بولدوزر روسی

جوزف نای معاون سابق وزیر دفاع و استاد دانشگاه‌هاروارد ترجمه: محمدحسین باقی تهاجم‌ آشکار ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه در اوکراین هنوز ادامه دارد و تحریم‌های غرب علیه این کشور هم به همین ترتیب. اما اقتصاد این کشور تمام آن چیزی نیست که در معرض تهدید است، قدرت نرم روسیه هم به تدریج تحلیل رفته و نتایج بسیار وخامت باری برای این کشور دارد. یک کشور می‌تواند با دیگران برای توسعه منافع خود به سه شکل رقابت کند: از طریق زور، رشوه یا جذابیت. پوتین «زور» را برگزید و پاسخ آن هم تحریم‌های شدید غرب بود. آنگلا مرکل صدراعظم آلمان- دوست مهم اروپایی پوتین- نگرانی خود را از سیاست روسیه در قبال اوکراین با تندترین عبارات بیان کرده است. دستاوردهای کوتاه‌مدت اقدامات پوتین در اوکراین هر چه باشد باعث خواهد شد که این کشور در بلندمدت دسترسی به فناوری‌های غربی مورد نیاز برای نوسازی صنعتی خود را از دست داده و اکتشاف انرژی در مناطق مرزی قطب شمال را توسعه دهد.

با تحلیل رفتن اقتصاد روسیه، برای پوتین توسل به دومین ابزار قدرت بسیار دشوار شده؛ این دومین ابزار قدرت «رشوه» است. حتی نفت و گاز- ارزشمندترین منابع روسیه- هم نمی‌تواند اقتصاد این کشور را نجات دهد و شاهد آن توافق اخیر روسیه برای عرضه ۳۰ ساله گاز به چین با قیمت‌هایی بسیار پایین است. تنها چیزی که باقی می‌ماند «جذابیت» است، منبع مهم‌تری از قدرت حتی مهم‌تر از چیزی که بتوان تصور کرد. به عنوان مثال، چین تلاش کرده تا از قدرت نرم خویش برای ترسیم چهره‌ای کمتر تهدیدآمیز از خود استفاده کند؛ قدرتی که چین امیدوار است بتواند ائتلاف‌هایی را که برای ممانعت از ظهور اقتصادی و نظامی این کشور تدارک شده تضعیف کند.

قدرت نرم یک کشور بر سه منبع مهم استوار است: فرهنگ جذاب، ارزش‌های سیاسی که آن فرهنگ در خود دارد و سیاست خارجی که آمیخته با اقتدار اخلاقی است. چالش همانا در ادغام این منابع با دارایی‌های قدرت سخت همچون قدرت اقتصادی و نظامی نهفته است، چرا که اینها یکدیگر را تقویت می‌کنند. ایالات‌متحده با توجه به حمله سال ۲۰۰۳ خود به عراق نتوانست این توازن را برقرار کند. در حالی که قدرت نظامی آمریکا برای شکست سریع نیروهای صدام کفایت می‌کرد، اما آمریکا این کار را به هزینه جذابیت خود در بسیاری از کشورها انجام داد. به همین ترتیب، همان‌طور که راه‌اندازی یک موسسه کنفسیوسی در مانیل برای آموزش زبان چینی به فیلیپینی‌ها می‌تواند به گسترش قدرت نرم چین کمک کند، اما تاثیر آن در صورتی به شدت محدود خواهد شد که چین به‌طور همزمان از قدرت سخت خود برای درشت‌گویی به فیلیپینی‌ها در مناقشه سرزمینی بر سر پایاب اسکاربورو استفاده کند.

مشکل روس‌ها این است که این کشور قدرت نرم بسیار اندکی دارد که بتواند با آن بازی کند. در واقع، همان‌طور که سرگئی کاراگانوف، تحلیلگر سیاسی، در سال ۲۰۰۹ اعلام کرد، فقدان قدرت نرم روسیه دقیقا همان چیزی است که باعث می‌شود این کشور تهاجمی عمل کند و مصداق این جنگ چند سال پیش این کشور با گرجستان است. بی‌تردید روسیه به لحاظ تاریخی از قدرت نرم قابل توجهی برخوردار بود و فرهنگ این کشور سهم مهمی در هنر، موسیقی و ادبیات داشته است. افزون بر این، پس از جنگ جهانی دوم، شوروی برای بسیاری از اروپای غربی جذابیت داشت و این جذابیت عمدتا مرهون رهبری این کشور در مبارزه با فاشیسم بود.

