ساماندهی اعتصاب

«شورش تیمسترها» کتابی است دربرگیرنده فصلی از تاریخ اتحادیه‌های کارگری در آمریکا که توسط یکی از کمونیست‌های آمریکا فارل دابز که خود از اعضای فعال در این فعالیت‌ها بوده، نوشته شده است. این کتاب به چگونگی شکل‌گیری اتحادیه‌ها و اعتراضات کارگران سوسیالیست در سال ۱۹۳۴ می‌پردازد. دابز در بخشی از این کتاب به نام ساماندهی اعتصاب به چگونگی روبه‌رویی رهبران این اعتراض با مبارزه سنگین در پیش‌رو می‌پردازد. منظور ری‌دان از وظایف عبارت بود از تلاش برای حمایت از جنبش کوچک و تهیدست تروتسکیستی که از میان این انشعاب پا به عرصه وجود گذاشت. به عنوان اولین قدم به سوی رشد جنبش جدید، آنان تلاش کردند تا بر آن عده از اعضای مردد حزب کمونیست که سیاست‌های استالینیستی باعث نگرانی آنان شده بود تاثیر بگذارند. آنان برای آنکه وظایف جدید خود را انجام دهند، اوقات فراوانی را برای مطالعه آثار کلاسیک مارکسیستی و بحث درباره تشکل روند انقلابی‌شان صرف کردند. تروتسکیست‌ها در سراسر کشور خود را در انجمن کمونیست‌های آمریکا (اپوزیسیون چپ) متشکل کردند. واژگان داخل پرانتز بیانگر این مطلب بود که آنان مبارزه می‌کردند تا مجددا به داخل حزب کمونیست پذیرفته شوند؛ در عین برخورداری از حقوق دموکراتیک اقلیت برای طرح نظراتشان و رعایت دیسیپلین در هنگام بحث داخلی؛ به همان طریقی که لنین به عنوان بهترین روش آموزش داده بود. با گذشت زمان و رویدادهای جدید، آنان امیدوار بودند که بتوانند در بازگرداندن حزب کمونیست به یک خط سیاسی صحیح موفق شوند. ابزار کلیدی انجمن کمونیست‌ها، برای پیشبرد این هدف، نشریه هفتگی میلیتانت بود. با تشخیص اینکه این نشریه می‌توانست کار سیاسی آنان را شتاب دهد، رفقای مینیاپولیس تلاش عظیمی به خرج دادند تا کمک مالی موردنیاز آن را تامین و توزیع آن را سازماندهی کنند.

در سال ۱۹۳۳ انجمن کمونیست به سمت ساختن یک حزب انقلابی جدید چرخش زد. عدم مبارزه حزب کمونیست علیه به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان، در آن سال ورشکستگی جنبش جهانی استالینیستی را به اثبات رسانده بود. واضح بود که تجدید حیات انقلابی بین‌الملل سوم دیگر میسر نیست. این امر وظیفه جدیدی بر دوش آنان گذاشته بود: ساختن احزاب جدید در سراسر جهان و متحد ساختنشان در یک بین‌الملل جدید.

شعبه انجمن کمونیست در مینیاپولیس رشد کرده بود و در این هنگام تعداد اعضا و طرفداران آن بالغ بر چهل نفر می‌شدند. در میان آنان رفقایی بودند که سوابقی بس طولانی در جنبش‌های اتحادیه - کارگری داشتند و تجارب گوناگونی را پشت سر گذاشته بودند. این شعبه با داشتن چنین اعضایی برای روی آوردن به کار توده‌ای، به عنوان سنگ زیربنای ساختن حزب جدید، در شرایط مناسبی قرار گرفته بود. با تشدید رادیکالیزاسیون توده‌ها در اثر فشارهای ناشی از رکود اقتصادی، شرایط عینی برای تحقق چنین چشم‌اندازی رو به بهبود نهاده بود. کارل و ری چنین اندیشیده بودند که زمان افزایش سرعت ریتم مبارزه تیمسترها فرا رسیده است؛ موضوعی که آنان از قبل و پیش از آنکه در سال ۱۹۲۸ از حزب کمونیست بیرون انداخته شوند آن را پیش‌بینی کرده بودند.

رهبران نبرد شعبه ۵۷۴، که از طریق کمیته سازماندهی عمل می‌کردند، در این باره هیچ توهمی نداشتند که مبارزه سنگینی در پیش است و کاملا آگاه بودند که کارفرمایان سعی خواهند کرد اعتصاب را از هم بپاشند. نبرد عظیمی لازم بود تا اتحادیه پیروز شود. تحت فشار چنین مبارزه‌ای، می‌شد انتظار داشت که «هیات کار» و استاندار اولسون علیه اتحادیه مانورهای مرگ‌آسایی تدارک خواهند دید. ما همچنین می‌توانستیم پیش‌بینی کنیم که صاحب‌منصبان شعبه‌های سازمان‌ ای‌اف‌ال در این شهر از خود ضعف نشان خواهند داد. انتظار می‌رفت که آنان نسبت به نبرد فیزیکی، نازک‌طبع باشند و بعید نبود که به کارگران توصیه کنند که به اولسون اعتماد کامل داشته باشند. در تحلیل نهایی، نتیجه اعتصاب حول یک محور می‌چرخید: ظرفیت مبارزاتی اعضای پایه اتحادیه.

در جست‌وجوی راه‌های مختلف برای انتقال این آگاهی به اعضا، رهبران نبرد تدارک می‌دیدند تا به کارگران درباره فراز و نشیب‌های مبارزه برای کسب حقوقشان آموزش دهند. این شرایط، این اعتصاب را به نحو بارزی استثنایی می‌کرد. روحیه مبارز اعضای پایه را معمولا صاحب‌منصبان ای‌اف‌ال مهار می‌کردند یا آن را فرو می‌نشاندند، در حالی که یک بخش کلیدی از رهبری اتحادیه سرسختانه تلاش می‌کرد کارگران را سازماندهی کند.

در واقع، به ندرت در جایی برای یک اعتصاب تا این حد به نحو احسن تدارک دیده شده بود. هنگامی که در ۱۶ مه ۱۹۳۴ آفتاب طلوع کرد، ستاد خیابان شیکاگو، شماره ۱۹، آکنده از فعالیت بود. کارگران سرویس کار و لوله‌کش‌های اتحادیه در حال نصب اجاق گاز، دستشویی و پیشخوان در نهارخوری عمومی بودند. اتحادیه آشپزها و گارسون‌ها متخصصینی را اعزام کرده بود تا به سازماندهی برای پخت‌وپز انبوه و سرو غذا کمک کنند و افراد داوطلب را آموزش دهند. بیش از ۱۰۰نفر داوطلب در دو شیفت دوازده ساعته روزانه برای ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر غذا سرو می‌کردند. ساندویچ و قهوه همیشه آماده بود و هر وقت امکانات نهارخوری عمومی و شرایط اعتصاب اجازه می‌داد غذای گرم سرو می‌شد. علاوه بر این، امکانات لازم ایجاد شده بود تا افراد کلیدی بتوانند برای مدت مورد نظر در نزدیکی ستاد اعتصاب بخوابند.

کمیته‌هایی برای ترویج کمک‌های مادی تشکیل شده بود. آنان برای نهارخوری عمومی و کمک به خانواده‌های اعتصابی نیازمند از خواربارفروشی‌هایی که رفتار دوستانه‌ای داشتند محصولات عمده درخواست می‌کردند.