بارُن (۲۰۰۱، صفحه ۱۰) اعتقاد دارد که «مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها یک مفهوم معیوب و ناکامل است.» در بسیاری از مقالات علمی، تعریف معروف انجمن جهانی کسب و کار برای توسعه پایدار چنین آورده شده است: «مسوولیت اجتماعی و زیست‌‌‌محیطی، تعهد یک کسب و کار به نقش‌‌‌آفرینی در توسعه پایدار، همکاری با کارکنان، خانواده‌‌‌های آنها، جوامع محلی و جامعه کلان برای بهبود کیفیت زندگی آنهاست.» این تعریف، رویکرد ملاحظه ذی‌نفعان در مسوولیت‌‌‌های اجتماعی و زیست‌‌‌محیطی شرکت‌ها را اتخاذ کرده است. به گفته لانتوس (۲۰۰۱، صفحه ۶۰۰) مسوولیت اجتماعی و زیست‌‌‌محیطی «الزام سازمان برای حداکثرسازی اثرات مثبت و حداقل‌‌‌سازی اثرات منفی آن به عنوان عضوی نقش‌‌‌آفرین در جامعه است که به نیازها و خواسته‌‌‌های بلندمدت جامعه توجه می‌کند.» باون (۱۹۵۳) استدلال می‌کند که «وظیفه فعالان کسب و کار، پیروی از سیاست‌‌‌ها، اتخاذ تصمیمات یا دنبال کردن دستورالعمل‌‌‌هایی است که از نظر اهداف و ارزش‌‌‌های جامعه، مطلوب هستند.» مک‌‌‌ویلیامز و سیگل (۲۰۰۱) مسوولیت اجتماعی و زیست‌‌‌محیطی شرکت را اقداماتی می‌‌‌دانند که برخی منافع بالاتر جامعه را دنبال می‌کنند؛ منافعی که فراتر از سود کسب و کار یا الزامات قانونی هستند.

پورتر و کریمر (۲۰۰۶) مسوولیت اجتماعی را یک «اولویت اجتناب‌‌‌ناپذیر» برای رهبران کسب و کارها دانسته‌‌‌اند. آنها همچنین به انتظار اخلاقی جامعه توجه داشته و تاکید می‌کنند انتظار جامعه آن است که کسب‌وکارها کار درست را انجام دهند یا به بیان دیگر، مسوولیت‌‌‌پذیر باشند. کارول (۱۹۷۹) تحلیل نظام‌‌‌مندتری داشته و یک تعریف چهاربخشی از مسوولیت اجتماعی و زیست‌‌‌محیطی شرکت‌ها ارائه کرده است. از نظر او، مسوولیت‌‌‌پذیری شرکتی به انجام فعالیت‌‌‌هایی گفته می‌شود که اقتصادی، قانونی، اخلاقی و خیرخواهانه (یا نوع‌‌‌دوستانه یا بشردوستانه) باشند. مُهر و وب (۲۰۰۵، صفحات ۱۳۹ تا ۱۴۲) به این موضوع اشاره می‌کنند که مسوولیت‌‌‌پذیری شرکت‌ها بر ارزیابی مشتریان از آنها و قصد خرید محصولاتشان اثر مثبت و چشمگیری می‌‌‌گذارد. نتایج آزمایش‌‌‌های آنها نشان داده است که مصرف‌کنندگان آمریکایی به «مسوولیت‌‌‌پذیری منفی واکنش شدیدتری نسبت به مسوولیت‌‌‌پذیری مثبت نشان می‌دهند.» همچنین مشاهده شده است که «قیمت پایین‌‌‌تر محصولات نمی‌تواند سطح پایین مسوولیت‌‌‌پذیری اجتماعی شرکت‌ها را جبران کند.»

کمیسیون اروپا مسوولیت اجتماعی را به عنوان مفهومی تعریف می‌کند که در آن «شرکت‌ها داوطلبانه تصمیم می‌‌‌گیرند در ایجاد یک جامعه بهتر و محیط‌‌‌زیستی پاک‌‌‌تر ایفای نقش کنند.» این کار «از طریق ادغام دغدغه‌‌‌های اجتماعی و زیست‌‌‌محیطی با فعالیت‌‌‌های کسب و کار و تعاملات با ذی‌نفعان» انجام می‌شود. مسوولیت‌‌‌پذیری شرکتی به صورت «نقش‌‌‌آفرینی شرکت‌ها در توسعه پایدار» نیز تعریف شده است. شالتگر و بوریت (۲۰۰۵) عنوان کرده‌‌‌اند که مدیریت مسوولیت اجتماعی، زیست‌‌‌محیطی و مالکیت شرکتی را می‌توان با مدیریت پایداری شرکتی مقایسه کرد که قصد ترکیب جنبه‌‌‌های مختلف اقتصادی، زیست‌‌‌محیطی و اجتماعی فعالیت کسب و کار با یکدیگر را دارند. اتحادیه اروپا (۲۰۰۱)، این مفهوم را به عنوان مسوولیت شرکت‌ها در برابر آثار فعالیت‌‌‌هایشان بر جامعه تعریف کرده است.