اما شوروی دستاوردهای این قدرت نرم را با حمله به مجارستان در سال ۱۹۵۶ و چک اسلواکی در ۱۹۶۸ را از هم درید. در سال ۱۹۸۹، آنها قدرت نرم اندکی داشتند. دیوار برلین با رگبار توپخانه ناتو از هم نپاشید، بلکه زیر ضربات پتک و بولدوزرهای مردمی از هم گسست که ذهن خود درباره ایدئولوژی شوروی را تغییر داده بودند.

پوتین هم همچون رهبران شوروی همان خطا را مرتکب می‌شود. با وجود اعلام او در سال ۲۰۱۳ مبنی بر اینکه روسیه باید بر «استفاده آگاهانه» از قدرت نرم متمرکز شود، اما باز هم او نتوانست از قدرت نرمی که میزبانی بازی‌های المپیک ۲۰۱۴ در سوچی برای این کشور به ارمغان آورد استفاده کند. در عوض، آن‌گونه که ژرمن‌ها گفتند، پوتین مداخله نظامی نیمه‌آشکاری را در اوکراین آغاز کرد که - همراه با صحبت‌های وی از ناسیونالیسم روسی- به خشمی گسترده به ویژه در میان کشورهای سابق شوروی دامن زد. همین رویکرد باعث شد تا هدف اعلامی پوتین مبنی بر ایجاد اتحادیه اوراسیایی به رهبری روسیه برای رقابت با اتحادیه اروپا راه به جایی نَبَرد.

با وجود تعداد اندک خارجیانی که فیلم‌های روسی تماشا می‌کنند و با وجود اینکه تنها یک دانشگاه روسی در رده‌بندی ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا جای گرفت، اما روسیه گزینه‌های اندکی برای بازیابی جذابیت‌های خود دارد، بنابراین، روسیه به تبلیغات متوسل شده است. سال گذشته، پوتین خبرگزاری ریانووستی را از نو سازمان داد و ۴۰ درصد از پرسنل آن از جمله مدیریت نسبتا مستقل آن را اخراج کرد. دیمیتری کیسیلوف، مسوول این خبرگزاری، در ماه نوامبر ایجاد «Sputnik» را اعلام کرد: یک شبکه خبری مورد حمایت دولت که در ۳۴کشور با یک هزار نیرویی که برنامه‌های رادیویی، رسانه‌های اجتماعی و خبری را به زبان‌های محلی تولید می‌کند برنامه پخش می‌کرد.

اما یکی از تناقض‌های قدرت نرم این است که تبلیغات [پروپاگاندا] اغلب به دلیل بی‌اعتباری‌اش مُضر است. طی جنگ سرد، تعاملات فرهنگی باز- مانند سمینار سالزبورگ که جوانان را قادر به تعامل با یکدیگر می‌کرد- نشان داد که تماس میان مردمان به مراتب معنی دارتر است، امروز اما بیشتر قدرت نرم آمریکا نه از سوی دولت که از سوی جامعه مدنی تولید می‌شود: مانند دانشگاه‌ها، بنیادها و فرهنگ مردمی.

در واقع، جامعه مدنی سانسور نشده آمریکا- و اشتیاقش برای انتقاد از رهبران سیاسی- کشور را قادر کرده تا قدرت نرم خود را حتی زمانی که کشورها با اقدامات دولت آمریکا مخالفند حفظ کند. به همین ترتیب، در بریتانیا «بی بی‌سی» اعتبار خود را دارد به این دلیل که می‌تواند دست دولتی را که تغذیه‌اش می‌کند گاز بگیرد. با این حال، پوتین هنوز نقش سازمان‌های غیردولتی و جامعه مدنی را محدود می‌سازد. پوتین شاید درک کند که قدرت سخت و نرم یکدیگر را تقویت می‌کنند، اما ظاهرا او از توان کاربست این درک در سیاست عاجز است. در نتیجه، ظرفیت روسیه برای جذب دیگران- اگر زور و رشوه را به‌کار نگیرد- باز هم رو به افول خواهد رفت.