قانون مالیات‌های مستقیم تغییر نمی‌کند

محمد طاهری- روز دوشنبه قسمت نخست از گفت وگوی مفصل ما با رییس سازمان امور مالیاتی منتشر شد.در این گفت وگو، دکتر علی‌اکبر عرب‌مازار در مورد اصلاح قانون مالیات‌ها و پیش‌زمینه اصلاحات مالیاتی در کشور توضیح داد و از نحوه اصلاح ساختار سازمان امور مالیاتی کشور سخن گفت. اما در قسمت دوم که پیش روی شما قرار دارد، آقای عرب‌مازار در مورد ضرورت اجرای مالیات بر ارزش افزوده توضیحات قانع‌کننده‌ای ارائه کرده است. این گفت وگو با همکاری خانم شیدا بارونی ترتیب یافت. عکس: سعید عامری

شما فکر می‌کنید تحلیل آقای مظاهری زمانی که مالیات از مستغلات را از اصلاحیه قانون مالیات‌ها حذف کرد، چه بود؟

نمی‌دانم شاید گروهی در این قضیه نفوذ داشتند که ایشان بی‌خبر بود.

دیگر چه ماده‌ای حذف شد؟

ماده ۱۲۹ هم حذف شد. این ماده در رابطه با مالیات بر مجموع درآمدها بود.

بیشتر توضیح می‌دهید؟

در همه دنیا بر مجموع درآمدها مالیات تعلق می‌گیرد، این ماده در قانون وجود داشت ولی به دلیل آماده نبودن سیستم مالیاتی کشور این کار به صورت جدی انجام نمی‌گرفت.

در واقع به نظر برخی می‌رسید که ماده‌ای بی‌اثر است ولی به عقیده بسیاری از صاحبنظران حذف آن از قانون کاملا اشتباه بود. عده‌ای اعتقاد داشتند که طرح جامع مالیاتی به این ماده مربوط است. در واقع این ماده را حذف کردند تا نخ تسبیح بریده شود.

نخ تسبیح بریده شد؟

بله، موضوع اصلاح نظام مالیاتی کشور مثل چهار پایه‌ای است که همیشه یک پایه‌اش می‌لنگد. هر وقت یک پایه آن درست می‌شود پایه دیگر می‌لنگد.

موضوع دیگر این بود که توافق شده بود اگر نرخ‌ها کاهش یابد، همه معافیت‌ها حذف شود و آقای مظاهری پی‌گیر این قضیه بودند و همه افرادی که با ایشان در زمینه اصلاح مجدد مواد قانون همکاری داشتند از جمله وزیر صنایع وقت، در مجلس، مخالف ایشان صحبت کردند و در نتیجه همه معافیت‌ها به جای خود بازگشت. در واقع، هم پیاز خورده شده بود و هم چوب.

در مجموع به نظر می‌رسد طرفداران دولتی آقای مظاهری در مجلس به گونه‌ای دیگر عمل کردند. به این ترتیب قانون مالیات‌ها لطمه دید. به هر صورت مشکل ایجاد شد.

چرا مجلس ششم تن به چنین کاری داد؟

همیشه مالیات از مواردی است که حذف مواد آن رای می‌آورد. اصولا در صحنه‌های سیاسی گرفتن مالیات از ضروریات مردم، ناپسند تلقی می‌شود. مثل این است که اگر سیاستمداری بگوید چندین سد ساخته‌ایم،همه گوش می دهندو او را تشویق می کنند و نمی‌پرسند که پولش‌اش از کجا آمده است اما اگر بگوید چه میزان مالیات دریافت شده است عامه پسند نخواهد بود. در همه دنیا به این صورت است.

بنابراین نظام مالیاتی سعی می‌کند بهترین خدمات را ارائه دهد و هیچ‌گاه با مسائل به طور سیاسی برخورد نکند.

مالیات باید تا حداکثر ممکن غیرسیاسی تدوین، برنامه‌ریزی و اجرا شود. اگر حساب و کتاب تامین منابع بودجه کشور با سیاسی‌بازی درگیر شود کار بسیار نگران‌کننده می‌شود.در دوره‌های زمانی گوناگون گروه‌ها و احزاب مختلفی ممکن است در راس قرار گیرند، بنابراین به هیچ عنوان نمی‌توان با سیاست‌های پولی و مالی به صورت یک موضوع سیاسی برخورد کرد چون امنیت اقتصادی کشور به خطر می‌افتد.

از موضوع اصلاحات در مالیات دور نشویم.

