تامین مالی خزانه دولت صفوی

سلسله صفوی از نظر سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نماینده اوج اقتدار و اعتبار ایران در آغاز تاریخ معاصرش بود که شواهد آن بر کسی پوشیده نیست. آنچه کمتر می‌دانیم این است که کامیابی‌های آنان تا چه اندازه وابسته به کار جماعت ‌نخبه‌ای بود که از خارج به ایران آمده بودند. این جماعت همانا غلامان قفقازی و بازرگانان ارمنی بودند. این عده با پشتیبانی شاه‌عباس و جانشینانش پایه‌های حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی صفویه را ساختند. در گزیده‌ای از کتاب «غلامان خاصه» با عنوان فرعی نخبگان نوخاسته دوران صفوی، نوشته سوسن بابایی، کاترین بابائیان، اینا باغدیانتس، مک کیب و معصومه فرهاد با نقش این غلامان در سهیم شدن در حکومت صفوی آشنا می‌شویم. آنچه می خوانید بخش اول مقاله‌ای از این کتاب است.

اقدام شاه عباس به انتقال محور قدرت صفویه به اصفهان، علاوه بر ملاحظات سیاسی، انگیزه اقتصادی هم داشت. ابتکارهای تجاری او هم به تامین مالی اصلاحات سیاسی او در داخل و هم به تدارکات جنگی او علیه عثمانیان کمک می‌کرد. انتقال پایتخت اقدام سنجیده‌ای بود که او برای تثبیت حاکمیت سیاسی و دینی صفویه و ایجاد سرمایه‌داری دولتی و تبدیل ایران به قدرتی جهانی صورت داد. ده‌ها سال بعد در ۱۶۷۳ [دوره شاه سلیمان صفوی] ژان شاردن سیاح فرانسوی در توصیف اصفهان نوشت که ۱۸۰۲ کاروان‌سرا دارد. همین رقم به تنهایی، با اینکه احتمالا در آن غلو شده است، نشان می‌دهد که اصفهان مرکز اقتصادی پررونقی شده بود. اما هیچ فصلی از تاریخ دراز صفویه از نظر شکوفایی اقتصادی به پای دوره شاه عباس اول نمی‌رسد. سیاست‌های اقتصادی او در ایجاد زیرساخت گسترده برای تسهیل تجارت در ایران نمایان بود.

یکی از برجسته‌ترین اقدامات شاه برای توسعه بازرگانی، ساخت کاروان‌سرا و راه و برگماری راهداران- نگهبانان دولتی، که بازرگانان اروپایی به خوبی آنها را می‌شناختند- بود. این اقدامات برای نظارت و مراقبت بازرگانان و کالاها در خاک ایران انجام می‌گرفت. او همچنین اقداماتی برای اسکان چند جماعت تاجر در اصفهان انجام داد. بازرگانانی که از تبریز آورده بودند و تاجران هندی، سهم بزرگی در اقتصاد اصفهان داشتند. ارامنه جلفا که شاه عباس در ۱۶۰۴/۱۰۱۳ به اصفهان آورده بود چشمگیرترین گروه از تجار جدید پایتخت را تشکیل می‌دادند.

اسکان جلفایی‌ها در اصفهان اهمیتی محوری برای اصلاحات سیاسی شاه داشت. پژوهشگران در این مورد اتفاق‌نظر دارند که بیشترین سهم از تجارت خارجی ابریشم ایران در این دوره را ارامنه جلفا داشتند. آنچه کمتر می‌دانند این حقیقت است که همین بازرگانان مسیحی یک گروه آورده شده دیگر از قفقاز را هم تامین هزینه می‌کردند: غلامان خاصه. تامین مخارج تشکیلات جدید غلامان شاه با واردات نقره ارامنه جلفا به اینان نقشی محوری در اقتصاد سیاسی ایران می‌داد. بازرگانان ارمنی جلفا پس از اسکان در ایران تولید ابریشم را نظم و نسقی دادند و صدور ابریشم خام را به اروپا شتاب بخشیدند، نه فقط به نفع خود، بلکه همچنین به سود دربار شاه، خاصه، که کلانتر ارامنه نقره و طلا را به خزانه‌اش می‌سپرد.

