌های بزرگ مانند خرید خانه یا تحصیل فرزندان، و همچنین برنامه‌ریزی برای بازنشستگی و امور مالی در دوران کهنسالی است. اما موضوعی که بسیار در این حوزه اولویت پیدا می‌کند بحث تصمیم‌گیری است. در واقع، تصمیم‌گیری‌های مالی براساس دانش اقتصاد خانواده باید به گونه‌ای انجام شود که به بهترین شکل به نیازها و اهداف خانواده پاسخ دهد.

این روزها، به‌خصوص در کشور ما، تمرکز بیشتر روی دخل و خرج خانواده است و عمده تلاش اعضای یک خانواده بر این است که به گونه‌ای برنامه‌ریزی کنند که در انتهای ماه، هنوز پولی برای خرج کردن مانده باشد و ازآن جا که این برنامه‌ریزی‌ها مبدا علمی و حساب شده‌ای ندارند و به صورت تجربی و با آزمون و خطا طراحی شده‌اند، گاهی با شکست مواجه می‌شوند. و اینجاست که اعتقاد دارم، اقتصاد خانواده، حداقل باید در قالب یک سواد مالی در سبد آموزشی افراد جامعه قرار بگیرد. و دلیل یادگیری این سواد هم کامل مشخص است. اقتصاد، در همه جای دنیا، خوی سرکش دارد و اگر افراد نتوانند حساب شده مسائل اقتصادی را مدیریت کنند، یقینا در جوانی و میانسالی زندگی پر از استرسی را تجربه خواهند کرد و عاقبت در کهنسالی، سال‌های سختی را پیش رو خواهند داشت.

نقطه شروع یادگیری این سواد دقیقا کجاست؟ آیا سیستم آموزشی موظف به آموزش اقتصاد خانواده است یا خود اعضای خانواده باید به این مساله توجه بیشتری داشته باشند؟

هر دو. هم نهادهای آموزشی و هم نهاد خانواده، موظف و مسوول در برابر آموزش سواد مالی هستند. اقتصاد خانواده مفهومی نیست که تفکیک‌پذیر باشد. پیش‌نیاز اقتصاد خانواده، یقینا بحث سواد مالی است و آموزش سواد مالی باید از دوران کودکی و نوجوانی، پای ثابت منابع آموزشی ما باشد. متاسفانه، در مباحث اقتصادی رویکرد افراد جامعه به این شکل است که: « ما کاری به اقتصاد نداریم و مادامی که دخل و خرج ما با هم سازگار باشد، اقتصاد و یادگیری آن سودی برای ما ندارد.». اما این تفکر نهایتا منجر به آشفته بازاری می‌شود که امروز در قشر جوان بسیار دیده می‌شود.

یکی از فعالیت‌هایی که در اقتصاد، به طور مستمر مورد بررسی قرار می‌گیرد، بحث سطح رفاه و شاخص‌های مرتبط با درآمد در جامعه است. در بسیاری از موارد، ما شاهد رشد سطح درآمد در اقشار مختلف جامعه، به‌خصوص قشر ماهر و تحصیلکرده هستیم اما در مقابل روی نمودارهای شاخص رفاه، به طرز فزاینده‌ای شاهد سقوط سطح کیفی زندگی این افراد نیز هستیم.

در نگاه اول، یک توجیه و عذر همیشگی وجود دارد که: «تورم زیاد است و گرانی است و ‌هزار مشکل اقتصادی.»، اما حقیقت ماجرا این طور نیست. واقعیت این است که رشد درآمد هیچ گاه ضامن خوشبختی و رفاه مالی انسان‌ها نیست. مادامی که جامعه آموزش صحیح در زمینه برنامه‌ریزی، بودجه‌بندی، سرمایه‌گذاری، پس‌انداز و موارد این چنینی را پشت سر نگذاشته باشد، رشد درآمد، کاهش تورم و هر عامل مثبت اقتصادی دیگر تنها موجب شدت بی‌برنامگی و هرج و مرج مالی افراد جامعه می‌شود.