بیشتر نویسندگان بر جنبه فراقانونی مسوولیت‌‌‌پذیری تاکید کرده‌‌‌اند. در حالی که لانتوس (۲۰۰۱) استدلال می‌کند مسوولیت‌‌‌پذیری اجتماعی و زیست‌‌‌محیطی شرکت‌ها موضوعی اجباری است، ویلسون (۲۰۰۰) با ابداع مفهوم دیگری با نام «طبیعت اجتماعی» اعتقاد دارد که یک شرکت باید داوطلبانه سطوحی از وظایف اخلاقی خود را به رسمیت بشناسد که فراتر از الزامات قانونی هستند. لانتوس سرمایه‌گذاری بر مسوولیت‌‌‌های شرکت را یک موقعیت برد-برد می‌‌‌داند که منافع مالی بسیاری برای شرکت خواهد داشت.

چند نظریه‌‌‌پرداز، اندازه شرکت‌ها و مشارکت آنها در مسوولیت‌‌‌های اجتماعی و زیست‌‌‌محیطی را مرتبط می‌‌‌دانند. بر اساس مطالعات آنها، هر قدر که یک شرکت بزرگ‌تر باشد (از نظر میزان کل درآمدها) انگیزه بیشتری برای مشارکت در فعالیت‌‌‌های اجتماعی و زیست‌‌‌محیطی خواهد داشت. مک‌‌‌ویلیامز و سیگل (۲۰۰۱) عنوان کرده‌‌‌اند که مسوولیت‌‌‌پذیر بودن یک شرکت نوعی اعتبار برای آن به ارمغان می‌‌‌آورد. مشتریان، چنین شرکتی را قابل اتکا و صادق می‌‌‌دانند و تمایل بیشتری به خرید محصولات آن خواهند داشت؛ چرا که حتی تصور می‌شود محصولات باکیفیت‌‌‌تری تولید می‌کند. شاید از این رو است که فرانکنتال (۲۰۰۱) مسوولیت‌‌‌پذیری اجتماعی را نوعی «فعالیت روابط عمومی» می‌‌‌داند. در حالی که نگاه‌‌‌ها نسبت به مسوولیت‌‌‌پذیری شرکت‌ها به مرور تغییر می‌کند، مشخص شده است که مزایای رقابتی ملموس و ناملموسی برای شرکت‌ها ایجاد می‌کند.

سنجش آثار مسوولیت‌‌‌پذیری اجتماعی و زیست‌‌‌محیطی شرکت‌ها بر عملکرد مالی آنها کار دشواری است؛ با این حال، شواهد نشان می‌دهد که همبستگی مثبتی بین آنها برقرار است. منافع ناملموس توجه بیشتری را به خود جلب کرده است و انتظار می‌رود مسوولیت‌‌‌پذیری شرکت‌ها به قدری روی وجهه اجتماعی آنها اثر بگذارد که ۸۰‌درصد از ارزش آنها در بازارهای سهام را تشکیل بدهد. بر اساس پژوهش‌‌‌هایی از سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱، مسوولیت‌‌‌های اجتماعی و زیست‌‌‌محیطی به شدت نظر دانشگاهیان و فعالان کسب و کار را به خود مشغول کرده است. در همین حال، لازم است که بررسی جدی‌‌‌تری روی اقدامات اجتماعی شرکت‌ها صورت گیرد. به عنوان مثال آنها چگونه توسعه جوامع محلی را شکل می‌دهند؟ واضح است که اقدامات آنها فراتر از فعالیت‌‌‌های بشردوستانه می‌رود. طبق مقاله جوزیکا کنز (۲۰۰۶)، رفتارهای کسب و کار می‌تواند متمرکز بر تامین نیازهای جامعه باشد، درآمدزایی و سودآوری داشته باشد، اشتغال‌زایی کند و منابع خود را برای بهبود محیط فعالیت شرکت و جامعه سرمایه‌گذاری کند.