خوب و بد مهاجران برای اقتصاد ایران

اما در مقابل گروهی بر وجوه مثبت حضور مهاجران افغانستانی در ایران دست گذاشته‌‌‌اند. آنها معتقدند اتفاقا همین مهاجران هستند که بخش مولد اقتصاد رنجور ایران را سر پا نگه داشته‌‌‌اند. براساس استدلال آنها، مزیت ارزان بودن نیروی کار افغانستانی موجب شده است تا هزینه‌‌‌های تولید در بخش‌‌‌هایی همچون ساخت‌وساز و کشاورزی کاهش یابد و سرمایه‌گذاری در این بخش‌‌‌ها برای کارفرمایان و تولیدکنندگان به‌صرفه‌‌‌تر شود. همچنین بهره‌‌‌وری نیروی کار افغانستانی ویژگی مهم دیگری است که تولیدکنندگان بر آن تاکید دارند. به‌علاوه نیروی کار مهاجر در چند دهه گذشته نقش پررنگی در پیشبرد پروژه‌‌‌های زیرساختی داشته است؛ به‌گونه‌‌‌ای که به اعتقاد برخی شاید بدون حضور کارگران مهاجر این پروژه‌‌‌ها ناکام می‌‌‌ماند.

در ارتباط با فشار هزینه‌‌‌های عمومی مهاجران نیز این استدلال وجود دارد که به هر حال همه مهاجران -چه قانونی و چه غیرقانونی- حداقل از کانال مصرف بخشی از مالیات خود را پرداخت می‌کنند. همچنین همین تقاضای مصرفی احتمالا به رونق کسب‌وکارهای تولیدکنندگان کالاهای مصرفی نیز منجر شده است. علاوه بر این مهاجران دارای مدارک قانونی که طبق آمار اکنون عمده مهاجران را دربرمی‌‌‌گیرند، هر ساله برای تمدید مدارک خود مبالغ قابل‌توجهی می‌‌‌پردازند. دانش‌‌‌آموزان هم به‌طور رسمی و غیررسمی مبالغ قابل‌توجهی را برای شرکت در کلاس‌‌‌های درس می‌‌‌پردازند. همچنین بسیاری از مهاجران از بیمه‌‌‌های عمومی بی‌‌‌بهره‌‌‌اند.

با این اوصاف، سوال مهمی که مطرح می‌شود این است که برآیند آثار اقتصادی حضور مهاجران برای اقتصاد ایران چیست؟ این سوالی بسیار بزرگ و به بزرگی موضوع رشته اقتصاد مهاجرت است. با شدت گرفتن مهاجرت‌‌‌های بین‌المللی، اقتصاددانان نیز بیکار ننشسته‌‌‌اند و به‌خصوص در کشورهای توسعه‌‌‌یافته، امروزه اقتصاددانان بسیاری به مطالعه آثار اقتصادی مهاجرت، بر اقتصاد کشورهای مختلف می‌‌‌پردازند. برای نمونه، آثار مهاجرت بر بازار کار، حداقل دستمزدها و نرخ بیکاری، آثار اقتصادی حضور مهاجران بر مالیه عمومی، تجارت بین‌الملل، بازار مسکن و... از موضوعات مورد علاقه‌‌ این اقتصاددانان است.

یک نمونه بارز این تحقیقات، پژوهش نوبلیست ۲۰۲۲ اقتصاد یعنی دیوید کارد است. او در پژوهش کلاسیک و البته بدیع خود، به مطالعه تجربی آثار مهاجرت انبوه کوبایی‌‌‌ها در دهه ۱۹۸۰ بر مولفه‌‌‌های بازار کار میامی پرداخته است. وی در اثر خود نتیجه می‌گیرد که ورود مهاجران کوبایی اثری منفی بر نرخ اشتغال و دستمزد نیروی کار بومی نداشته است؛ نتیجه‌‌‌ای که برای بسیاری شگفت‌‌‌انگیز تلقی شد و یکی از پیش‌‌‌فرض‌‌‌های رایج در ارتباط با اشتغال مهاجران را عمیقا به چالش کشید. البته این نتیجه به معنای قابل تعمیم بودن آن نیست و بنا به شرایط مختلفی همچون ویژگی‌‌‌ بازار کار، قواعد ادغام در بازار کار، وضعیت اقتصاد شهر یا کشور میزبان، قوانین کار و انبوهی دیگر از متغیرها، ممکن است شاهد نتایج بسیار متفاوتی باشیم.

نمونه قابل‌توجه دیگر پژوهش گسترده( OECD (۲۰۱۸ در همکاری با ۱۰کشور منتخب در حال توسعه برای سنجش آثار اقتصادی مهاجرت‌‌‌های کاری به کشورهای منتخب است. این مطالعه که با همکاری طیفی از نهادهای ملی دولتی و بین‌المللی در این کشورها در زمینه جمع‌‌‌آوری داده انجام شده است، نتیجه می‌گیرد که نتایج منفی مهاجرت‌‌‌های کاری به این کشورها از منظر پیامدها بر بازار کار نیروی کار بومی، رشد اقتصادی و مالیه عمومی بسیار اندک و بعضا نزدیک به صفر بوده است و همچنین این نتایج به معنای آن است که کشورهای مقصد به‌واسطه سیاستگذاری ضعیف، نتوانسته‌‌‌اند از تجربه و سرمایه انسانی مهاجران کاری به‌خوبی بهره ببرند.آنچه در ارتباط با چنین پژوهش‌‌‌هایی برای طرح بحث حاضر حائز اهمیت است، نه نتایج، بلکه امکان آن است.

واضح است که طرح و آزمون چنین فرضیه‌‌‌هایی، به‌خصوص از جنس مطالعات تجربی اقتصاد، نیازمند دسترسی به داده‌‌‌های خرد، دقیق و قابل اتکاست. به همین ترتیب در فقدان چنین داده‌‌‌هایی امکان سنجش آثار اقتصادی مهاجران بر کشور میزبان وجود ندارد. به همین ترتیب آنچه تحت عنوان نظر منتقدان و پاسخ‌‌‌های متناظر آن در مورد نیروی کار افغانستانی بیان شد، در سطح گمانه‌‌‌زنی آمیخته با پیش‌‌‌فرض‌‌‌هایی ذهنی و دارای سوگیری باقی می‌‌‌ماند و در فقدان داده‌‌‌های قابل اعتماد، در بهترین حالت نیز از سطح مشاهدات میدانی ابتدایی و محاسبات سرانگشتی غیر‌دقیق فراتر نمی‌رود.

به‌نظر می‌رسد که این روزها با داغ شدن مباحثه عمومی بر سر آثار حضور مهاجران در ایران، پژوهشگران این حوزه مطالعاتی، بیش از همیشه تشنه داده‌‌‌های قابل اتکا در ارتباط با مهاجران و به‌خصوص داده‌‌‌های بازار هستند. فراتر از آن، به‌نظر نمی‌رسد که سیاستگذاری و مداخله در بازار کار مهاجران بدون شواهد و داده‌‌‌های کافی به نتایج روشنی برسد. بنابراین داغ شدن بحث مهاجران در افکار عمومی و فشار بر مسوولان برای پاسخگویی و اقدام، می‌‌‌تواند بهترین فرصت برای دسترسی پژوهشگران به آمارهای حبس‌شده و کلید زدن طرح‌‌‌هایی برای جمع‌‌‌آوری داده در این زمینه باشد.