بله، گفتم که برنامه بر‌اساس سه محور تنظیم شد و به همین ترتیب پیش رفت و ما تحول را در سه ضلع مثلث مشاهده کردیم و اعتقاد داشتیم که باید هر سه این موارد با هم وجود داشته باشد در غیر این صورت با نبود یکی از آنها، هدف تامین نمی‌شود.

پس از اعمال اصلاحات در قانون مالیات و تایید دولت،کارها طبق اصلاحات پیش‌بینی شده انجام گرفت؟

در سال ۸۱ قانون مالیات‌ها تصویب و اجرا شد و در‌حال‌حاضر ا‌ز همان قانون استفاده می‌شود.

بین سازمان امور‌مالیاتی به عنوان منابع مالی و سازمان مدیریت به عنوان دستگاهی که چک را برای استفاده از این منابع حواله می‌کند اختلافات فراوانی وجود داشته است؟

این موضوع همیشه وجود داشته است. در دولت آقای‌ هاشمی، آقای خاتمی ‌و در حال حاضر در دولت آقای احمدی نژاد هم این قبیل مسائل سیستماتیک وجود دارد.

چرا با تلاش شما و سایرین در زمینه حل اختلافات سازمان امور‌مالیاتی و سازمان مدیریت و اصلاح ساختار سازمان امور‌مالیاتی کاری پیش نرفت و این اختلافات در دولت دوم آقای خاتمی‌موجب حذف یک‌ وزیر و رییس سازمان مدیریت شد از نظر سیستماتیک این موضوع را بررسی کنید.

اصلاح می‌کنم که سازمان امور مالیاتی مشکلی با سازمان مدیریت کشور نداشت بلکه مواردی درباره وزارت اقتصاد و دارایی، بانک مرکزی و آن سازمان مطرح بود.

اختلاف سازمان‌های امور مالیاتی و مدیریت و برنامه‌ریزی، یکی از مصادیق آن بود. همه از جریان اختلافات آقای خجسته و سازمان مدیریت مطلع بودند.

بله، مباحثی مطرح بود که به صورت تبعی حاصل شده بود. برعکس زمانی که ما این لایحه را در برنامه سوم مطرح کردیم سازمان مدیریت با ما همکاری بسیار خوبی داشت.

اما دکتر نجفی و دکتر نمازی هم اختلاف داشتند.

اختلافات در سطح کلان مطرح بود. مثل اینکه اگر از طرف پدر خانواده اختلاف داشته باشد بچه‌ها نیز به تبع او مشکل پیدا خواهند کرد.

آقای کرباسیان می‌گفتند زمانی که گربه‌های ما با گربه‌های سازمان مدیریت در وزارت اموراقتصادی و دارایی همدیگر را می‌بینند به هم می‌پرند.

این مثال آقای کرباسیان است. اما من این‌گونه نگاه نمی‌کنم.قبول دارم که مثلث بانک مرکزی‌، وزارت اقتصاد و دارایی و سازمان مدیریت اختلاف دیرینه‌ای دارند. اگر شما به این موضوع علاقه‌مند هستید به خاطرات منتشره وزرا و مسوولان این سه نهاد در دوره قبل از انقلاب اسلامی ‌در سری کتاب‌های تاریخ شفاهی ایران مراجعه کنید‌. برای مقایسه مشاهده می‌نمایید که هنوز هم همان مسائل مطرح است.

در چه سال‌هایی؟

یکی از علل موفقیت نسبی برنامه‌های عمرانی سوم و چهارم در آن زمان، هماهنگی سه راس این مثلث بود.

بله، در خاطرات آقای عالیخانی به طور کامل مطرح شده است.

اما زمانی که خاطرات علم را مشاهده می‌کنید، انصاری با آموزگار درگیر بوده و آموزگار با دیگران دعوا داشته است. حتی در خاطرات خود به طور صریح به این مساله که در حال درگیری با هم بودند، اشاره کرده‌اند. من معتقدم اختلافات بین نهادهای تصمیم‌گیری اقتصادی ریشه دیرینه‌ای دارد. زمانی افرادی مثل جمشید آموزگار‌، هوشنگ انصاری به وزارت اقتصاد آمده بودند و از طرف دیگر امیر عباس هویدا، همگی باهم درگیر بودند در نتیجه ساختارها و شرح وظایف این نهادها تغییر یافت. (عمدتا وزارت اموراقتصادی و دارایی‌)

پس از انقلاب فرصت بازنگری در این ساختارها نبود‌. از طرفی، نزدیکی روحی و روانی دستگاه‌ها سبب حل اختلافات می‌شد. جنگ تحمیلی بود و اگر اختلافی هم وجود داشت که طبیعی بود، در دولت رفع می‌شد. اختلاف‌، ناشی از تفاوت در سلیقه است، مهم این است که چگونه می‌توان این اختلاف را حل کرد . پس از جنگ و دوران بازسازی‌، مسائلی مختلف از جمله این اختلافات هم نمایان شد.

