طبیعی است در بطن منطقه‌‌‌ای که هنوز وارد دوره توسعه و قاعده‌‌‌پذیری نشده و علائق مختلف و متضادی در آن موج می‌‌‌زند، به‌رغم وجود دولت‌‌‌های مستبد، تجددخواه یا دست‌نشانده، جنبش‌‌‌های اجتماعی متعددی وجود داشته باشند که ملهم از عقاید، سنن، عرف، تاریخ و دین خود تعریف خاصی از جهان داشته باشند. در چنین وضعیتی چگالی آنارشی به شکل معمول بالاست و افق دید برای فهم آینده همکاری تیره یا غبارآلود است. این شرایط در حدی است که حتی وقتی بازیگری نظیر آمریکا در تلاش است تا نظم تازه‌‌‌ای را در منطقه برقرار سازد، موفقیت چندانی به دست نمی‌‌‌آورد. بررسی وضعیت آمریکا در این بحران، ناخودآگاه ما را یاد تابلوی مشهور رامبراند با عنوان «توفان در دریای جلیل» می‌اندازد. در این تابلو همه در هیمنه ترس از غرق شدن، برای نجات قایق در تلاشند، اما مسیح در میانه تابلو در آرامش به نظاره نشسته است.