دین و عملکرد اقتصاد - ۲۶ اردیبهشت ۸۶

مترجم: علی سرزعیم

بخش پایانی

اگر من اعتقادات راسخی داشته باشم، و به تبع آن خصوصیاتی نظیر اخلاق کار و صداقت کسب کنم، آنگاه شرکت بیشتر در مراسم مذهبی دال بر مصرف بیشتر منابع است. این احتمالا به این معنی است که رابطه‌ای منفی با رشد اقتصادی وجود دارد. به این معنی که اگر من چیزهایی که توسط مذهب تولید می‌شود یعنی اعتقادات را ثابت نگه دارم، آنگاه من نهاده‌های بیشتر، زمان بیشتر و منابع بیشتری خواهم داشت، لذا انتظار دارم که رابطه ای منفی با رشد اقتصادی داشته باشد.

البته این تنها شکلی نیست که می‌توان در مورد کل این فرآیند تصور کرد. می‌توان فرض کرد که دین خروجی‌های دیگری چون سرمایه اجتماعی، شبکه‌ها و دیگر نهادهای اجتماعی را نیز عرضه می‌کند. می‌توان این امور را هم بر رشد اقتصادی موثر دانست. این تاثیرات طبیعتا از کانال اعتقادات مذهبی نخواهد بود. می‌توان چنین فرض کرد که بخش مذهبی به دلایلی دیگری بر رشد اقتصادی موثر واقع می‌شود مثلا از طریق تاثیر بر آموزش. اما حدس من این است که مهمترین اثر مذهب که مهمترین خصوصیت آن نیز هست، تاثیر آن بر باورها و اعتقادات، ارزش‌ها و خصوصیات فردی می‌باشد. دقیقا به همین دلیل بر این خصوصیات متمرکز شده‌ام و تحلیل خود را بر این امور بنا کرده‌ام.

با این توصیف حال می‌توان یافته‌ها را تشریح کرد. به طور مفهومی‌به دنبال عواملی بودم که بر رشد اقتصادی کشورها در طول زمان‌های مختلف تاثیر گذار بوده اند. بر اساس تحقیقات قبلی خودم و دیگران، می‌دانیم که امور زیادی هستند که بر رشد اقتصادی موثرند اما من اینها را ثابت گرفته‌ام و می‌خواهم اثر مستقل دین بر رشد اقتصادی را بررسی کنم. در مورد دین از دو شاخص شرکت در مراسم مذهبی و اعتقادات مذهبی استفاده کردم. در این حالت خاص، اعتقاد به وجود جهنم بیشترین اثر را بر عملکرد اقتصادی داشته است. نمی‌دانم که در مورد این یافته باید خوشحال یا ناراحت بود.

خلاصه یافته‌ها به این صورت است که اگر میزان شرکت در مراسم مذهبی را ثابت بگیریم، با افزایش باورها و اعتقادات (مذهبی) رشد اقتصادی بیشتر می‌شود. اگر به کشورهای مختلف نگاه کنیم، برخی کشورها از دید هر دو شاخص خیلی مذهبی هستند و برخی دیگر خیلی غیرمذهبی. این شاخصها با وجود نوسان زیاد همسو تغییر می‌کنند.

این چیزی نیست که تصاویر نشان می‌دهند. تصاویر یاد شده اثرهای اعتقادات ماندگار- در این حالت اعتقاد به جهنم- را برای یک سطح خاص از مشارکت نشان می‌دهد. به عنوان مثال اخیرا کتابی توسط گریس دیوی دینداری را در بریتانیا به بحث گذارده است. او موضوع افرادی را به بحث گذارده که سطح بالایی از اعتقادات مذهبی دارند اما به کلیسا نمی‌روند. لذا مشارکت آنها در مراسم دینی پایین است اما اعتقاد مذهبی قوی دارند.

این یکی از چیزهایی است که ما به آن رسیدیم: یعنی موقعیتی که برای یک سطح خاص از مشارکت در مراسم مذهبی، میزان اعتقادات زیاد بود. در چنین وضعیتی اثر مثبت باورهای مذهبی بر عملکرد اقتصادی مشاهده شد.

همانطور که گفته شد اثر افزایش مشارکت در مراسم مذهبی در رشد اقتصادی منفی است. تفسیر این نیست که شرکت در کلیسا موجب کاهش رشد اقتصادی می‌شود بلکه این است که اگر شرکت در کلیسا کارکردی داشته باشد (اگر دین کارکردی داشته باشد) آن افزایش اعتقادات مذهبی خواهد بود. بنابراین شما در وضعیتی که متغیرهای دیگر ثابت باشد آثار شرکت در کلیسا را بررسی نکرده‌اید. با فرض اینکه بخش دین در جامعه باور و اعتقاد تولید می‌کند، این وضعیت نتیجه مصرف منابع خواهد بود.

اگر بخش دین آثاری در سرمایه اجتماعی و نهادهای اجتماعی داشته باشد، آنگاه می‌توان انتظار داشت که در هر سطح از باور و اعتقاد مذهبی، مشارکت در مراسم مذهبی آثار مثبتی در رشد اقتصادی ایجاد کند. البته ما به این نتیجه نرسیدیم و رابطه ای منفی پیدا کردیم.