اروپاییان کمابیش ۲۰۰-۲۵۰ هزار کیلو ابریشم، بیشتر ابریشم خام، مصرف سالانه داشتند که ۸۶ درصد آن را ایران تامین می‌کرد. پس ابریشم کالایی بود که شرکت‌های بازرگانی اروپایی به آن علاقه‌مند بودند آنچه تاریخ‌نگاران نامش را «خیزش غرب» نهاده‌اند مقارن رشد بورژوازی و افزایش تقاضای ابریشم در اروپا نیز بود. خلیل اینالجیک می‌نویسد که سود ناشی از تقاضای اروپایی ابریشم ایران شالوده توسعه اقتصادی دولت‌های صفوی و عثمانی را فراهم آورد. حتی در دوره‌های تحریم و جنگ‌های ایران و عثمانی، ابریشم ایران همچنان در امپراتوری عثمانی دادوستد می‌شد و از راه بازارهای حلب و بورسه و ازمیر به اروپا می‌رسید. ارامنه جلفا در این بازارها فعال بودند و ابریشم ایران را با نقره و پارچه معامله می‌کردند.

نقش جلفایی‌ها در صدور ابریشم ایران به بازارهای جهانی بر کسی پوشیده نبود؛ آنچه کمتر جلب توجه می‌کرد نقش مهم غلامان بود. ارامنه و گرجی‌ها - غلامان نومسلمان- جذب ارتش و دولت شده و بسیاری ازآنها به بالاترین مقام‌های اداری و نظامی صفویه رسیده بودند. همان غلامان سرشناسی که مناصب دیوانی را داشتند نقش عمده‌ای هم در تجارت ابریشم در داخل مرزهای ایران ایفا می‌کردند. برای مثال غلامان، محب‌علی بیگ، دلال ابریشم شاه عباس در اصفهان بود. کمپانی هند شرقی انگلیس و کمپانی هند شرقی هلند با لله‌بیگ- نامی که در اسناد آنها به محب‌علی بیگ داده می‌شود- کار می‌کردند. او رییس تجار اصفهان بود و بالاترین مقام ضراب‌خانه را هم داشت. از این رو بر جریان ابریشم و نقره در قلمرو صفوی مشرف بود. دیوانیان در تجارت دست داشتند و تاجران جلفا در سیاست، به عنوان اعضای خاصه و نیز سفیران دولت صفوی در اروپا.

نظام اجتماعی ایران در دوره صفوی را ایلیاتی و نظامی توصیف می‌کنند. گفته می‌شود که در ایران برخلاف اروپا تمایز روشنی بین طبقه ایلیاتی و نظامی و طبقه تاجر وجود نداشت. غلامان جنگی و دیوانی، همانند تاجران ارمنی صادرکننده ابریشم، هم در سیاست و هم در تجارت دخیل بودند. این نکته را تجارت ابریشم، که هر دو گروه در آن چند نقش داشتند، به خوبی نشان می‌دهد. سازوکار تجارت ابریشم، از وابستگی متقابل تجار ثروتمند جلفا و غلامان جنگی یا دیوانی به یکدیگر حکایت دارد. پس تجارت ابریشم ایران را باید نه فقط با نظر به صادرکنندگان معروف ابریشم، یعنی ارامنه جلفای نو، بلکه همچنین با توجه به غلامان نومسلمانی که نقش مهمی در تجارت ایران داشتند مطالعه کرد.