به همین دلیل، سیستم آموزشی کشور و نهاد خانواده باید به طور مستمر و دقیق، روی مساله سواد مالی و اقتصاد خانواده تمرکز کنند. حتی اعتقاد شخصی بنده بر این است که اگر ما یکی دو نسل از این آموزش عقب مانده‌ایم، باز هم دیر نیست و بسیاری از سازمان‌ها و کسب و کارها چه دولتی و چه خصوصی می‌توانند بخشی از بودجه منابع انسانی خود را صرف آموزش این مهم کنند، چرا که آرامش مالی کارمندان و کارکنان یقینا تاثیر مستقیم و نتیجه مثبتی  روی بازدهی کسب و کارها دارد.

اگر بخواهیم به صورت موردی به مساله اقتصاد خانواده برای کودکان و نوجوانان بپردازیم. چه نکته‌ای در اولویت آموزش قرار می‌گیرد؟

در خصوص کودکان و نوجوانان ما می‌توانیم به سرفصل‌های مختلفی اشاره کنیم اما از نگاه من، ایجاد و اصلاح رفتارهای مالی، مهم‌ترین اصل برای کودکان و نوجوانان است. کودکان و نوجوانان ما، با تمام پیشرفتی که ما دردسترسی به تکنولوژی و فضای مجازی و علم روز داشته‌ایم، هنوز با پول آشنایی کافی ندارند. اکثر کودکان نمی‌دانند پول چیست. حتی برخی از نوجوان‌های ما هم درک درستی از ارزش پول ندارند. ما اولین چیزی که باید به کودکان و نوجوانان آموزش دهیم بحث ارزش و اعتبار پول است.

آموزش اینکه پول چگونه به دست می‌آید و چرا باید برای خرج کردن آن برنامه‌ریزی کنیم، نکته مهمی است که اکثر پدر و مادرها از آموزش این مساله غافل هستند. بعد از مساله ارزش پول، ارزش بودجه‌بندی در زندگی کودکان و نوجوانان است. جمله‌ای که این روزها زیاد می‌شنویم این است که: «کودکان از اینکه ما چقدر درآمد داریم و چقدر خرج می‌کنیم درک درستی ندارند یا اینکه کودک وقتی چیزی را می‌خواهد باید برای او فراهم کرد.» اما این اشتباه پدر و مادرها محسوب می‌شود. مساله بودجه‌بندی را باید از همان دوران کودکی و نوجوانی با ایجاد سقف پول تو جیبی و استقلال در خرج و مخارج آغاز کرد. اینکه کودک یا نوجوان ما احساس کند هر زمان که به پول نیاز دارد، می‌تواند روی ما حساب باز کند، امری کاملا اشتباه است چرا که به دنبال این مساله ما مفهوم پس‌انداز را داریم. اگر بودجه بندی را درست آموزش ندهیم و کودک ما هیچ تعهدی نسبت به مخارج خود نداشته باشد، یقینا نمی‌توانیم مفهوم پس‌انداز را به خوبی برای او تفهیم کنیم.

 بارها عنوان شده که یکی از وظایف پدر و مادرها این است که کودکان و نوجوانان خود را تشویق به پس‌انداز کنند و این تشویق هم صرفا برای جمع کردن پول نیست، بلکه باید در برابر خواسته‌های کودکان و نوجوانان شرط بگذارند. به عنوان مثال اگر کودک یا نوجوانی درخواست خرید یک دوچرخه یا یک گوشی تلفن همراه می‌کند، پدر و مادر به جای تامین فوری یا وعده دادن باید این باور را در کودک جا بیندازند که : «من می‌توانم نصف پول دوچرخه را به شما کمک کنم و نصف دیگر را باید پس‌انداز کنی.» به این شکل کودک می‌تواند هم برنامه‌ریزی مالی، هم بودجه‌بندی و هم پس‌انداز را همزمان تمرین کند.

در مساله نوجوانان نیاز به آموزش‌های تکمیلی نیز وجود دارد. یکی از رفتارهای سالم مالی که نوجوانان باید آن را بیاموزند، بحث کار با اعداد و قیمت است.