پس شما معتقدید‌، سازمان مالیات‌ها در این اختلافات دخیل نیست.

نه، چون سازمان مالیاتی یک سازمان مجری سیاست‌های مصوب است و مهم‌ترین وظیفه آن تأمین بخشی از درآمدهای عمومی‌کشور است.

بنابراین وجود اختلاف اساسی در شرح وظایف این نهادها است و طبیعتا به صورتی تنظیم شده است که تضادها ایجاد شود. البته در برنامه دوم و سوم، دولت به فکر اصلاح وضع موجود بود و لایحه‌ای با عنوان تشکیلات کلان دولت هم مطرح شد که من از سرانجام لایحه بی‌خبرم. لایحه‌ای که در پی آن ادغام وزارتخانه‌ها درخواست شد. در واقع باید اختیار داد تا مسوولیت خواست، ولی مسوولیت‌ها مبهم و بعضا مشابه تعریف شده‌اند. این اختلاف در سیستم وجود دارد و تا زمانی که به صورت طبیعی حل نشود افراد را در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد چون در اجرای سیاست‌ها نمی‌توان پاسخگو بود.

این مسائل اختلاف و تضاد ایجاد می‌کند و دلیل آن، درگیر شدن مسائل پاسخگویی‌، وظایف و مسوولیت‌ها با هم است. در واقع همه منطقی و درست حرف می‌زنند و اگر مشاهده شود که در جایی همه افراد منطقی و درست صحبت می‌کنند ولی هنوز مشکل پابرجا است، ایراد اصلی را باید در چگونگی سازمان‌دهی کار جست‌وجو کرد.

این موضوع در حال‌حاضر هم مطرح است؟

این داستان همچنان ادامه دارد و در دوره‌های قبل هم این مشکل وجود داشت ولی به نظر من مشکل، افراد نبودند.

بنابراین در این مسائل سازمان مالیاتی خود را درگیر نمی‌کند؟ در‌حال‌حاضر هیچ مشکل سیستماتیکی با سازمان مدیریت وجود ندارد؟

به دلیل اینکه سازمان امور مالیاتی در وصول مالیات تلاش می‌کند، چندان در این مسائل نقشی ندارد. مشکل ما با سازمان مدیریت این است که ما خواهان بودجه و نیروی انسانی مورد نیاز برای اجرای طرح‌ها هستیم.

در مورد ابلاغ قانون مالیات‌ها و اجرایی شدن آن صحبت کردید. ارزیابی شما در ارتباط با موفقیت آن چیست؟ آیا با وجود اصلاحات اعمال شده در قانون، باز هم کارآمدی طرحی که شما مطرح کرده بودید، وجود داشت؟

زمانی که شما می‌خواهید مساله‌ای مانند یک سیاست یا هر پدیده دیگر را ارزیابی کنید که خوب یا بد است به ابزار و اطلاعات لازم برای ارزیابی آن موضوع نیازمندید. اگر ابزار و یا اطلاعات صحیح وجود نداشته باشد، پس کار از روی سلیقه ارزیابی می‌شود. به عنوان مثال اگر شخصی مدعی این مساله شود که رشد‌اقتصادی وجود دارد، ابزار ارزیابی خود را مثلا نرخ رشد تولید ناخالص داخلی و یا شاخص‌های دیگر معرفی می‌کند. باید دید که این نرخ چگونه و بر مبنای چه اطلاعاتی محاسبه شده است. سال‌های قبل به خاطر دارم در نشریه «توفیق» عکس چند معتاد را با مضمون این خبر چاپ کرده بودند که «از هر ۲۰ نفر ایرانی‌، یک نفر صاحب ماشین است» و در عکس یکی از معتادان به طنز می‌گفت یکی از ما دارای ماشین است ولی به کسی نمی‌گوید.

