بازگشت امید به بازار سرمایه؟!
یکی از مشکلات کشورهای دارای تورمهای بالا همچون ایران آن است که تفاوت زیادی بین دادههای «اسمی» و «واقعی» وجود دارد. بهعنوان مثال شرکتهای بورسی که زمین و ساختمان خود را به قیمت خرید یا به قیمت حتی ۱۰سال گذشته ثبت کردند، ترازنامه خود را بسیار کوچکتر از آنچه در واقعیت وجود دارد ثبت کردهاند و همین عامل سبب شده است تا داراییهای شرکت بسیار کوچکتر از واقعیت خود نشان داده شود. طرفداران تجدید ارزیابی داراییها معتقدند در صورتی که داراییهای شرکت به ارزش واقعی در دفاتر ثبت شود، سهامداران با اطلاع دقیقتری نسبت به شرکت تصمیمگیری میکنند.
بسیاری از شرکتهای بورسی داراییهای بسیار مختلفی دارند؛ انبوهی از زمینهای تجاری و مسکونی که بدون استفاده رها شده و به دلیل آنکه به ارزش بسیار پایین در دفاتر ثبت شده است، تیم مدیریتی چندان به فکر مولد کردن آنها نیست! در صورتی که این داراییها به ارزش روز در دفاتر ثبت شوند، مطالبهگری سهامداران از تیم مدیریتی افزایش پیدا کرده و همین عامل سبب میشود روزی به فکر مولد کردن این داراییها باشند. از طرفی مخالفان تجدید ارزیابی داراییها معتقدند که این کار اثری بر جریان نقد شرکتها نگذاشته و در نهایت سود شرکتها را تغییر نمیدهد. این اتفاق مخصوصا برای شرکتهای تولیدی که زمین کارخانه را به منظور تولید استفاده میکنند بیشتر صدق میکند.
در واقع شرکت تا زمانی که به فعالیت تولیدی خود ادامه میدهد، از آن زمین تنها برای تولید استفاده میکند و ثبت دفتری آن اهمیتی بر جریان نقد شرکتها و رشد قیمت سهام نخواهد داشت. بانکمرکزی آمریکا از سالهای گذشته حدود ۶هزار تن طلا دارد که هنوز با ارزش اسمی ۴۲دلار آن را ثبت کرده است. در واقع باید بدانیم که کارکرد اصلی تجدید ارزیابی داراییها شفاف شدن ارزش داراییهای شرکتهاست تا با بهرهوری بالاتری از آنها استفاده کنند.
شاید سهامداران امید دارند که شرکتها با واقعی شدن داراییهایشان، بهرهوری خود را افزایش دهند و مدیران تحت فشار افزایش سودآوری بروند. در واقع سود هزار میلیاردی شاید برای شرکتی که ۱۰هزار میلیارد تومان دارایی ثبتی دارد عدد مناسبی باشد، ولی در صورتی که داراییهای شرکت به ارزش ۱۰۰هزار میلیارد تومان در دفاتر ثبت شده باشد، هزار میلیارد تومان بسیار ناچیز است! در واقع تجدید ارزیابی داراییها با واقعیتر کردن ترازنامه بانکها سبب میشود بخش مهمی از گزارشهای اقتصادی به واقعیت نزدیکتر شده و مدیران شرکت تحت فشار بیشتری قرار بگیرند.
بعد از نزدیک به ۴۰ماه بازدهی صفر، سهامداران در انتظار بازدهی مناسبی از بازار هستند. بخش مهمی از بازارسرمایه طی سال گذشته و تحت فشار مداخلات دولت در نرخ سوخت و خوراک پتروشیمیها دچار رکود شد و شرکتها به نسبتهای بنیادین بسیار خوبی رسیدند. به نظر میرسد در صورتی که دولت دست از مداخلات خود در اقتصاد بردارد و قیمت ارز نیمایی به قیمت ارز بازار آزاد نزدیکتر شود، میتوان انتظار بازدهی مطلوب را تا پایان سال داشت و طلسم بازدهی صفر بازارسرمایه در ۴۰ماه اخیر تا پایان همین سال با قدرت بشکند و بازدهی مناسبی را نصیب سهامداران کند.