گزارش روسای دارالفنون به شاه قاجار

گروه تاریخ اقتصاد - آنچه می خوانید گزارش روسای مدرسه دارالفنون به ناصرالدین‌شاه در باب نواقص این مدرسه است که از وضعیت آن اطلاعات جالبی به دست می‌دهد. گزارش، فاقد تاریخ است، ولی از قرائن معلوم می‌شود باید مربوط به سال‌های نخست دهه ۱۲۷۰ باشد. چون نواب اعتضادالسلطنه، وزیر علوم ابلاغ حکم محکم شاهنشاهی ـ روحنا فداه ـ را نمودند که جان‌نثاران روسای مدرسه مبارکه دارالفنون اگر عیب و بی‌نظمی در کارهای مدرسه دیده، به عرض خاکپای مبارک رسانیده حسب‌الحکم جسارت می‌ورزیم. عرایض ما چاکران این است که در امر مدرسه، ظاهرا هیچ قسم بی‌نظمی واقع نشده، ولی به جهات عدیده برای آنها یاس حاصل است که این منافی ترقی و ترتیب است، به علت اینکه اول چیزی که حکمای قدیم در اروپا تجربه کرده‌اند به جهت هر شغلی و منظوری که تصور شود از تربیت دولتی یا امر جنگ یا تتبع صنایع به خصوص تعلیم و تعلّم علوم که سرآمد همه آنهاست، بسته به حواس جمع و معیشت درست است و شوق و امیدواری کلی به ترقی در دولت و اینها الان درباره اهل مدرسه مفقود شده است. اولا مواجب و مرسوم هر یک از اهالی مدرسه را از روسا و معلمین و متعلمین با هر یک از طبقات نوکران دیوانی بسنجید؛ البته به مراتب کمتر است؛ مثلا جعفرقلی خان رییس مدرسه با محمد حسین خان ناظم و تقی میرزا آجودان مدرسه بدون اینکه یک تومان مداخل خارجی داشته باشند، از طلوع آفتاب تا سه ساعت به غروب مانده، مشغول زحمت و جواب با اطفال هستند، از تمام هم قطاران خودشان مواجب کمتر دارند و بعضی مواجب شاگردان به قدر سر جوخه و وکیل فوج نیست. اگر در نظر اولیای دولت چنان بیاید که در بدو امر که قرار مدرسه داده شد، معین گشت مواجبی در سال اول برای شاگردان داده شود، متدرجا بر حسب ترقی زیاد کرده این فرمایش درست است، ولی وقتی بود که دو سال یک مرتبه شاگردان امتحان می‌شدند و متصل مواجب زیاد کرده و بعد از آنکه فارغ‌التحصیل شده، به یکی از مناصب عالیه در نظام اعم از پیاده و سواره و توپخانه یا وزارت امور خارجه، منصبی بزرگ پیدا کرده. الان چهار پنج سال است امتحان نشده‌اند. همان دوازده تومان یا بیست تومان مواجب باقی مانده شاگردان می‌گویند اگر عملگی بکنیم، بیشتر از این اجرت خواهیم گرفت. گذشته از این، دو سه ماه از سال نو می‌گذرد، هنوز مواجب شش ماهه و نه ماهه آنها از سال نو باقی است و در اوایل مدرسه مبلغی به اسم مساعده به شاگردان داده می‌شد. سه ماه به آخر سال مانده، مواجب آنها به کلی پرداخت نشده و حالت معلمین از ایرانی و فرنگی همین است. مثلا میرزا رضای دکتر شکایت دارد که سایر دکترها چون خارج از مدرسه هر یک مواجبی به هر وسیله باشد زیاد کرده یا انعامی گرفته، من به همان حالت سابق باقی هستم؛ حالت سایر معلمین نیز همین‌طور است. اگر معلمین فرنگی شکایتی به وزارت امور خارجه نمی‌کنند، مهربانی و رفتار اعتضادالسلطنه است، والا همه رفته وزارت جلیله خارجه به توسط سفرا زحمت داده، مطالبه مواجب خود را می‌کردند و ما چاکران که سمت ریاست در مدرسه داریم، همه روزه به ضرب چوب و محصلی فراش، شاگردان را حاضر کرده، چون به جهت محل ملایر نهار و ملبوس و مخارج جزئیه آنها حاضر است و اعتضادالسلطنه معین کرده‌اند، شاگردان نمی‌توانند طفره