ارامنه و غلامان، همکاری خاصگیان

حکومت شاه عباس اول شاهد استحاله خاصه، خاندان سلطنت، بود و پس از آنکه این شاه و جانشینانش اراضی دولتی (ممالک) را املاک شخصی خود خواندند قدرت اقتصادی بی‌سابقه‌ای به دست آوردند. غلامان کارگزار و ارامنه بازرگان از اعضای این خانوار نوترکیب بودند و هر دو از عوامل اصلاحات سیاسی و اقتصادی. عده‌ای غلام سرشناس که فقط شهرت سیاسی داشتند همین نقش مهم را در اقتصاد نیز ایفا کردند. ابریشم را که گرانبهاترین کالای صفوی بود این دو گروه عضو خانواده اداره و معامله می‌کردند.

جلفایی‌ها بعد از اینکه در ۱۶۰۴/۱۰۱۳ به ایران آورده شدند در بازارهای ابریشم عثمانی جای پایی پیدا کردند. تجارت‌شان از موقعیت سیاسی آنها در ایران و عضویت آنها در خاصه، خاندان سلطنت، سود برد. شاه عباس اول با فرمانی بدان رسمیت بخشید و شاه صفی (۱۶۲۹-۱۶۴۲/۱۰۳۸-۱۰۵۲) بر آن تاکید مجدد کرد. دومین فرمان همایونی به تاریخ ۱۶۳۱-۱۶۳۲ ارامنه را «متعلق» و «منسوب» به خاندان سلطنت (سرکار خاصه شریفه) خواند و از شفقت و محبت شاه به اهالی جلفای نو سخن گفت. فرمان خطاب به کلانتر آنها بود و با منع هرگونه تعرض به اجناس و اموال آنها در سراسر ایران مصونیت جامعه ارامنه را تضمین می‌کرد. این فرمان‌ها اجازه می‌دهند که خوانش کاملا متفاوتی از نقش ارامنه صورت گیرد که پیش‌تر بورژوازی شناخته شده‌اند و جامعه اقتصادی خارجی فعالی بدون هیچ نقش سیاسی.جلفایی‌ها یکی از زیرمجموعه‌های دربار و شریک در جایگاه غلامان قفقازی نومسلمان بودند و منطقه جلفای نو هم ارتباط نهادینی با دربار داشت. چنانکه پیش از این گفتیم، محله ارامنه مستقیم به مادر شاه وابسته بود که مهم‌ترین عضو خاندان سلطنت به شمار می‌رفت و مالیات سالانه اهالی جلفای نو را او وصول می‌کرد. بازرگانان ارمنی، حامی‌شان ملکه مادر و غلامان خاصه همگی از تجارت ابریشم سود می‌بردند.

این نخبگان جدید بودند که اقتدار صفویه را در اصفهان حفظ می‌کردند. ابریشم، با غنی‌سازی مالی وابستگان سیاسی دربار و تقویت حاکمیت صفویه، اهرم اقتصادی اعمال قدرت سیاسی در خارج- علیه عثمانیان- و داخل شد.

تجارت ابریشم ارامنه تامین‌کننده نقره‌ای بود که تبدیل به سکه برای پرداخت به ارتش غلامان شاه عباس می‌شد و وابستگی او را به ملوک طوایف، که در آغاز سلطنت‌اش چوب لای چرخ او گذاشته بودند، از بین می‌برد. پس نقره را فقط برای تامین هزینه ارتش قابل اتکایی برای جنگ با عثمانیان وارد نمی‌کردند. مطالعه‌ای درباره ضرب سکه در دوره شاه عباس نشان می‌دهد که با نقره وارداتی مواجب دیوانیان نیز پرداخت می‌شد و با تامین مواجب غلامان دولت او راه اصلاحات داخلی را هموار می‌کرد. عیارگیرها، سکه‌زن‌ها، متولیان ابنیه و وزیران اعظم از محل تجارت ابریشم یا مواجب‌شان پرداخت می‌شد، یا سودی به جیب می‌زدند یا هر دو.