خود‌زنی در بیابان

مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور، گفته «در ایران به دلیل تخریب سرزمین و اکوسیستم، سالانه یک میلیون هکتار به بیابان‌های کشور افزوده می‌شود و نرخ بیابان‌زایی در ایران از میانگین جهانی بالاتر است.» سال به سال بیابان‌ها جایگزین زمین‌های سبز یا خشک می‌شوند. آب کشیدن از زمین در ایران چنان بی‌محابا انجام می‌شود که بروز و ظهور آن را علاوه بر ایجاد بیابان در کشور و همچنین تبدیل بیابان‌های عادی به بیابان‌های مخرب، می‌توان در فرونشست در شهرها نیز دید. فرونشست در شهرهای تاریخی یزد و اصفهان به دلیل بافت تاریخی که در حال شکاف خوردن است یا حفره‌هایی که یک‌باره در زمین ایجاد می‌کند و زندگی را می‌بلعد، قابل مشاهده است.

بیابان‌زایی جایگزین بیابان‌زدایی

روز ۲۷ خردادماه، روز جهانی بیابان‌زدایی است. این امر به معنای آن نیست که بیابان‌های طبیعی را که در کره زمین وجود دارد، سبز کنیم؛ بلکه باید به گونه‌ای مدیریت منابع را در دست گرفت که زندگی را تبدیل به بیابانی لم‌یزرع نکرد. گفته‌های وحید جعفریان، مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور نشان می‌دهد که مدیریت معکوس به کار گرفته‌ایم به شکلی که «در ایران مجموع اقدامات تخریب سرزمین و اکوسیستم باعث شده که سالانه یک میلیون هکتار به بیابان‌های کشور افزوده شود و نرخ بیابان‌زایی در ایران از میانگین جهانی بالاتر است.»

مناطق خشک و بیابانی در عرض ۲۵ تا ۴۵ درجه شمالی و جنوبی زمین قرار دارند که براثر مکش رطوبتی و در جریان‌های استوایی و قطبی، ایجاد می‌شوند. ایران نیز در این مدار قرار دارد و بالطبع مناطق خشک و بیابانی دارد که نمی‌توان با هیچ روش و گونه‌ای آن را از بین برد و به جنگ با طبیعت ذاتی آن پرداخت. در مقابل باید مانع از ایجاد بیابان در زمین‌های بارور یا تبدیل بیابان عادی به بیابان مخرب شد. دکتر سیروس جعفری، استاد دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان در گفت‌وگو با «دنیای اقتصاد» می‌گوید: «بیابان‌زدایی مشمول بخش‌هایی می‌شود که به دلیل فعالیت‌های انسان ایجاد شده است.» به نام توسعه، حاشیه‌های کویر، نایین و یزد خالی از سکنه شده و بیابان‌ها در حال حرکت و پیشروی هستند. به گفته جعفری، بیابان حالت و شکل تهاجمی به خود می‌گیرد و شروع به حمله به بخش‌هایی می‌کند که پیش‌تر شرایط عادی داشته‌اند. این موضوع هم به دلیل دست‌درازی بیشتر بشر به منابع طبیعی است.

این کارشناس منابع طبیعی رفسنجان را مثال می‌زند که قبل‌تر ۵ هزار هکتار کشت پسته در آن انجام می‌شده و آب موجود نیز کفایت می‌کرده، حالا کشاورزی توسعه یافته، زمین‌های بیشتری تا ۳۰ هزار هکتار زیر کشت رفته و دیگر میزان آب کفایت نمی‌کند. در این شرایط و با کاهش منابع آبی، ماسه و نمک خاک افزایش یافته است. حالا، درختی که بن و ریشه‌هایش می‌توانست زمین و خاک را حفظ کند، هم خودش از بین رفت و هم سرزمینی را تبدیل به بیابان کرد.

