اجرای اصل 44 گلوگاه‌های اقتصاد کشور را اصلاح می‌کند

ایلنا - مهدی کرباسیان از مدیرانی است که عمر مدیریتش به قدمت انقلاب اسلامی است. او روایت می‌کند که در سخت‌‏ترین روز‌های جنگ مسوولیت بسیج اقتصادی حمل و نقل جنگ را برعهده داشته است. این پشتیبانی از هوا و دریا و زمین در بخش حمل و نقل به مدت ۴ سال به او محول شده بود. وی می‌گوید: بندر خرمشهر نابود شده بود، بندر آبادان قابل استفاده نبود و بندر امام که مدرن‌‏ترین بندر آن زمان بعد از بندر خرمشهر بود، در تیررس دشمن قرار داشت. برای پشتیبانی جبهه که تأمین نیاز‌های اولیه رزمندگان بود با نیروی دریایی، هوایی و سازمان بنادر، کشتی‌‌ها را هدایت می‌کردیم. راس ساعتی مقرر، کاروانی از کشتی راه می‌افتاد، هواپیما‌ها از طریق آسمان آن‌ها را پوشش می‌دادند و ناوچه‌‌ها این کشتی‌‌ها را تا مقصد حفاظت می‌کردند، اما متاسفانه در هر تردد به بندر امام، تلفات داشتیم، کشتی‌‌ها موشک می‌خوردند و متاسفانه تعدادی هم شهید می‌دادیم.

روایت مهدی کرباسیان از ۳۰ سال مدیریت در انقلاب در پی می‌آید:

در تمام ۳۰ سال گذشته شما همواره از مسوولان ارشد در بخش‌‌های مختلف اقتصاد ایران بودید. در مقایسه دستاورد‌های اقتصادی، به‌‏خصوص در زمینه مدیریت اقتصاد، ایران امروز با گذشته چه تغییراتی کرده و آیا می‌توان گفت مدیریت امروز اقتصاد ایران به نسل تکامل یافته‌‏ای تبدیل شده است؟

در آغاز باید به ملت شریف ایران سی‌‏امین سالگرد انقلاب اسلامی را تبریک بگوییم. همانطور که می‌دانید شعار اصلی انقلاب اسلامی‌که حکومت بر مبنای آن تشکیل شد، شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود. هرچند در شعار‌های اولیه شعار حکومت اسلامی هم مطرح بود، اما امام(ره) جمهوری اسلامی را مبنا قرار دادند تا حضور مردم در صحنه تحکیم شود. دورانی که قانون اساسی نوشته می‌شد برخی‌‌ها می‌گفتند ما جمهوری اسلامی نداریم و حکومت اسلامی باید تشکیل شود که حضرت امام فرمودند جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. این اعتقاد امام(ره) بود که هم بر باور‌های اسلامی تأکید داشت و هم بر حضور مردم در کشور. امروز بعد از ۳۰ سال می‌توانیم با اطمینان بگوییم که در استقلال سیاسی با قوت حرکت کردیم؛ اگرچه در در مورد استقلال اقتصادی همچنان در تلاش هستیم، اما هنوز به اهداف اصلی انقلاب نرسیده‌‏ایم. موضوع دیگر شعار آزادی بود. بدیهی است که اختلاف نظر‌هایی در روش‌‌ها وجود دارد که گاهی دعوا‌های سیاسی و جناحی بعضی از این شیرینی‌‌های انقلاب و حرکت‌‌های ۳۰ ساله را تحت پوشش این بحث‌‌ها قرار می‌دهد و جوانان را از واقعیت موجود دور می‌کند.

