انتقال پایگاه خلافت به شبه‌قاره

دنیای اقتصاد: در حمله نیروهای شبه‌نظامی به یک مقبره صوفیان در پاکستان دست کم ۷۵نفر کشته شدند. این حمله بزرگ‌ترین حمله طی دو سال اخیر از سوی گروه‌های شورشی بوده است. به گزارش الجزیره، در حمله روز پنج‌شنبه شورشیان به محل تجمع مقبره «لعل شهباز قلندر» (که نام واقعی‌اش سیدمحمد عثمان مرواندی، فیلسوف صوفی و شاعر پاکستانی است) در شهر سحوان در جنوب استان سند چندین نفر ازجمله تعدادی زن و کودک کشته شدند. داعش در وب سایت تبلیغاتی خود «اعماق» مسوولیت این بمب‌گذاری را بر عهده گرفت.

الجزیره به نقل از مقام‌های پلیس این استان می‌نویسد دست کم ۴۵ مرد، ۹ زن و ۲۰ کودک در میان این ۷۵ کشته هستند. مقام‌های پلیس استان سند می‌گویند ۲۰۰ نفر دیگر هم مجروح شده‌اند. گزارش الجزیره حاکی است که طی چند ماه اخیر ۵ انفجار مهم در استان‌های مهمند، لاهور، کویته، پیشاور و سحوان و آوران در پاکستان روی داده است. بر همین اساس، بر اثر حملات انتحاری در مهمند ۵ کشته، در لاهور ۱۳ کشته، در کویته ۲ کشته، در پیشاور یک کشته، در آوران ۳ کشته و در سحوان ۷۵ نفر کشته شدند. به گزارش الجزیره، داعش تلاش دارد تا به «ولایت خراسان» متشکل از افغانستان و پاکستان جان تازه‌ای ببخشد. از آنجا که این گروه در عراق و سوریه تحت فشار قرار گرفته تلاش دارد تا نوک پیکان خود را متوجه مناطق دیگر سازد. بر همین اساس برخی بر این باورند که شبه‌قاره پایگاه جدید نیروهای خلافت است. از آنجا که موصل (در عراق) و حلب (در سوریه) به‌عنوان دو پایگاه اصلی خلافت یا «heartland» داعش زیر حملات بی امان قرار گرفته‌اند این سوال مطرح شده که نیروهای خلافت خودخوانده رحل اقامت به کجا خواهند افکند؟

به همین دلیل، دو احتمال مطرح شده است: اولین احتمال این است که برخی کارشناسان از «فرار معکوس» سخن به میان آورده‌اند؛ به این معنا که گروه‌های وفادار به القاعده بار دیگر با داعش دست دوستی دهند و بر این اساس، احتمال ادغام القاعده با داعش وجود دارد. بنابراین، عراق و سوریه بار دیگر به عرصه اتحاد تاکتیکی دو گروه داعش- القاعده در برابر دشمن مشترک صلیبی تبدیل شود.

احتمال دوم این است که نیروهای داعش تمرکز خود را بر دولت‌ها و کشورهای ضعیف قرار دهند و به آن سرزمین‌ها کوچ کنند. بر همین اساس، گفته شده مرکز ثقل تروریسم پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ از افغانستان به عراق منتقل شد و پس از شروع آشفتگی‌های سوریه در سال ۲۰۱۱ به آنجا نقل مکان کرد. محتمل است که داعش پس از حلب و موصل، به افغانستان و پاکستان روی آورد و این دو کشور به پایگاه جدیدی برای خلافت تبدیل شوند.

داعش از ژوئن ۲۰۱۴ به این سو مبارزان زیادی از افغانستان و پاکستان به خود جذب کرده است. به تدریج، این گروه‌های پراکنده به «تنی واحد» تبدیل شدند و گروه خراسان را در سال ۲۰۱۵ تشکیل دادند. لشکر جهنگوی پس از آن از هم گسست که مقام‌های پاکستانی رهبر اصلی این گروه را کشتند. شاخه کراچی این گروه اکنون با «القاعده در شبه‌قاره» (AQIS) همکاری دارد؛ درحالی‌که شاخه بلوچستان جهنگوی با «داعش در افغانستان- پاکستان» (ISK) همکاری دارد. همچنین «جماعت‌ الاحرار»- شاخه بریده از طالبان پاکستان که مسوولیت حملاتی در پاکستان را بر عهده گرفته - نیز با ISK همکاری دارد.