بزنند و ما چاکران می‌توانیم جسارت کنیم که قبل از انعقاد مدرسه سوای علوم دینیه و عربیه و طبابت ایرانی علوم دیگر در ایران نبود که از او فواید برداشته شود و این همه فواید که الان در دولت علیه پیدا شده که در تمام روزنامه‌های اروپا تمجید و تحسین از اهل ایران می‌شود، به سبب بنای مدرسه مبارکه است؛ مثل علم تلگراف و دواسازی که از آن نتایج عکاسی و بعضی جوهریات و اسباب‌های تماشاخانه گرفته شده و علوم هندسه و جرثقیل و اقسام حساب و مثلثات اعلی که نقشه‌کش می‌توان گفت در این علوم با مدارس بزرگ فرنگستان مقابله می‌کند و علوم طب فرنگی و عمل ید و همچنین طب ایرانی که الان دو حکیم‌باشی معتبر مثل میرزا عبدالوهاب و میرزا سید رضی و نزدیک به شصت نفر طبیب قریب به کمال را درس می‌دهند و السنه مختلفه از فرانسه و انگلیسی و روسی به متعلمین می‌آموزند و بعضی به درجه کمال رسیده و واضح است در آنچه عرض شد احدی را مجال‌ انکار نیست و بعضی مخارج فوق‌العاده در سنوات قبل برای مدرسه پیدا شده به محض اظهار تنخواه به تحویل‌دار نظام یا خزانه مبارکه حواله شده، آن امر صورت می‌گرفت. الان وزیر علوم در این‌گونه اخراجات به ملاحظات چند انکار دارند و لابد باید شاگرد آنچه را به علم می‌آموزد، او را در یکبار به عمل آورده، مثل سنگرسازی و غیره در هریک مخارج دارند با آنکه نسبت به ازمنه کتب متفرقه یا اسباب هندسه و نقاشی لازم می‌شود باید تنخواه نقد داده شود آن هم چندان منظم نیست. مستدعیات جان نثاران اولا چون کلیه تشویق معلمین و متعلمین موجب پیشرفت کارهای عمده مدرسه می‌شود و سابق بر این هم اعلی‌حضرت اقدس ظل‌اللهی ـ روحنا فداه ـ در هر دو ماه یک نوبت تشریف‌فرمای مدرسه می‌شدند و در اطاق‌های درس رفته، معلمین از متعلمین سوال و جواب حضوری می‌کردند و همین فقره موجب خوف از ندانستن درس و رجا به الطاف ملوکانه شاگرد می‌شد با کمال شوق در تحصیل خود می‌کوشید و اکنون به هیچ‌وجه اظهار مرحمتی نمی‌شود و منحصر است به سالی یک نوبت محض مزید شوق معلم و متعلم مرحمت اقدس شاهنشاهی باید مقتضی شود سالی چند نوبت اهالی مدرسه را سرافراز فرمایند و این اظهار مرحمت موجب این می‌شود که اکابر رجال دولت چون خاطر مبارک را مصروف مدرسه می‌بینند، با کمال شوق اطفال خود را به شاگردی می‌فرستند. دیگر آنکه در هر دو سال یک مرتبه حکم امتحان اهالی مدرسه می‌شد و اگر مواجب آنها کم بود به شوق افزودن مواجب در امتحان ثانی دلخوش بودند و حتی الامکان در تحصیل ساعی می‌شدند اکنون مدتی است که امتحان از ایشان نشده و در این مدت چند طبقه شاگرد تربیت شده و اغلب آنها نزدیک به درجه فراغت از تحصیلند و در کمال خوبی مشغول به تعلیم و تعلم بوده و می‌باشند و هر صنف شاگردی چندین علم دیده است، پیوسته منتظر امتحان هستند، به هیچ‌وجه اظهاری در این باب نشده است و این فقره مایه یاس کلی شده.