بنابراین برای ارزیابی هر موضوعی نیاز به ابزارهای اندازه‌گیری دقیق و اطلاعات و آمار صحیح است. و ضمنا باید دید آیا ابزارهای انتخابی پاسخگوی محدوده مورد‌استفاده آن است یا خیر. در حقیقت در مالیات، ابزار کارآمد برای ارزیابی وجود دارد اما آمار دقیق چندان موجود نیست زیرا سیستم مالیاتی کشور در‌حال‌حاضر به نحو مطلوب عمل نمی‌کند. ممکن است شما مدعی شوید که رشد درآمد مالیات‌ها ناشی از اصلاح قانون است ولی به طور مثال من نظر شما را نقض کرده و دلیل آن را به وصول مالیات پرونده‌های ذخایر مرتبط می‌دانم. به دلیل عدم قابلیت اندازه‌گیری‌، عملا نمی‌توان این فرضیه‌ها را ارزیابی کرد. در مورد اصلاح قانون هم، پایه قانون درست بود و با اصلاح آن‌، نرخ‌ها کاهش یافت. علاوه بر این سبب به جای گذاری نکات مثبتی شد مانند اینکه هرمودی که اظهار‌نامه ارائه نکند مشمول معافیت‌ها نیست‌، اینکه مردم از کاهش نرخ مالیات استقبال کرده و مالیات خود را پرداختند، فرضیه کاملا درستی است ولی امکان اثبات آن و اندازه‌گیری اثر آن وجود ندارد. در واقع افزایش درآمدها را ناشی از تورم و بخشی از آن را ناشی از رشد‌اقتصادی می‌توان دانست‌، زیرا فردی که تا قبل از اصلاح قانون، مالیات نمی‌پرداخت چرا و به چه دلیلی باید با کاهش نرخ بیاید و مالیات بپردازد.

برمی‌گردم به همان سال‌ها. اصلاح ساختار سازمان به همان صورت که مدنظر شما بود اجرا شد؟

زمانی که مصوبه ایجاد سازمان امورمالیاتی کشور مطرح شد من معاون مالیاتی بودم‌، سازمان جدید نیاز به برنامه‌های جدید‌، آموزش نیروی انسانی و تشکیلات جدید داشت. واضح است که هدف صرفا ایجاد یک سازمان جدید با عنوان جدید اما با همان تشکیلات و روش‌ها و عملکردها نبود بلکه قرار بود کارایی افزایش یابد.

پس از تغییر کابینه در دوره دوم ریاست جمهوری جناب آقای خاتمی، سازمان شکل گرفت و زمان زیادی صرف جابه‌جایی‌ها و تقسیم امکانات شد.

همه این اتفاقات افتاد، بدون اینکه به این مساله توجه کنند که هدف در ایجاد این سازمان حفظ وضع موجود نبود. طرح جامع هم عملا فراموش شد تا دولت با سال آخر اجرای برنامه سوم مواجه شد. در سال آخر به دلیل عبور دولت از بحث انتخابات‌، از جمله کارهایشان بررسی میزان عملکرد برنامه سوم بود و این در حالی بود که یکی از بندهای برنامه سوم، اجرایی کردن طرح جامع مالیاتی تا پایان برنامه بود. در سال ۸۴ که سال آخر برنامه سوم بود فشار زیادی برای اجرایی کردن آن طرح وجود داشت. اقدامات مثبتی هم صورت گرفت که سبب اجرا شدن فاز اول طرح جامع شد. پس از آن‌، دولت تغییر کرد و ما به اینجا آمدیم. چون از سابقه فعالیت‌های سازمان با خبر بودیم، یک‌سال اول را صرف کردیم تا سازمان مالیاتی را مجددا ایجاد کنیم‌‌. مهندسی مجدد تشکیلات سازمان مالیاتی‌، تدوین شرح وظایف مشاغل، تدوین و تبیین ارتباط صف و ستاد از جمله اقدامات انجام شده است. لذا، یک‌سال گذشته را به بازسازی ستاد سازمان و آنچه که قرار بود، صورت بگیرد و وظایفی که بر‌اساس آن بنا بود کار انجام شود‌، صرف کردیم.

در واقع واحدهای ستادی وظایفی داشتند که باید انجام می‌دادند. به عنوان مثال از وظایف آنها این بود که چگونه صف را کنترل کنند، روش‌ها را سازماندهی کرده و یکسان سازی کنند. تبعیض را د‌ر عملکرد حوزه‌های اجرایی از بین ببرند‌، کنترل‌های درونی به کار گرفته شود که بتواند فساد سازمان را در فاز اجرا کاهش دهد‌، اما به دلیل انجام نشدن این وظایف ما هنوز آنها را بازسازی می‌کنیم‌. وظایف و شرح خدمات نوشته‌ایم‌. همه این موارد باید استاندارد شوند. همان طور که گفته شد یک سال گذشته صرف اجرایی کردن طرح جامع و بازسازی و سازماندهی سازمان شد. در مورد ارزش افزوده که پس از آن ماجرا به دولت رفت، در اردیبهشت ۸۴ که روزهای آخر دولت بود دولت طرح یک فوریتی آن را در مجلس تصویب کرد. این کارها از جمله کارهای ضربتی است.