به استقلال اقتصادی اشاره کردید که در این رابطه بحث‌‌های زیادی مطرح است. استدلال شما برای این موضوع که معتقدید به اهداف کامل این بحث نرسیدیم، چیست؟

من چهار سال در اوج سال‌های جنگ، معاون وزیر راه در امور حمل‌و‌نقل بودم. لیست کامل نیازهای کشور در زمینه واردات را در سال‌های ۵۹ تا ۶۱ کاملا به خاطر دارم. به عنوان مسوول هماهنگ‌کننده حمل و نقل بودم. ادعا می‌کنم که تقریبا همه کشور درگیر واردات بود؛ یعنی تا آن زمان حدود ۹۶ درصد نیاز‌های کشور وارداتی بود. در سال ۶۱ دیگر به دلیل اینکه کشور درگیر جنگ شده بود و کالا‌های تجملی وارد نمی‌شد، وابستگی کشور را می‌توان در بررسی لیست واردات کاملا لمس کرد، این درحالی است که پیش از جنگ و در زمان رژیم گذشته، ایران روزانه ۶‌‌میلیون بشکه نفت صادر می‌کرد. این نشان می‌دهد که اقتصاد ایران کاملا وابسته به واردات بود و درآمد ارزی، صرف واردات کالا‌های تجملی می‌شد. صادرات ما خیلی ناچیز بود. در آن سال‌ها کمیسیون مشترکی بین ایران و ترکیه داشتیم که موضوع حمل و نقل در آن مطرح بود. آن زمان ما کالایی نداشتیم به آن‌ها بفروشیم، اما امروز اینگونه نیست. اقدامات بسیار مهمی در این ۳۰ سال انجام شده است.

چقدر دولت‌های بعد از این دوران را از لحاظ مدیریت اقتصادی متصل به هم می‌دانید؟

باور‌ها و اعتقادات این دولت‌ها را به هم متصل کرد. از دولت موقت تا دولت فعلی، حاکمیت فکری در حکومت، استقلال اقتصادی و حرکت روبه رشد بوده است. دراین باور‌ها شکی نیست. آنچه جای بحث است؛ روش و تفکر‌های اقتصادی است که در دوره‌های مختلف وجود داشته است.

اما تفکرات اقتصادی در دوران مختلف نتایج مختلفی در اقتصاد ایران به بار آورده است؟

در مورد تفکر اقتصادی، از همان ابتدای پیروزی انقلاب هم اختلاف‌‏نظر وجود داشت. این اختلاف نظر‌ها طبیعی است و در همه کشور‌ها وجود دارد؛ مثلا در آمریکا دو حزب جمهوری‌‏خواه و دموکرات روش‌های متفاوتی برای اداره اقتصاد دارند. مردم با رایی که می‌دهند روش اقتصادی را هدایت می‌کنند. یکی از مشکلات ما در اقتصاد، نداشتن مانیفست اقتصادی بود؛ یعنی این مانیفست در ابتدای انقلاب تهیه نشده بود، در حالی که مانیفست سیاسی تهیه شده و همه بر آن اتفاق نظر داشتند. مرام سیاسی در قانون اساسی آمده و بر روی آن اجماع شده بود، اما در زمینه اقتصاد این مانیفست وجود نداشت؛ به طوری که در اقتصاد از سوسیالیست و دولتی بودن اقتصاد تا آزاد شدن اقتصاد در تفکرات ۳۰ ساله حاکم شد. این تفکر به جز در بخش‌‌های کارشناسی تا سطح مسوولان هم حاکم شد و به مسیر‌های مختلف رفت.

برخی‌‌ها از اقتصاد دوران جنگ به عنوان اقتصاد سوسیالیستی یاد می‌کنند. آیا واقعا همین موضوع حاکم بر تفکرات مسوولان آن زمان بود؟