دیگر آنکه چون بعضی از معلمین در هر روز دو درس می‌گویند و تا غروب متوقف مدرسه می‌باشند و تهیه درس‌های روز بعد را می‌نمایند و اغلب به سرکشی و امتحان متعلمین در اطاق‌های درس گردش می‌کنند و شب را نیز تا چند ساعت مشغول ترجمه و تألیف و تصنیف هستند و فی‌الحقیقه خدمتشان دائمی است و آنی غفلت ندارند و به خدمت خارجه دولتی که گاه مرجوع می‌شود نیز می‌پردازند و بالنسبه مواجبشان کم است و زحمتشان زیاد، لهذا رییس مدرسه از خاکپای مبارک مستدعی است که در حق آنها مرحمتی مبذول شود که فی‌الجمله آسایش حاصل کرده، مواظب خدمات و انجام آن باشند. دیگر آنکه متعلمین مدرسه بر دو قسم‌ا‌ند: بعضی اکابر زاده و با بضاعت هستند و اکثری رعیت‌زاده و بی‌بضاعت، ولی با هوش و ذکاوت. مواجب مدرسه آنها مختلف است: دوازده تومان الی چهل تومان و چنان اتفاق افتاده که رعیت‌زادگان بعضی هیچ مواجب ندارند و پاره‌ای دوازده تومان دارند و به هیچ‌وجه مدد معاش هم از خارج ندارند و منحصر است به این دوازده تومان، لهذا کافی نیست و اغلب اوقات پریشان احوال هستند و از حالت تحصیل بازمی‌مانند و اکابر زادگان چندان احتیاجی به این قلیل مواجب ندارند، بلکه محض تشویق و ترغیب آنها مرحمت می‌شود جان‌نثاران عرض می‌کنند که اگر بالسویه نفری بیست و چهار تومان تمام بدون کسر و نقصان سالانه در حق آنها مواجب مرحمت شود، مناسب‌تر است و بهتر از حالت کنونی است و چندان ضرری برای دیوان اعلی وارد نمی‌آید و از برای اطفال بی‌بضاعت راه معاش حاصل می‌شود که بتوانند در مدت تحصیل خودداری نمایند. مجموع این مبلغ برای صد نفر شاگرد دو هزار و چهارصد تومان است و قدری از این مواجب اکنون در مدرسه هست که به متعلمین داده می‌شود، مابقی رای را باید دیوان اعلی مرحمت فرمایند و چنانچه معروض شد، در این تقسیمشان ترقی شاگرد منظور نمی‌شود و آن فی‌الحقیقه وجه معاش آنهاست نه مواجب دائمی و این مبلغ هرگز افزایش و نقصان نمی‌پذیرد، جز افزایش عدد متعلمین و آن را آنها دریافت می‌نمایند، مادامی‌که در مدرسه مشغول تحصیل هستند و چون فارغ‌التحصیل شده بیرون رفتند، حقی از آن مواجب ندارند؛ به شاگردی خواهد رسید که در عوض گرفته شود و شاگردان فارغ‌التحصیل چون از مدرسه خارج شدند و عملشان به انجام رسید، باید از جانب اولیای دولت قاهره نسبت به لیاقت هر کس منصب و مواجبی مقرر شود. به خدمت دولت سرافراز آید.از قراری‌ که عرض کردیم، مدت تحصیل متعلمین هفت سال خواهد بود و بهتر آن است که موافق معمولی تمام دول فرنگستان عدد ایام تحصیل، هفته‌ای شش روز باشد و حتی‌الامکان اسباب تعطیل فراهم نیاید و چون هوای دارالخلافه در تابستان بسیار گرم و مغشوش است، غالب شاگردان با اقارب و خویشان خود به ییلاق حرکت می‌نمایند و جمع‌آوری ایشان خالی از صعوبت نیست. چهل روز از اواسط تابستان را به جای دوشنبه‌های سایر اوقات سال تعطیل قرار دهند که معلم و متعلم بنابر قرارداد کلیه اهل علم چند روزی در ایام فتور و حرارت هوا آسودگی اختیار کنند و از این تعطیل نظر به دایر کردن تحصیل دوشنبه ضرری در تحصیل سالانه پیدا نشود و برای دیوان اعلی نیز تفاوتی در خرج وارد نیاید و هفته شش روز در روزی دو درس گفته خواهد شد و سوای ایام جمعه متبرکه محظور متعلمین همه روزه مشغول تحصیل خواهند بود. از این قرار سال شمسی سیصد و شصت و پنج روز است و سوای پنجاه جمعه و سی روزه رمضان و بیست و سه روز ایام متبرکه و محظوره، روزی دو درس خواهند داد به اضافه مشق نقاشی و عدد ایام تحصیل دویست و بیست روز می‌شود و حال آنکه پس از استثنای جمعات و دوشنبه‌ها و ایام محظوره و متبرکه رمضان، عدد ایام تحصیل یکصد و هشتاد روز است.

گزارش روسای دارالفنون به شاه قاجار