می‌توان سوال کرد که دیندار بودن یک کشور در مجموع چه اثری بر رشد اقتصادی دارد؟ پیش از این به این الگو اشاره کردم که در کشورهایی که نرخ مشارکت در کلیسا بالاست، میزان اعتقادات مذهبی نیز در سطح بالایی قرار دارند و بر عکس. اگر به کشورهایی که کمابیش مذهبی هستند بنگریم، رابطه مذهب با رشد اقتصادی ضعیف خواهد بود. به طور کلی نمی‌توان رابطه ای میان این که کشوری مذهبی باشد یا نه و رشد وسیع اقتصادی داشته باشد یا نه پیدا کرد.

با این حال در رابطه با باورها می‌توان گفت که اعتقاد به جهنم در مقایسه با دیگر اعتقادات تاثیر بیشتری در رشد اقتصادی دارد. جهنم را می‌توان مکانیزمی‌که انگیزه انجام ندادن کار بد ایجاد می‌کند ولی انگیزه‌ای برای انجام کار خوب ایجاد نمی‌کند دانست. من در این تفکیک خیلی پیش نخواهم رفت. البته به اعتقاد من نمی‌توان خیلی میان عقاید و امور دیگر تفکیک قائل شد. ما دریافتیم که اعتقاد به جهان پس از مرگ اعم از اعتقاد به بهشت یا جهنم همگی اثرهای همسویی و مثبت بر رشد اقتصادی دارند.

ما به این مساله پرداخته‌ایم که چرا جهت علیت از دینداری به سمت رشد اقتصادی است و نه بر عکس. قبلا گفتم که یک علیت دو طرفه وجود دارد. ما اعتقاد داریم این آثار در نتیجه تاثیر میزان مشارکت در مراسم مذهبی و اعتقادات مذهبی بر رشد اقتصادی حاصل شده است و نه بر عکس. استدلال کردیم که چرا مساله صرفا یک همبستگی ساده نیست و رابطه ای علی برقرار است و چرا جهت آن از دینداری به سمت رشد اقتصادی است.

نتیجه‌گیری

در پایان اجازه دهید کارهای دیگری که در حال انجام دادن آن هستیم را تشریح کنم. علاوه بر آثار دینداری بر عملکرد اقتصادی، به دنبال سنجش آثار دینداری بر دیگر شاخص‌های سیاسی و اجتماعی هستیم. به عنوان مثال می‌خواهیم بدانیم که آیا دین تاثیری در تحقق و حفظ از دمکراسی و آزادی‌های لیبرال دارد. همچنین مایل به دانستن این نکته هستیم که آیا دین در هر کشور بر متغیرهایی چون نرخ زاد و ولد، بهداشت و آموزش تاثیرگذار است یا نه؟

همچنین به دنبال دانستن این هستیم که چرا در برخی کشورها دین رسمی‌دولتی و جود دارد و در برخی دیگر چنین چیزی وجود ندارد. سابقه برخی ادیان رسمی‌دولتی به صدها سال قبل باز می‌گردد. به عنوان مثال سوئد کلیسای لوتری را در قرن پانزدهم همزمان با اصلاحات در کلیسا پذیرفت و بیش از ۴۰۰ سال آن را حفظ کرد با وجود اینکه کشوری غیرمذهبی شد. سوئدی‌ها تنها در سال ۲۰۰۰ بود که کلیسای لوتری را به عنوان دین رسمی‌دولتی ملغی کردند. بسیاری از کشورها دین رسمی ‌دارند صرفا به این دلیل که مثلا ۴۰۰ سال قبل اتفاق خاصی رخ داد. مثلا هنری هشتم تصمیم گرفت که دیگر کلیسای کاتولیک را نمی‌خواهد. نمونه‌های متعددی از کشورهایی وجود دارد که دین رسمی‌را ملغی کرده اند. به عنوان مثال اگر به فاصله سال‌های ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۰ بنگریم، بسیاری از کشورها که دین رسمی‌ داشتند آن را رها کردند.

حتی با افول رژیم‌های مارکسیست، در بسیاری از جاها ادیان رسمی‌احیا شدند، این واقعیت در کشورهای آسیایی که قبلا تحت سلطه شوروی بودند بسیار صادق است.

ما افرادی را می‌بینیم که غیرمذهبی تلقی می‌شوند. بسیاری از آنها فاقد گرایش‌های مذهبی هستند و برخی دیگر کاملا کافر هستند. البته ضد دین یا غیردینی بودن مسائلی متفاوت هستند. ما در تحقیقات خود در کنار دیگر مسائل به این موضوع نیز خواهیم پرداخت. همچنین قصد داریم مساله تغییر دین در هر کشوری را به دقت بررسی کنیم. برخی کشورها نظیر آمریکا تعداد معقولی از تغییر دین را دارند. در برخی کشورها این میزان بسیار کم است و باید بررسی کرد که عوامل ایجاد کننده تغییر دین چیست؟

منبع: www.rastak.com