ژنرال‌ها می‌تازند

از زمان استقلال، سودان با یکسری شورش‌ها و جنگ‌های داخلی روبه‌رو شده که طی آن دولت و جامعه شروع به ازهم‌پاشیدگی کردند. درگیری‌ها، تنش‌های قبیله‌ای و قومی را تشدید کرد؛ زیرا رهبران سیاسی راه کمترین مقاومت را در پیش گرفتند، اختلافات سیاسی را به قطب‌بندی قبیله‌ای، نظامی کردن رقابت بر سر منابع و بیدار کردن دشمنی‌ها و رقابت‌های قدیمی تبدیل کردند. در همین حال، شبه‌نظامیان متحد خارطوم تکثیر شدند. این ناهنجاری در امور نظامی دولت با ایجاد هیولایی در قالب نیروهای به‌اصطلاح واکنش سریع (RSF) به اوج خود رسید؛ یک «تجارت خانوادگی» غارتگرانه که به یک بازیگر اصلی در سیاست ملی و حتی منطقه‌ای تبدیل ‌شده است. ریشه نیروهای RSF به سال۲۰۰۳ بازمی‌گردد؛ زمانی که رهبر کنونی آن، محمد حمدان دقلو، توسط یکی از اقوامش به نام «موسا هلال» به‌عنوان فرمانده در یک گروه شبه‌نظامی قبیله‌ای که توسط رژیم البشیر برای مبارزه با شورش در دارفور استخدام‌شده بود، به‌کار گرفته شد.

او خود را به‌عنوان یک فرماندهی بی‌رحم متمایز کرد و به رقیبِ ولی‌نعمت خود «هلال» تبدیل شد. زمانی که هلال در سال۲۰۱۳ از رژیم جدا شد، البشیر فرمانی صادر کرد که RSF را از شبه‌نظامیان قبیله‌ای که در دارفور می‌جنگیدند تشکیل می‌داد و دقلو را به‌عنوان رهبر آن منصوب کرد. در سال۲۰۱۵، نیروهای RSF بزرگ‌ترین گروه نیروهای سودانی را تشکیل دادند که به جنگ عربستان سعودی در یمن پیوستند. افسر رابطی که این نیروها را هماهنگ می‌کرد، ژنرال عبدالفتاح البرهان بود که سال‌ها با دقلو در دارفور همکاری نزدیک داشت و امروز رئیس ستاد ارتش سودان است. این دو مرد به رهبران عربستان و امارات نزدیک شدند و دقلو از طریق شبه‌نظامیان خود که در یمن می‌جنگیدند، ثروت زیادی به‌دست آورد.

در سال۲۰۱۷، قانونی تصویب شد که RSF را جزو رسمی ارتش اما تحت فرمان مستقیم رئیس‌جمهور قرار می‌داد. البشیر همچنین ازآنجا‌که نسبت به ارتش بی‌اعتماد شده بود، پایگاه‌هایی را در خارطوم به این نیروها داد؛ جایی که مخالفت‌ها علیه سیاست‌های فسادآور او در حال افزایش بود. از آن زمان به بعد، دقلو شروع به جمع‌آوری قدرت و ثروت بیشتری کرد و از نظر بسیاری ثروتمندترین مرد سودان شد. ادغامِ یک گروه شبه‌نظامی بدنام در رده‌های بالاتر قدرت، یکپارچگی خود دولت را به خطر انداخت و دینامیک بی‌ثباتی را تشدید کرد؛ امری که برای چندین دهه دولت را تحت تاثیر قرار داده است. این به‌نوبه خود برجستگی بازیگران نظامی غیردولتی را تقویت کرد که اقتدار دولتی را به چالش کشیدند و کمرنگ کردند.