حالا لایحه در صحن است و مجلس آن را مشمول اصل ۸۵ کرده و به کمیسیون اقتصاد فرستاده است و اگر کمیسیون آن را تصویب کند عملا اجرایی می‌شود، لذا اوج فعالیت‌ها در زمینه طرح جامع و ارزش افزوده تقریبا از سال آخر دولت قبل شروع شد که در‌حال‌حاضر ما هم سه ضلع مثلث را دنبال می‌کنیم‌.

آیا لزومی‌به تجدید‌نظر و اصلاح در قانون وجود دارد؟

خیر، در‌حال‌حاضر وجود ندارد اگر به صورت مداوم قانون را اصلاح کنیم به هیچ نتیجه‌ای نخواهیم رسید‌. به طور مثال اگر شما ادعا کنید فلان بند قانون نادرست است دلیل چیست‌؟ در بعضی موارد سلیقه‌ای با موضوع برخورد می‌شود و شاید حدس علمی‌ ولی این کار درست نیست و جواب آن به سوال اول برمی‌گردد که لازم است اندازه‌گیری کنیم.

میزان یارانه مالیاتی در کشور چقدر است؟

یارانه مالیاتی این است که به عنوان نمونه شما کار می‌کنید و مالیات را با دریافت حقوق می‌پردازید و در واقع با این کار به تامین منابع مالی برای هزینه‌های جامعه کمک می‌کنید، اما فرد دیگری به علت استفاده از معافیت مالیاتی در تامین هزینه‌ها نقشی ندارد.

بنابراین ما از یارانه‌هایی که غیرمستقیم می‌پردازیم تنها یارانه انرژی را می‌بینیم مثلا اعلام می‌شود بنزین ۸۰‌تومان است ولی در عربستان ۴۰۰‌تومان است. بنابراین ادعا می‌شود به مردم این مقدار یارانه می‌دهیم در صورتی که این پرداخت‌ها ممکن است یارانه تلقی نشود‌. اما در بحث مالیات این نوع یارانه‌ها کاملا مصداق دارد زیرا منابعی که باید به خزانه واریز شود عملا دریافت نمی‌شود.

یارانه را در اقتصاد‌، چه کسی اندازه‌گیری می‌کند؟

لازم است این یارانه را اندازه‌گیری کنیم و راهی را که اقتصاد بر مبنای آن باید حرکت کند مشخص کنیم‌. در نظام مالیاتی به غیر از اقدامات جاری که بحث وصول مالیات‌ها و عملیات اجرایی است‌، هدف اصلی ما بهینه‌سازی نظام مالیاتی است که به نظر اینجانب جزو اصول اساسی مدیریت اقتصاد ما است‌. اگر اقتصاد ما روزی خواهان پاسخگویی باشد و بخواهد در بازار جهانی حرفی برای گفتن داشته باشد، باید نظام‌مالیاتی و بانکی آن اصلاح شود. در غیر این صورت مدیریت اقتصاد با مشکل روبه‌رو است.

مثال بارز این موضوع، عدم مدیریت قیمت نفت است. یک روز نفت ۵‌دلار بود و کسری بودجه وجود داشت حالا هم که به ۶۰‌دلار بالغ شده است کسری بودجه وجود دارد. بنابراین چه زمانی کسری بودجه ما تمام می‌شود؟ دلیل این اتفاقات این است که تصور می‌کنیم صرفا تامین منابع مالی حلال همه مشکلات است در حالی که این‌گونه نیست. پول زیاد حتما سبب خوشبختی فرد نمی‌شود بلکه عقل معیشتی است که خوشبختی به دنبال دارد.

مشکل ما با پول برطرف نمی‌شود زیرا در اقتصاد به غیر از بحث مدیریتی آن، مساله ابزار اعمال سیاست‌ها نیز مطرح است. نظام‌مالیاتی ابزار پیاده کردن سیاست‌های اقتصادی است و اینکه باید بدانیم این سیاست‌ها درست پیاده شده است یا خیر و نتایج دلخواه را به همراه داشته است یا خیر. این موارد امکان اندازه‌گیری را می‌تواند به ما بدهد.