از آوریل ۲۰۱۵ به بعد ISK حملات زیادی در افغانستان و پاکستان انجام داده و بیش از ۲۰۰ کشته بر جای گذاشته است. کارشناسان معتقدند این حمله به لحاظ مقیاس و شدت یک «تهدید رو به افزایش» است. این گروه حملات زیادی- از مناطق قبایلی پاکستان گرفته تا مناطق اصلی و پرجمعیت این کشور- انجام داده است. ISK همچنین هسته‌هایی در هند تشکیل داده است. نیروهای خلافت خودخوانده همچنین در سریلانکا و مالدیو نیز حضور یافته‌اند. آسیای جنوبی برای جمعیتی بالغ بر ۲۴۰ میلیون نفر که ۴۰ درصد از جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل می‌دهد میدانی مناسب برای فعالیت‌های جدید داعش است.

در افغانستان و پاکستان شرایط برای داعش فراهم‌تر است؛ چراکه (الف) طالبان افغانستان اکنون از چند جهت زیر فشار است. از یک‌سو، نیروهای ائتلاف آمریکا آنها را هدف قرار می‌دهد. از سوی دیگر، ارتش افغانستان از زمین به آنها یورش می‌برد و جبهه سوم هم از سوی داعش گشوده شده است. با مرگ ملاعمر، اختلافات در طالبان شدت گرفت و برخی بر این باورند که طالبان دیگر انسجام سابق را نداشته و اکنون به چند دسته تقسیم شده است. در عین حال، طالبان هم سیاست «چماق و هویج» را در برابر نیروهای ائتلاف و ارتش افغانستان به کار گرفته است؛ به این معنا که با انجام حملات گاه و بی‌گاه به مراکز دولتی می‌خواهد خودی نشان دهد و بگوید هنوز از اقتدار سابق برخوردار است.

(ب) با تمام این تفاصیل، حقیقت این است که داعش در سرزمین‌های شمالی افغانستان که هم‌مرز با جمهوری‌های سابق شوروی است در حال جان گرفتن است. داعش موفق شده با ریشه دواندن در میان نیروهای طالبان، برخی از آنها را مطیع خویش سازد و عملا شکاف دیگری در صفوف نیروهای طالبان به‌وجود آورد. پاکستان هم منطقه مورد علاقه داعش است؛ زیرا مناطق قبایلی این کشور عملا در دست نیروهای گریز از مرکز است، به‌گونه‌ای که بنیادگرایان شورشی توانسته‌اند به قلب شهرها نیز رسوخ کنند. نمونه آن انجام حملات انتحاری داعش در ۵ ماه اخیر به شهرهای مهم پاکستان است.

از سوی دیگر، پاکستان به دلیل هم‌مرز بودن با هند مزیت دیگری هم برای داعش دارد. با اعلام بیعت برخی گروه‌های اسلامگرا در هند با داعش، عملا این گروه به داخل هند هم رسیده است. جمعیت مسلمان در این کشور از ۱۳۰ تا ۱۵۰ میلیون متغیر است و این یک مزیت هم برای نیروهای داعشی است. در واقع، افغانستان، پاکستان و هندوستان در تقسیمات داعش «ولایت شبه‌قاره» خوانده می‌شوند؛ اگرچه پاکستان و افغانستان (بدون هند) در زمره «ولایت خراسان» قرار می‌گیرند. پیام داعش با انجام حملات انتحاری در پاکستان این است که نشان دهد همچنان قدرتمند است و حضور دارد.

داعش با توسل به سخنان ابوبکر ناجی (تئوری پرداز القاعده که سپس به داعش گرایید) معتقد است که اگر دشمن صلیبی مثلا به نیجریه یا سومالی حمله کرد نباید پاسخ ما تنها محدود به این کشورها باشد؛ بلکه باید محدوده وسیعی در زمره اهداف ما قرار گیرد؛ به‌گونه‌ای که در مخیله دشمن نگنجد. بر همین اساس، شدت حملات نیروهای ائتلاف غرب، روسیه، ترکیه، نیروهای ارتش سوریه و عراق علیه داعش در عراق و سوریه باعث شده تا «ایده» ناجی از تئوری به عمل درآید و این بار پاسخ غرب به حملاتش در سوریه و عراق، از صحرای سینا (و شلیک ۷ موشک به شهر ایلات در اسرائیل) و پاکستان داده شود تا غرب «حواسش جمع شود».