اگر کسی از تعریف جامعه‌شناس آلمانی، ماکس وبر، از دولت به‌عنوان موجودیتی که با موفقیت «مدعی انحصار استفاده مشروع از زور در یک قلمرو معین است» حمایت کند، به نظر می‌رسد که دولت سودان کسری دائمی در «دولت بودن» داشته است. سقوط البشیر به‌جای اینکه مشکل را کاهش دهد، آن را تشدید کرد. بی‌اعتمادی بین نیروهای انقلابی غیرنظامی ارتش باعث شد که خیلی‌ها از نیروهای RSF و فرماندهی آن به‌عنوان متحد استفاده کنند. «پیش‌نویس اعلامیه قانون اساسی» در اوت۲۰۱۹ «شورای حاکمیت انتقالی» را ایجاد کرد که اداره کشور را بر عهده گرفت. دقلو به‌عنوان معاون رئیس آن منصوب شد و به این ترتیب قدرتی معادل معاون رئیس‌جمهور را در اختیار گرفت. این فقط جاه‌طلبی‌های او را بیشتر کرد (برای اطلاع بیشتر به گزارشی در روزنامه «دنیای‌اقتصاد» رجوع کنید با عنوان «خارطوم غرق خون» که چهارم اردیبهشت‌ماه منتشر شد).

دقلو شروع به کشاندن RSF به‌سوی برابری (و رقابت) با ارتش کرد. در نتیجه، شبه‌نظامیان به حدود صدهزار سرباز با سلاح سنگین (از پنج‌هزار نفر در سال۲۰۱۳) با پایگاه‌های متعدد در سراسر خارطوم و حضور در ۱۷ایالت افزایش یافت. آخرین حرکت مرگبار او، تلاش برای تصرف فرودگاه Merowe و تبدیل آن به یک پایگاه هوایی، گام بعدی در برنامه او بود. سال‌ها است که دقلو برای افزایش زرادخانه ارتش مانور می‌دهد. او خلبانانی را برای آموزش به خارج می‌فرستد و به دنبال خرید هواپیماهای جنگنده است. او همچنین به یک فرودگاه نیاز داشت. برای نیروهای مسلح سودان، این آخرین نقطه بود. برای ماه‌ها، مقام‌های ارشد نظامی زنگ خطر را درباره‌ رشد و تهاجم نیروهای RSF، اتحادهای خارجی و دسیسه‌های داخلی‌اش به صدا درآورده بودند. طرحی که توسط «نیروهای آزادی و تغییر»، یک ائتلاف سیاسی گسترده از گروه‌های غیرنظامی و شورشی، برای تجدید ساختار نیروهای مسلح ارائه شد، یکی دیگر از پرچم‌های قرمز بود.

این امر RSF را از هرگونه اصلاحات یا تبعیت از دولت غیرنظامی مستثنی و آن را به حال خود رها کرد؛ یک گروه شبه‌نظامی قبیله‌ای و نیمه‌خصوصی که توسط خانواده دقلو اداره می‌شود و به‌عنوان یک تجارت، یک شکارچی اقتصادی و یک راکت حفاظتی عمل می‌کند. بحثی از ادغام آن در نیروهای مسلح وجود نداشت، چه رسد به برچیدن و انحلال آن. این امر ذهن را درگیر می‌کند که چگونه دیپلمات‌های بین‌المللی که بر به‌اصطلاح «فرآیند گذار» ریاست می‌کنند، تصور می‌کردند که یک دموکراسی می‌تواند توسط یک شبه‌نظامی هدایت شود که - در اتحاد با احزاب غیرنظامی منزوی - قرار بود بر اصلاحات قضایی، نظامی و خدمات ملکی نظارت کند، قانون اساسی و قانون انتخاباتی را تهیه کند و کشور را از طریق انتخابات آزاد و عادلانه به‌سوی دموکراسی سوق دهد.

این پارادوکس ریشه در دیدگاهی دارد که توسط برخی گروه‌های سیاسی ترویج می‌شود که [معتقدند] اصلاحات سیاسی و نظامی (از جمله تبعیت ارتش از حکومت غیرنظامی) باید مقدم بر دموکراسی باشد. خرد مشترک در همه‌ این موارد به سمت دیگری گرایش دارد. یک دولت دموکراتیک یا حداقل یک طرح حکومتی توافقی قرار است مقدم بر چنین اصلاحاتی باشد؛ زیرا به دولت مشروعیت عمومی لازم برای تحمیل هنجارها و ایجاد تغییرات اساسی موردنیاز را می‌دهد. دموکراسی‌سازی همچنین مستلزم یک ارتش متحد، منسجم و سلسله‌مراتبی منضبط است. این دو عنصر بر اصل انحصار مشروع زور تاکید دارند. با وجود لباس‌های نظامی متعدد، به‌ویژه زمانی که برخی از آنها خصوصی و آبا و اجدادی هستند، صحبت از کنترل مدنی ارتش بی‌معنی است، چه رسد به دموکراسی.