جنگ به ما تحمیل شده بود؛ جنگی که از هوا، دریا و زمین کشور را تحت فشار قرار داده بود. تحت این شرایط درآمد ارزی کشور بسیار کاهش یافت. با نفت بشکه ‌‏ای ۷ دلار واقعا هزینه‌‌های پشتیبانی جبهه سنگین بود، ضمن اینکه دولت هدف‌‏گیری به سمت استقلال داشت. با این حال دولت آقای مهندس موسوی بسیار موفق عمل کرد، حتی در همان دولت؛ یعنی در سال ۶۳ و ۶۴ دولت به این باور رسیده بود که باید در کنار مسایل جاری و حفظ حاکمیت در ایران و با وجود کسری‌‌ها، بودجه‌‏ای برای توسعه کشور در نظر گرفته شود. دفتر طرح‌های انقلاب به ریاست آقای مصطفی هاشمی که معاون نخست‌وزیر بود، با همه بی‌‏پولی موجود تعدادی از طرح‌هایی را که امروز به ثمر رسیده، بنیان گذاشت. حتی در همان دوران کشتی و هواپیمای ایرباس خریداری شد. در بودجه سالیانه بنیاد مستضعفان که آن زمان یک قدرت اقتصادی بود و باید توسط مهندس موسوی تنفیذ می‌شد، رقم بزرگی صرف طرح‌های توسعه‌‏ای و افزایش سرمایه واحد‌ها می‌شد. ممکن است برخی‌‌ها ادعا کنند بهتر می‌توانستند کار کنند، اما مدیران جوان بودند و بدیهی است که ممکن است اشتبا‌هاتی هم وجود داشته باشد. بی‌‏تردید شرایط آن دوران، اقتصاد را دولتی کرده بود.

در دوران سازندگی روش‌‌های مدیریت در اقتصاد متفاوت شده و در‌های اقتصاد کاملا دولتی به روی اقتصاد آزاد باز شد.تحلیل شما از این دوران چیست؟

در حقیقت می‌توان ادعا کرد که بازسازی کشور بدون آنکه غرامتی از مجامع بین‌‏المللی بابت خسارت جنگ دریافت شود، کار بزرگی بود. پس از جنگ با وجود خالی بودن خزانه خارجی، تحریم مالی توسط کشور‌های اروپایی و بالا بودن نرخ ریسک اقتصادی کشور، کشور وارد بازسازی و سازندگی شد. در واقع با دست خالی کشور بازسازی شد. بعد از پیروزی در جنگ تا سال‌های ۷۱ و ۷۲ با همان درآمد اندک فروش نفت بازسازی ادامه یافت. میزان خسارات بالا بود، ضمن اینکه ورود سرمایه خارجی در آن زمان برای کشور با علامت سوال مواجه بود؛ یعنی حاکمیت کشور به جمع‌‏بندی نرسیده بود که یک خارجی تا کجا می‌تواند وارد اقتصاد کشور شود.

به نظر می‌رسد در تفکرات اقتصادی که سیاست‌های تعدیل را اجرا کرد، این موضوع خیلی سختی نباشد؟

نه، اینگونه که شما می‌گویید درست نیست. بالاخره کشور براساس اصولی اداره می‌شد، اگرچه در بعضی مواقع در تصمیمات اقتصادی کشور دچار تندروی‌‌هایی شدیم؛ مثلا پس از پیروزی انقلاب، در ملی شدن‌‌ها می‌توانستیم آرام‌‏تر حرکت کنیم، اما باید بپذیریم که در جوی که این مدیران سرکار آمده بودند اکثر سرمایه‌‏داران کشور به رژیم گذشته وابستگی داشتند. در سیاست‌های تعدیل و بازسازی هم این اتفاق افتاد. دوستانی که تعدیل را اجرا کردند کمی تند رفتند و در نهایت به اجماع نرسیدند. در همان دوران مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی بودم. ما با مردم در تماس بودیم و می‌گفتیم بعضی از تندروی‌‌ها کشور را دچار مشکل می‌کند.

یعنی معتقدید که تندروی‌‌ها موجب تدوین سند چشم‌‏انداز شد؟

تا زمانی که چشم‌‏انداز توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شد ما مانیفست اقتصادی نداشتیم. در دوران آقای مهندس موسوی، دولت قصد تدوین قانون برنامه داشت، اما به دلیل اختلاف‌‏نظر‌هایی که در دولت بود این قانون نتوانست تدوین شود، به این دلیل که مانیفست اقتصادی وجود نداشت. یکی از نقاط قوت اقتصاد امروز ما سند چشم‌‏انداز است، اما در اینکه، آیا چشم‌‏انداز به صورت کامل پیاده می‌شود و دولت امروز به آن عمل می‌کند تشکیک دارم، زیرا امروز می‌بینیم برخی از تصمیم‌‏گیری‌‌های مقطعی مسیر اقتصاد را از چشم‌‏انداز ۱۴۰۴ دورتر و کندتر می‌کند، درحالی که همه باید بر این مانیفست اجماع شود.

