نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور

ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش قبل به سیستم گذار و برقراری مناطق حائل اشاره شد. همچنین گفته شد که گذار به این نوع از عدم پذیرش متقابل ساختار قوا و رویکرد نظامی دفاع محور - لااقل در غرب پاسیفیک- مستلزم کنار گذاشتن مبانی نوعی دکترین تهاجمی «برنده جنگ» برای ارتش‌های آمریکا و چین است. این تنها زمانی می‌تواند رخ دهد که هر دو طرف بپذیرند که مزایای چنین‌گذاری بر خطرات یا هزینه‌های آن آشکارا می‌چربد. علاوه بر این، به اقداماتی اشاره شد که دولت‌های آمریکا و چین برای کاستن از سطوح بحران باید اتخاذ کنند.

* ایجاد مراکز رسمی کاهش ریسک بحران در واشنگتن و پکن (براساس الگوی «مرکز کاهش ریسک هسته‌ای چین- آمریکا») برای دریافت، انتقال، ترجمه، هماهنگی و توزیع تمام پیام‌هایی که وارد و خارج می‌شود؛ پیام‌هایی که برای اجرای اقدامات مشترک و مورد توافق اعتمادساز و پاسخ به حوادث هوایی- دریایی میان نیروهای نظامی دو کشور لازم است. چنین مراکزی عادات فنی همکاری میان دو طرف را تقویت کرده و موجب ترغیب و تشویق اعتماد میان آنها می‌شود.

* بده‌بستان‌های کلان‌تر در بازدیدهای ساحلی، دیدار نیروهای گاردهای ساحلی و افسران نیروی دریایی

* مشارکت در رصد همکاری جویانه خطوط دریایی ارتباطی

* مانورهای نظامی مشترک برای انجام فرآیندهای جست‌وجو و نجات و همکاری در عملیات جست‌وجو و نجات

* برخی توافقات «آسمان باز» و اجازه فرصت‌های پرواز شناسایی به‌صورت محدود، منظم و متقابل بر فراز سرزمین‌های یکدیگر یا استفاده از پایگاه‌های شناسایی طرف سوم برای راستی‌آزمایی ویژگی‌های محدود ساختار عدم پذیرش قوا که این می‌تواند شامل ژاپن هم بشود.

* ایجاد سازوکارهای مدیریت مشترک و غیررسمی برای پیش‌بینی و پیشگیری از بحران. با استفاده از ابزارهای تحلیلی جدید و توسعه‌یافته آنلاین که به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای دقت برآوردها از احتمالات رویدادها را افزایش می‌دهد، ایالات‌متحده و چین می‌توانند گروهی از متخصصان پیش‌بینی بحران را تشکیل دهند که تقریبا شامل ۵۰ تا ۱۰۰ محقق، اندیشکده و مقام‌های بازنشسته دوطرف است تا به‌طور منظم احتمال درگیری‌ها و بحران‌های خاص در آینده را برآورد کرده و تخمین بزنند. این سازوکار درک متقابل را با کنار هم نشاندن متخصصان چینی و آمریکایی مدیریت بحران در تمرین‌های منظم و همکاری جویانه آنلاین افزایش داده و سازوکاری مبتنی بر هشدار زودهنگام برای رفع بحران‌های بالقوه به‌دست دهند.

* کانال‌های ارتباطی مضاعف بحران از جمله شبکه‌هایی که مستقیما مراکز فرماندهی پاسیفیک آمریکا (PACOM) و «فرماندهی نظامی ملی» را به دپارتمان عملیاتی «کمیته نظامی مرکزی» (CMC)؛ PACOM و مناطق نظامی جنوبی و شرقی و مقرهای نیروی دریایی ارتش جمهوری‌خواه خلق و نیروی دریایی آمریکایی را به‌هم پیوند می‌دهد. این پیوندهای ارتباطاتی نظامی مرکزی شفافیت سیگنال‌ها در بحران را افزایش می‌دهد، ابهام‌ها را کاهش می‌دهد، اشتباهات در مورد اقدامات نظامی در هر دو طرف را به حداقل می‌رساند و اعتماد ارتش با ارتش را برقرار می‌سازد. در مورد خطوط راهنمای موجود، لازم است که پروتکل‌هایی برای استفاده از این پیوندهای ارتباطی پیش و طی بحران برقرار شود و آنها را به شکل منظم محک زد و به آزمون گذارد.

* یک هنجار «غیرمکالمه‌ای» آمریکایی- چینی که به موجب آن به مقام‌های کلیدی در سطوح مختلف در هر دو طرف اجازه داده می‌شود تا تماس‌های غیرمستقیم با یکدیگر خارج از کانال‌های رسمی برای مشارکت در تبادل آرای خویش پیش و طی بحران داشته باشند. این نوع هنجار به تصمیم‌گیران و تحلیلگران رسمی اجازه می‌دهد تا به شکلی گذرا قصد طرف دیگر را روشن کنند، اشتباهات در مورد اقدامات مشخص را کاهش دهند و نسبت به منافع و نگرانی‌های طرف مقابل حساس‌تر شوند.

* یک کانال مستقیم میان نماینده از پیش تعیین شده رهبران ارشد هر طرف برای خدمت کردن به‌عنوان واسطه‌ای که مورد اعتماد بوده و از سوی هر دو طرف مورد اعتماد است (برای مثال، میان مشاور امنیت ملی آمریکا و مشاور دولتی جمهوری خلق چین که مسوول امور خارجی است یا میان افراد غیررسمی که مورد اعتماد رهبران هر دو طرف هستند). چنین کانالی می‌تواند به حفظ ارتباط میان دو رهبر کمک کند آنگاه که شرایط سیاسی ارتباطات عمومی و تعاملات متقابل را دشوار می‌سازد.

* گروهی از مدیران حرفه‌ای بحران درون نهادهای تصمیم‌گیر دو طرف (برای مثال، اداره کارکنان برنامه‌ریزی سیاسی دولتی یا اداره امور خارجی مرکزی چین). این مدیران بحران در قبال مدیریت بحران آموزش می‌بینند و توصیه‌هایی به رهبران بالادستی ارائه می‌دهند در مورد اینکه چگونه مشکلات ایجاد شده به دلیل فشار زمانی، مشکلات شناختی و فقدان درک از اهداف و نیات کشور مقابل را به حداقل برسانند. چنین گروهی، دریایی از دانش‌های تخصصی در مورد مشکلات مربوط به مدیریت بحران را به‌دست می‌دهند که رهبران می‌توانند در هنگام بحران به سرعت از آنها استفاده کنند.

* در نهایت، دادن نظرات خلاصه و مهم به تصمیم‌گیران غیرنظامی در سطوح بالا در مورد قواعد تعامل و فرآیندهای استاندارد عملیاتی ارتش‌ها در پاسخ به بحران‌ها و حوادث ناگهانی غیرجنگی. این به رهبران ارشد دوطرف کمک می‌کند که تاثیرات نظامی تصمیمات مربوط به مدیریت بحران خود را درک کرده و همکاری میان سیگنال‌های سیاسی و نظامی را بهبود بخشند.