اگر شبه‌نظامیان سابقه نسل‌کشی و شیوه‌های غارتگرانه فعلی را داشته باشند و در فساد غوطه‌ور باشند، حتی نمی‌توان از تعبیر ضرب‌المثل «حکومت خوب» که توسط نهادهای بین‌المللی برای اشاره به «استبداد قابل‌قبول» اتخاذشده است، صحبت کرد. ارتش سودان در شکل کنونی خود مشکلات زیادی دارد. این ارتش دارای یک میراث اقتدارگرایانه بوده و بسیاری از فرماندهان آن در سوءاستفاده‌ها دست داشته‌اند. بااین‌حال، ارتش همچنان به‌مثابه یک سازوبرگ حرفه‌ای باقی است و افسرانش آن تحت راهنمایی و آموزش دقیق قرار می‌گیرند. ارتش به‌عنوان یک نهاد با اقتدارگرایی البشیر مخالف بود و حتی چند تلاش برای سرنگونی او صورت گرفت. ارتش در کل برکناری البشیر را تایید و از گذار غیرنظامی حمایت کرد. کودتای اکتبر ۲۰۲۱ البرهان از حمایت دقلو و متحدان گسسته‌اش یعنی «آزادی و تغییر» بیشتر از خود ارتش برخوردار بود. در مقابل، شبه‌نظامیان RSF سابقه‌ طولانی مشارکت مستقیم در جنایات دارند. درحالی‌که برخی از بازیگران غیرنظامی آن [گروه شبه‌نظامی] را به‌عنوان متحد پذیرفتند؛ اما همچنان نقش اصلی را در قتل‌عام معترضان مسالمت‌آمیز در ۳ژوئن۲۰۱۹ بازی کرد.

رفتار این گروه در درگیری‌های اخیر به شیوه سواره‌نظام بود که غیرنظامیان را هدف قرار می‌دهد و مناطق غیرنظامی را بی‌رویه گلوله‌باران می‌کند. این توهم که یک گروه شبه‌نظامی نسل‌کش می‌تواند نیرویی برای ایجاد تغییرات دموکراتیک باشد، نباید در وهله‌ اول وجود می‌داشت و اکنون باید کنار گذاشته شود. درگیری‌های کنونی می‌تواند «خطری» بزرگ و همچنین «فرصتی» برای سودان باشد. «خطر» این است که RSF می‌تواند پیروز شود، یا جنگ می‌تواند به بن‌بستی ختم شود که به شبه‌نظامیان اجازه می‌دهد تا خود را به موضع قدرت بازگردانند. «فرصت» این است که RSF می‌تواند برای همیشه از صحنه سیاسی حذف شود؛ کاری که هرگز نمی‌توانست از طریق مذاکره به‌دست آید؛ به‌ویژه نه از سوی یک دولت ضعیف و منزویِ «غیرنظامی» که برای بقای خود به شبه‌نظامیان وابسته است. یک نیروی نظامی یکپارچه و منسجم می‌تواند به‌راحتی غیرسیاسی شود، تحت کنترل غیرنظامی قرار گیرد و به پاسدار صلح و دموکراسی تبدیل شود.

اما مهم‌تر، اتحاد و انسجام نیروهای دموکراتیک غیرنظامی است. وجود نهادهای نظامی رقیب، بازیگران غیرنظامی را وسوسه می‌کند تا از سازش‌های لازم برای دستیابی به اجماع گسترده‌تر با رقبا به امید اتحاد با یک شریک نظامی برای تحمیل دستور کارش اجتناب کنند. به همین ترتیب، دوقطبی شدن شدید در میان بازیگران اصلی سیاسی غیرنظامی، ارتش را وسوسه می‌کند که یکی را در برابر دیگری قرار دهد. اگر وحدت نظامی حاصل شود، این می‌تواند وحدت غیرنظامی را تشویق و مذاکره با حسن نیت را برای گذار آسان‌تر کند. میانجی‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نباید احیای وضعیت موجود را هدف خود قرار دهند، بلکه باید هدف خود را حذف RSF از خارطوم و روند سیاسی قرار دهند. این حداقل چیزی است که مردم سودان به خاطر فداکاری‌های خود سزاوار آن هستند.