واقعیت آن است که دست و پای انسان را نمی‌توان گرفت. مدام در حال پیشروی است. حتی گاهی فراموش می‌کند که به گونه‌ای روی طبیعت افتاده است که قربانی نهایی خود اوست. بخشی از دست‌درازی‌های انسان، اثر مخرب را تشدید می‌کند. جعفری می‌گوید: «بخشی از فعالیت‌های انسان، موجب ایجاد بیابان یا تشدید اثر بیابان در اکوسیستم‌های نیمه خشک می‌شود؛ به این معنا که رطوبت را از آنها گرفته و مقدار بارندگی در آنها کاهش پیدا کرده و شرایطی ایجاد می‌کند که موجودات زنده با آن سازگاری ندارند. مثلا اگر در حاشیه کویر با دمای ۳۴ درجه، ۱۰۰ میلی‌متر باران می‌آمده که گیاهان آن ظرف هزاران سال با آن سازگار شده بودند و مانع گرد و غبار می‌شده، حالا با افزایش دما تا ۳۶ درجه و کاهش بارش به میزان ۶۰ میلی‌متر، گیاهان تاب تحمل را از دست می‌دهند. در واقع انسان به‌طور غیر‌مستقیم با گرمایش زمین بیابان‌ها را گسترده می‌کند.» سپر دفاعی مناطق خشک و بیابانی، گیاهانی است که به جان کندن خود را نگه داشته و تطبیق داده‌اند. وقتی همان‌ها را از دست می‌دهند، شرایط تشدیدشونده و تسریع‌کننده بیابان‌زایی حاکم می‌شود.

آسیا و استرالیا بر لبه پرتگاه خشکسالی

او به پیش‌بینی اشاره می‌کند که قسمت‌های قابل توجهی از بخش‌های خشک آسیا و استرالیا را در بر می‌گیرد. «ال‌نینوی» جدیدی که منجر به خشکسالی ۶ تا ۷ ساله کره زمین خواهد ‌شد. این مناطق مستعد کوچک‌ترین تغییر هستند و در لبه پرتگاه ایستاده‌اند. این شرایط را به‌طور ملموس می‌توان در خوزستان مشاهده کرد. استانی که زمین‌هایش از خشکی ضجه می‌زنند و صورت می‌خراشند و قاچ قاچ خورده‌اند. این زمین‌ها حالا به خونخواهی خود، برای دیگر مناطق چنگ و دندان نشان می‌دهند. دکتر جعفری می‌گوید: فعالیت‌های انسان از توسعه کشاورزی تا سدسازی، در خوزستان منجر به تبدیل ۴ میلیون هکتار بیابان عادی به بیابان‌های مخرب شده است. بیابان عادی، آنهایی است که آسیب و ضرری ندارد و خاکش بلند نمی‌شود. اما وقتی مخرب می‌شود که سپر دفاعی‌اش را از دست می‌دهد و شروع به تولید گردوغبار می‌کند. این وضعیت علاوه بر خوزستان در کشورهای همسایه از جمله عراق، سوریه، کویت و شمال عربستان که آنها هم کمر همت به تخریب سرزمین برداشته‌اند، قابل مشاهده است.

به گفته این کارشناس منابع طبیعی، روند گرد و غبار از سال‌های ۸۸ تا ۱۳۹۸ به‌شدت در حال تکرار است، بیابان‌ها پوشش‌شان را از دست داده و به گونه‌ مخرب تبدیل شده‌اند. حالا نقش انسان این میان چیست؟ در خوزستان در بالادست سد ایجاد شده و مانع سیل و سیراب شدن دشت می‌شوند. در این شرایط افزایش سطح آب‌های زیرزمینی، مرطوب‌سازی خاک و شست‌و‌شوی نمک رخ نمی‌دهد. این خطا در سیل سال ۹۸-۹۷ رخ داد و در حالی که دبی رودخانه به ۳۶۰۰ متر مکعب در ثانیه رسید، اجازه ندادند آب به بیرون نشت کند. دِبی آب به میزانی بود که ۲۴ ساعته می‌توانست سد کرج را پر ‌کند.

اگر آب به دشت وارد می‌شد، پوشش گیاهی که ظرف چندسال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۷ از بین رفته بود، مستعد رشد می‌شد. اما با چنین شوری، گیاه و بذر آن جای رشد ندارد و بیابان شروع به اثرگذاری بر دیگر سرزمین‌ها و تولید بیابان بیشتر می‌کند. این وضعیت را می‌توان در دشت ساوه نیز دید. آنجا آن‌قدر چاه حفر شده که پوشش گیاهی را از بین برده و حالا مستعد تولید گرد و غبار شده است. طبعا هیچ کس مخالف ساخت سد نیست و نمی‌توان هم بود، اما موضوع آن است که ساخت سدها بدون مدیریت انجام می‌شود. در این شرایط، هم آب را در مناطق از دست می‌دهیم و هم آلودگی هوا و غبار را به شهروندان هدیه می‌کنیم.