اگر بخواهید عملکرد‌‌های منطبق بر برنامه‌‌های توسعه‌‏ای را مقایسه کنید، کدام برنامه را موفق می‌دانید؟

برنامه یک پیش‌‏بینی براساس پارامتر‌های مشخص است، بنابراین باید جهت‌‏گیری‌‌ها به سمت اهداف کلان باشد، چون در کشور ما سیستم حزبی وجود ندارد و سلایق مدیران بیشتر به اجتهاد در اقتصاد شباهت دارد، بنابراین براساس نظرات شخصی بر اجرای قانون اثر می‌گذارند. سازمان‌های نظارتی هم درگیر مسایل بروکراتیک هستند و هدفشان بیشتر مچ‌‏گیری است تا نظارت. همین امروز بررسی کنید و عملکرد سیستم‌‌های نظارتی کشور را ببینید که چند گزارش منتشر شده که بگویند فلان مدیر وظایف قانونی خود را خوب انجام داده یا خیر؟ این در حالی است که بیشتر به دنبال این هستند که چرا چند تا امضا کم دارد! این مشکلی است که از گذشته وجود داشته و امروز هم هست. اینکه بگوییم همه برنامه‌‌ها خوب انجام شده، اینطور نیست؛ چون برخی از اجزای برنامه اصلا عمل نشده است. این واقعیت‌ ‌هایی است که باید در برنامه‌‏ ریزی‌‌ها به آن توجه می‌شد. بنابراین باید بپذیریم که شرط اول در اجرای برنامه‌‌ها، تقویت سیستم نظارتی است.

سند چشم‌‏انداز و سیاست‌های کلی اصل ۴۴ امروز فصل جدیدی را به روی اقتصاد ایران گشوده است. به نظر شما در چه صورت دهه چهارم انقلاب می‌تواند، با این دو سند، دهه کمترین اشتباه در مسیر اقتصاد ایران باشد؟

با تصمیم‌‏های اساسی مقام رهبری دو گلوگاه در اقتصاد ایران اصلاح شد و کشور در مسیر درست قرار گرفت. به اعتقاد من مهمترین بحث امروز خصوصی سازی است. در سال ۸۲ تصمیم گرفتیم، خصوصی سازی کنیم. سه بیمه و دو بانک در دستور کار قرار گرفت، اما هیات عمومی دیوان عدالت اداری براساس شکایت ۵ نفر مصوبه شورای عالی خصوصی‌‏سازی را لغو کرد. این مخالفت با خصوصی‌‏سازی امروز دیگر وجود ندارد. خوشبختانه سیاست‌های اصل ۴۴ ابلاغ شده و امروز افتخار می‌کنیم که آن تصمیم در سال ۸۲ سیاست درستی بود و آن رای دیوان عدالت، رای نادرستی بود. نکته دیگر اینکه امروز از از تجارب گذشتگان کمتر استفاده می‌شود.

خداوند در قرآن توصیه کرده که از تجارب استفاده کنیم در حالی که این روز‌ها این تجربه‌‌ها کنار گذاشته شده و به قولی دوچرخه را از نو می‌خواهیم بنا کنیم، در حالی که در کشور‌های پیشرفته، حزبی که سرکار می‌آید از بهترین افراد کشور استفاده می‌کند. مجمع تشخیص برای این کار تشکیل شد تا از تجربه‌‌ها استفاده شود. اگر واقعیت‌‌های ۳۰ ساله کشور را در نظر بگیریم، اعتقاد دارم هر دولتی که سرکار بیاید می‌تواند با کمک گرفتن از تجربه‌‌های سه دهه انقلاب، کمترین اشتباه را در مدیریت اقتصاد ایران داشته باشد.