قطع رابطه با انگلستان

برخی از اعضای هیات خلع ید

در پایان باید اضافه کنم که قطع روابط سیاسی با دولت انگلیس مستلزم قطع علایق دوستی بین دو ملت نمی‌باشد، زیرا ملت ایران همیشه به ملت انگلیس به دیده احترام نگریسته و امیدوار است که زمامداران آن دولت نیز اندکی بیشتر به حقایق اوضاع فعلی جهان و بیداری ملل توجه کنند و از روشی که تا امروز معمول داشته‌اند منصرف شوند و سیاست خود را با وضع دنیای امروز منطبق سازند تا ملتین انگلیس و ایران بتوانند به وسیله تجدید حیات مناسبات سیاسی از روابط دوستی و وداد برخورد شوند. اکنون بر عموم افراد ملت ایران فرض و لازم است که بیش از پیش مراقب اوضاع باشند و با بیداری و استقامت راهی را که در پیش گرفته‌اند ادامه دهند و تردید ندارم که چون این مجاهدت در راه حق انجام می‌شود خداوند متعال مدد خواهد فرمود که به نتیجه مطلوب برسد. نخست‌وزیر/ دکتر محمد مصدق»

شش روز بعد یعنی در روز ۳۰ مهرماه ۱۳۳۱ در جلسه فوق‌العاده هیات وزیران، قطع رابطه سیاسی ایران و بریتانیا به تصویب رسید و عصر‌‌ همان روز دکتر حسین فاطمی، وزیر امور خارجه وقت، با ارسال نامه‌ای به جورج میدلتون، کاردار وقت بریتانیا، «تصمیم دولت شاهنشاهی ایران، مبنی بر قطع روابط سیاسی با دولت علی‌احضرت ملکه انگلستان» را به اطلاع وی رساند. در این نامه، با اشاره به اختلاف دولت ایران با شرکت نفت، دولت انگلیس به حمایت غیرقانونی از شرکت نفت متهم شد و همچنین اعلام شد که «ماموران رسمی آن دولت نیز به واسطه تحریکات و مداخلات ناروای خود، مشکلاتی به قصد اخلال در نظم و آرامش کشور فراهم ساختند.»

روزنامه اطلاعات فردای آن روز نوشت: «بعد از ظهر دیروز آقای افشار رییس اداره سوم سیاسی وزارت امور خارجه با تلفن به سفارت انگلیس اطلاع داد که برای تسلیم یادداشتی که تهیه شده است ساعت ۳ بعد از ظهر انتظار میدلتون، کاردار سفارت و جفری دبیر اول سفارت را دارد. ساعت ۳ و پانزده دقیقه ماشین شماره ۲ سیاسی سفارت برای آخرین‌بار به طور رسمی جلوی وزارت امور خارجه توقف کرد و میدلتون و جفری از ماشین پیاده شده، یکسره به اتاق آقای افشار رییس اداره سوم سیاسی وزارت خارجه رفتند. ملاقات افشار و میدلتون نیم ساعت بیشتر طول نکشید. اگرچه از مذاکرات بین آنان اطلاع کاملی در دست نیست، ولی گفته می‌شود ضمن تسلیم یادداشت مربوط به قطع رابطه مذاکراتی در مورد نحوه رسیدگی به امور سفارتخانه‌های ایران و انگلیس صورت گرفته است.»

پس از انتشار این خبر مردم تهران در مقابل سفارت بریتانیا در تهران دست به تظاهرات ضدانگلیسی زده و نشان امپراتوری بریتانیا را از سردر سفارت به پایین کشیدند. همزمان اللهیار صالح، سفیر کبیر ایران در آمریکا و یکی از یاران مصدق، جلسه‌ای مطبوعاتی در واشنگتن تشکیل داده و گفت: «امروز دولت ایران، قطع روابط سیاسی با دولت انگلستان را اعلام کرد. این اقدام برای اعتراض نسبت به روش خصمانه‌ای که دولت انگلستان برای تحمیل خواسته‌های شرکت نفت سابق به دولت ایران پیش گرفته بود، انجام شد. دکتر مصدق در هیجده ماه گذشته، با وجود این روش نامساعد انگلستان، از هر اقدام ممکن برای تشویق دولت انگلستان در همکاری با دولت ایران، در پیدا کردن راه حل، کوتاهی نکرد. در مقابل، دولت انگلستان در روش خود، به این طریق پافشاری کرد: محاصره اقتصادی و مسدود کردن اعتبارات ایران، جلوگیری از آمدن کشتی‌ها به بنادر ایران، تهدید کردن خریداران احتمالی نفت ایران و سعی در مضطرب کردن دولت ایران به وسیله کشاندن ایران به شورای امنیت و دیوان دادگستری بین‌المللی؛ در صورتی که هر دو این دستگاه‌ها از طرفداری از درخواست‌های انگلستان خودداری کرده و رای دادند که اختلاف، مابین دولت ایران و یک شرکت خصوصی است نه بین دو دولت ایران و انگلستان. این سیاست تحمیل، باعث سختی‌های اقتصادی فراوانی برای ملت ایران و بر هم زدن نظم سیاسی کشور شده است. قطع روابط سیاسی نباید باعث تعجب دولت انگلستان شود، زیرا تنها دو راه برای ایران باقی مانده بود که یا روابط سیاسی خود را قطع نماید یا در زیر فشار محاصره اقتصادی غیر قانونی انگلستان، زانو به زمین زند. ملت ایران مصمم است استقلال سیاسی خود را حفظ کند و با وجود سختی‌های اقتصادی فراوانی که در نتیجه امپریالیسم انگلستان بر ملت تحمیل شده، به هیچ وجه حاضر نیستند از استقلال سیاسی خود دست بردارند... دنیا می‌داند که ایران محتاج به منافع تجارت بین‌المللی، به خصوص در معامله نفت می‌باشد، ولی نه به قیمت تسلیم شدن به انگلستان، من صمیمانه امیدوارم که دولت انگلستان در اعمال خود تجدیدنظر کرده و سیاست جدید همکاری پیش گیرد تا بتوانیم بار دیگر روابط بین دولتین را برقرار کنیم.»