زمین خود را می‌بلعد

زمین حال غریبی پیدا کرده است. یک‌باره ترک به دیوار و سنگ‌ها می‌اندازد، یا دهان باز می‌کند و هرچه را در اطراف است، می‌بلعد. اصفهان یکی از شهرهایی است که با جانش این بلعیدن را لمس کرده است. یزد هم در حال این تجربه است. چنان‌که تهران هم طعمش را چشیده است. به گفته جعفری، زمانی که توازن میان برداشت و ورود به هر آبگانی از بین برود، خاک به شکل پودری شده و در آن حفره ایجاد می‌شود. در عین حال، بیشترین فرونشست در مناطقی است که از عمق بالای ۱۰۰ متر آب برمی‌دارند. هر یک متر خاک ۱۴۰۰ کیلوگرم نیرو به لایه‌های زیرین وارد می‌کند. با برداشت آب در سطح ۱۰ متری، این فشار، باعث فرونشست می‌شود. موضوع دردناک آن است که این خاک، همه خصوصیات خاک بودن خود را از دست می‌دهد و قابل احیا و برگشت نیست و توان نگهداری آب را از دست می‌دهد.

آینده تیره و تار گتوند و چمشیر

دو هفته از بارش شدید و سیل در برخی شهرها گذشته است. میان تمام مناطقی که گرفتار شدند، چند روستا در مسجد‌سلیمان و لالی دچار آب‌گرفتگی شدید شدند و زندگی مردم روی آب شناور شد. بخشی از این وضعیت زیر سر سد گتوند بود که از زمان ساخت و افتتاح مدام در مورد آن هشدار داده شد، اتفاقا هیچ کس هم به گوش نگرفت. به گفته جعفری، گتوند سطحی در پایین‌دست است که در سه سال گذشته به خوبی آبگیری نشده است. به دلیل این پایین‌دستی، سدهای بالا‌دست آب را گرفته و تنها شوری‌اش به گتوند رسید که آب در گتوند به شوری بالایی رسید تا امسال که به دلیل بارندگی، آب زیادی وارد سد شد. برای تلطیف و اختلاط با نمک، دریچه‌ها را بستند این شرایط منجر شد روستاهایی که تا قبل از این به آنها آب نمی‌رسید، زیر آب رفتند. با این میزان نمک و شوری آب و زمین که بیشتر آن به پایین‌دست منتقل می‌شود، کشاورزی و تولید گیاهی به حداقل خود می‌رسد. به این معنا که خوزستان که پیش‌تر مقام ویژه‌ای در تولید نیشکر داشت تولیدش به دلیل شوری آب ۴۰درصد کاهش پیدا می‌کند.

تلاش ۳۰ ساله، شاید وقتی دیگر

شرایط خطرناک کنونی یا خوره بیابانی که به جان ایران افتاده، غیرقابل درمان نیست اما یک پروسه ۳۰ ساله نیاز دارد که اگر همین فردا شروع کنیم، در چشم‌اندازی ۳۰ ساله می‌توانیم به بهبود و اصلاح وضعیت امید داشته باشیم. به گفته جعفری، با مدیریت کارآ، پیگیر، خردمند، علمی و مسوول و طبق موازین و پیشرفت‌های بشری، تا ۳۰ سال آینده می‌توان به اکوسیستم خودترمیمی دست پیدا کرد که خود توان ترمیم و احیای خودش را دارد. اما فعلا عزم و فکری در میان نیست و تنها به همان هشدارها و لاپوشانی‌ها و تقصیر را به گردن دیگری انداختن بسنده کرده‌ایم.

یک نگاه کوتاه به گذشته می‌تواند وضعیت آینده را به روشنی برایمان ترسیم کند. ۱۰ سال قبل، تنها با کمبود آب مواجه بودیم، اما حالا گرد و غبار، کاهش کیفیت آب مصرفی و میزان تولیدات کشاورزی هم به غصه‌های قبلی‌مان اضافه شده است. هشدار جعفری، نسبت به آینده بارش‌ها در ایران است. به دلیل نابودی پوشش گیاهی، هنگام باران، امکان نفوذ در خاک وجود ندارد. پس، گذشته از آنکه نمی‌توانیم از این آب استفاده کنیم، به دلیل عدم نفوذ در خاک، سیل جاری می‌شود.