توصیه اکثر محققان حوزه اقتصاد خانواده این است که پدر و مادرها، در سنین نوجوانی، فرزندانشان را دخیل در خریدهای منزل کنند. به عنوان مثال این که نوجوان بیاموزد هر چیزی چه قیمتی دارد. اینکه بتواند بین دو محصول، به صرفه ترین محصول را انتخاب کند. اینکه تفاوت قیمت‌ها را در طول زمان حس کند. یا اینکه با مفهوم گران شدن، ارزان شدن، تخفیف و سایر مسائل آشنا شود، به خودی خود ذهنیت محاسبه‌گری را در فرد ایجاد می‌کند که اثر مثبت آن در دوره جوانی و بعدها اشتغال خودش را نمایان می‌کند. نکته دیگری که من بسیار روی آن تاکید دارم، آشنایی با مفهوم از دست دادن پول یا ضرر است.متاسفانه در سیستم تربیتی و فرهنگ ما ایرانی‌ها، یک گونه نایاب از حمایت همه‌جانبه وجود دارد که نتیجه آن مجموع افراد متضرر در بورس و دیگر بازارهای مالی است. ما موظف هستیم از همان دوره کودکی و نوجوانی مفهوم ضرر و از دست دادن پول را به فرزندان خود بیاموزیم.

اینکه کودک ما پول خود را گم می‌کند یا جایی موقع خرید، پول بیشتری به فروشنده داده است، یا بعضا پول به دوستانش قرض داده و بعد توانایی پس گرفتن آن را ندارد، دلیل خوبی برای حمایت پدر و مادر از آنها نیست و نباید روی آن سرپوش بگذارند. کودک و نوجوان شما باید این مساله را بیاموزد که از دست دادن پول و ضرر کردن بخشی از زندگی مالی و اقتصادی او در آینده است و اتفاقا باید خیلی سفت و سخت به او بهای ضرر و عواقب از دست دادن پول را بیاموزید. اگر امروز طعم تلخ از دست دادن پول را نیاموزد، فردا در یک مقیاس گسترده‌تر به زندگی خود و خانواده‌اش آسیب‌های جدی‌تری وارد می‌کند.

چه راه‌حلی برای آموزش این مسائل در خانواده وجود دارد؟

بازی‌های بسیاری در دنیا طراحی شده است که پدر و مادرها و حتی معلمان در مدارس و مهدکودک‌ها می‌توانند برای آموزش اقتصاد به کودکان و نوجوانان استفاده کنند. بازی شمردن پول، یکی ازبازی‌هایی است که می‌تواند ارزش هر اسکناس و ارزش پول را به کودک بیاموزد. به عنوان مثال۱۰اسکناس هزارتومانی را در اختیار کودک قرار دهید و از او بخواهید که آن را بشمرد. بعد ۱۰اسکناس ۲هزار تومانی را به او بدهید و از او بخواهید که این کار را تکرار کند.

 عمدتا کودکان در ابتدای مسیر باور دارند که هر دو دسته پول ارزش یکسان دارند. اما در همین نقطه شما می‌توانید ارزش اعداد را به آنها بیاموزید. حتی در ادامه می‌توانید یک اسکناس ۵۰‌هزار تومانی را در کنار دو بسته پول هزارتومانی به ارزش ۲۰هزار تومان بگذارید و از او بخواهید که بگوید ارزش کدام یک از این‌ها بیشتر است؟

بازی دیگری که وجود دارد، بازی خرید از فروشگاه است. به کودک خود ۱۰هزار تومان پول بدهید و از او بخواهید که در فروشگاه برای خودش خوراکی تهیه کند. در حین این مسیر می‌توانید او را نسبت به قیمت محصولات، وزن محصولات، به صرفه بودن یا تخفیف‌دار بودن آگاه کنید و راهنمای او باشید تا ارزش پول و از همه مهم‌تر بودجه‌بندی را در این پروسه یاد بگیرد.بازی‌های دیگری نیز وجود دارد. به عنوان مثال بازی کسب و کار، برای نوجوانان جذاب است. می‌توانید از او بخواهید که در ازای انجام یک کار یا کمک کردن در یکسری از کارها مثل درست کردن ساندویچ یا حتی خرید کردن برای منزل، دریافتی مالی داشته باشد.

طبیعتا ارزش کار، درآمدزایی، خستگی‌ها و چالش‌های مسیر، در این دست از بازی‌ها می‌تواند ذهنیت مالی متفاوتی را در کودک ایجاد کند. اما همچنان همه این موارد زمانی امکان‌پذیر است که والدین درک درستی از سواد مالی داشته باشند. در غیراین صورت، والدین در اکثر مواقع درگیر خرج و مخارج خود هستند و آنچنان که باید و شاید زمانی برای کودکانشان ندارند.