یک روز پس از قطع روابط ایران و بریتانیا، بولتن اداره اطلاعات سفارت انگلیس در گزارش صفحه اول خود نوشت: «با کمال تاسف بعد از ۹۳ سال دیروز دولت ایران به ما اطلاع داد که روابط سیاسی خود را قطع کرده است.» این بولتن با چاپ شعری از حافظ به این مضمون که «حافظ شکایت از غم هجران چه می‌کنی/ در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور» به عنوان خداحافظی، اضافه کرده بود: «امیدواریم در این ظلمت نوری پیدا شود.»

هرچند به این ترتیب روابط ایران و بریتانیا به صورت رسمی قطع و تا پایان دولت مصدق نیز این شرایط ادامه یافت و حتی پیشنهاد دوم ترومن و چرچیل که چندی بعد به ایران تسلیم شده بود نیز مورد قبول طرف ایرانی واقع نشد. با این حال «نوری» که انگلیس‌ها در «ظلمت» روابط در جست‌وجویش بودند بسیار زود‌تر از آنچه ملی‌گرایان تصورش را داشتند تابیدن گرفت. با وقوع کودتای ۲۸ مرداد و روی کار آمدن دولت نظامی سرلشگر زاهدی که بر اساس اسنادی که بعد‌ها منتشر شد آمریکا و انگلیس مشارکت موثری در آن داشتند، آرام‌آرام دولت کودتایی ایران با طی طریق معکوس دولت مصدق در سیاست خارجی، بار دیگر به بریتانیا نزدیک شد و با پذیرش پرداخت غرامت به این کشور، به سوی عادی‌سازی روابط سیاسی و دیپلماتیک گام برداشت و سرانجام در میانه آذرماه ۱۳۳۲ سر دنیس رایت فرستاده امپراتوری بریتانیا به تهران آمد. این سفر، اما آنچنان بی‌سر و صدا اتفاق نیفتاد. ملی‌گرایان که حالا رهبرشان را در حصر و حبس می‌دیدند اعتراضاتی را نسبت به تجدید روابط دولت کودتا با بریتانیا سامان دادند و از آن جمله دانشجویان دانشگاه تهران با برگزاری راهپیمایی‌هایی در محیط دانشگاه نسبت به این تصمیم اعتراض کردند. اعتراضاتی که تداوم آن در روزهای بعد به واقعه ۱۶ آذر و کشته شدن سه تن از دانشجویان در دانشکده فنی منتهی شد. با این حالا دولت راه خود را رفت، قطع روابط دو کشور کمتر از ۱۴ ماه پس از تعطیلی سفارت بریتانیا در تهران منتفی شد، سر دنیس رایت رسما با عنوان کاردار این کشور در تهران آغاز به کار کرده و سفارت بریتانیا را بار دیگر بازگشایی کرد.

با ملی شدن صنعت نفت و در پی آن قطع روابط ایران و بریتانیا ملی‌گرایان تصور می‌کردند به زعم خود برای همیشه به نفوذ و توطئه‌افکنی بریتانیا در ایران پایان داده‌اند اما آنان از یک نکته غافل بودند. غفلتی که «سیدحسین فاطمی» وزیر خارجه دولت مصدق لحظاتی پیش از اعدام به آن اعتراف کرد: «مرگ حق است و من از مرگ ابایی ندارم. آن همچنین مرگ پر افتخاری. من می‌میرم تا نسل جوان ایران از این مرگ درس گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کند و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند. من درهای سفارت انگلیس را بستم، غافل از اینکه تا دربار هست، انگلستان سفارت لازم ندارد.»

منبع: تاریخ ایرانی