بهره‌گیری غیرمستقیم از مهاجرین

دکتر سید مرتضی افقه

دانشیار دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز

بعد از درگذشت زودهنگام و غریبانه خانم میرزاخانی در آمریکا، در کنار برانگیخته شدن موج عظیم تاثر و تاسف در غم از دست دادن این سرمایه ملی و جهانی، بحث‌های متعددی در تایید یا رد مهاجرت نخبگان در کشور در فضاهای مجازی درگرفت. پیش از ورود به بحث مهاجرت نخبگان، لازم است به تاثیر واژه‌ها بر عملکرد و رفتار افراد و جامعه اشاره‌ای داشته باشم. کلمات و واژه‌هایی که در محاوره‌ها و نوشته‌های افراد به‌کار گرفته می‌شوند، معمولا دارای بار مثبت، منفی یا خنثی هستند و همین بار یا امواج مثبت و منفی‌ که واژه‌ها منتقل می‌کنند، مبنای بسیاری از تصمیم‌ها، رفتارها و کنش‌ها می‌شود. واژه‌های زیادی می‌توان به‌عنوان مثال در اینجا ذکر کرد اما به تناسب این نوشته، به واژه به غلط جاافتاده «فرار مغزها» اشاره می‌کنم. واژه فرار دارای بار منفی است و معمولا به ضعف و ترس افراد از وضعیت یا شرایطی برمی‌گردد که فرد را مجبور به گریز و دوری از آن وضعیت کرده است. به همین دلیل افراد و جامعه معمولا ذهنیتی منفی نسبت به فرد یا افرادی که فعل فرار به آنها نسبت داده شده، پیدا می‌کنند. در همین راستا، استفاده از واژه «فرار مغزها» برای افرادی که با هدف پیشرفت بیشتر یا برخورداری از زندگی بهتر به کشوری دیگر مهاجرت کرده‌اند، باعث می‌شود تا ذهنیت جامعه نسبت به آنها منفی شود. با کنکاشی در فرهنگ‌های لغت، مشاهده می‌شود که «فرار مغزها» ترجمه‌ای است از دو کلمه Brain Drain. در توضیح این اصطلاح، اغلب فرهنگ لغات لاتین از واژه «مهاجرت» و نه «فرار» استفاده کرده‌اند.

به‌عنوان مثال در توضیح انگلیسی این اصطلاح، یکی از این فرهنگ لغات نوشته است: «مهاجرت افراد تحصیلکرده یا نخبه از مناطق کمتر توسعه‌یافته به لحاظ اقتصادی به مناطق بیشتر توسعه‌یافته، به‌خصوص به شهرهای بزرگ یا کشورهای ثروتمند». برخی از فرهنگ لغات انگلیسی نیز از واژه‌های ترک یا خروج «افراد تحصیلکرده از کشور (های عمدتا در حال توسعه) به قصد کار یا زندگی بهتر به کشورهای پیشرفته و ثروتمند» استفاده کرده‌اند. به عبارت دیگر، فرهنگ‌های لغات غیرایرانی از واژه فرار برای این نوع مهاجرت افراد استفاده نکرده‌اند. به همین دلیل و دلایل متعدد دیگر، بهتر است که در ادبیات داخلی نیز این اصطلاح «فرار مغزها» به «مهاجرت نخبگان» اصلاح شود تا اثر منفی واژه فرار از آن زدوده شود. در این پیشنهاد، واژه «نخبگان» به این دلیل جایگزین «مغزها» می‌شود که این پدیده امروز دیگر محدود به تحصیلکردگان نمی‌شود، بلکه تمامی افراد نخبه اعم از متخصصان، مدیران باتجربه، سرمایه‌داران و سرمایه‌گذاران، هنرمندان و... را دربرگرفته است. در واقع اگر از واژه «فرار» به جای «مهاجرت» استفاده شود، فرد فراری مستوجب مذمت و شماتت است، اما اگر از واژه مهاجرت استفاده شود آنگاه، مسوولان و تصمیم‌گیران به دنبال یافتن علل مهاجرت نخبگان خود خواهند رفت و تدبیری خواهند اندیشید تا این روند را متوقف یا کُند کنند. به هر حال، مادامی که این نگرش منفی به «مهاجرت نخبگان» امری مذموم تلقی شده، زمینه برای استفاده و بهره‌مندی از ظرفیت‌های فراوان ایرانیان مقیم خارج برای کشور فراهم نخواهد شد. در این زمینه به نکات مهم زیر اشاره می‌کنیم:

۱. مهاجرت نخبگان از نقاط کمتر برخوردار به نقاط برخوردارتر محدود به جابه‌جایی بین کشوری افراد نیست و همین روند سال‌هاست که در درون کشور در جریان است و اگر قرار است مهاجرت به خارج از کشور قابل سرزنش باشد، با درجاتی کمتر مهاجرت‌های داخلی نیز با همان استدلال قابل تقبیح است. جالب اینکه بسیاری از منتقدان مهاجرت نخبگان به خارج از کشور (احتمالا) خود از کسانی هستند که شهر کوچک یا روستای فاقد امکانات (اقتصادی، رفاهی، علمی، فرهنگی و...) خود را رها کرده و به شهری بزرگتر و عمدتا به تهران مهاجرت کرده‌اند؛ یعنی همان کاری را کرده‌اند که دیگران را بابت انجامش البته با سطحی متفاوت سرزنش می‌کنند.

۲. به‌طور کلی (مهاجرت چه در داخل و یا به خارج)، تصمیمی سخت و تاثیرگذار بر فرد مهاجر است و بنابراین فرد باید به شرایطی رسیده باشد تا پرداخت هزینه سنگین ترک‌وطن و دیار برایش قابل‌تحمل باشد. مهم‌ترین عاملی که به‌عنوان یک بازدارنده قوی تصمیم فرد مهاجر را پرهزینه می‌کند قطع وابستگی‌های عاطفی از خانواده و دوستان و محیط پیرامون است. اما جدای از وابستگی‌های عاطفی، تصمیم به تداوم اقامت در وطن و شهر ودیار اصلی، با سه هدف صورت می‌گیرد: یا شخصا از زندگی در آن مکان بهره‌مند می‌شود و رضایتمند است و لذت می‌برد، یا خود بهره‌مند نیست ولی از اینکه امکان خدمت به هم‌شهریان یا هم‌وطنان خود (از طریق تخصص و دانش، سرمایه، تجربه، شهرت و...) برایش فراهم است، شادمان است یا همزمان به هر دو هدف پیش‌گفته، نائل می‌آید. اگر فرد نتواند به هیچ‌یک از این اهداف سه گانه در محیط زندگی خود دست‌یابد و توان مهاجرت داشته باشد، عقلانیت حکم می‌کند که به مهاجرت اقدام کند. در این صورت، این مهاجرت نه‌تنها قابل سرزنش نیست بلکه قابل ستایش نیز هست. به خصوص برای افراد صاحب فکر و اندیشه که امکان ارتقا و رشد بیشتر هوش و استعداد (که نعمتی الهی است) در کشور خود برایشان مقدور نباشد مهاجرت و بهره‌مندی از امکانات و پیشرفت‌های کشورهای برخوردار امری ممدوح و قابل تمجید است. حال، پرسشی که مطرح می‌شود این است که آیا منافعی از انبوه مهاجرت‌های نخبگان، نصیب کشور مبدأ (ایران) خواهد شد؟ در واقع پاسخ منفی به این سوال است که باعث سرزنش مهاجران نخبه از سوی برخی منتقدان شده است.

در پاسخ به این سؤال باید گفت که، اولا با پیشرفت‌های تکنولوژیک ارتباطی فعلی، حاصل تحقیقات و مطالعات نخبگان علمی (که با استفاده از امکانات ارزان‌تر کشور میزبان به‌دست آمده) در دسترس همه قرار می‌گیرد و محققان داخلی نیز می‌توانند از نتایج آنها استفاده کنند. ثانیا به‌طور معمول، همه افراد با هر ویژگی و گرایش اعتقادی و سیاسی، به وطن خود عشق می‌ورزند و به راحتی نمی‌توانند از گذشته و از تعلقات عاطفی خود به خانواده، هموطنان و محل زندگی خود و آباء و اجداد خود دست بکشند. در واقع، وطن دوستی جزو لاینفک هویت افراد است که با جابه‌جایی مکانی از وجود افراد حذف نمی‌شود. همین وطن دوستی قابلیتی بالقوه ایجاد کرده تا مسوولان کشور اگر بخواهند، بتوانند تدبیر کنند و از امتیازات ایرانیان خارج از کشور (تخصص، تجربه، دانش و سرمایه‌های مالی و غیرمالی) بهره‌مند شود. بسیاری از مهاجران به دلیل همان حس وطن دوستی و عاطفه نسبت به خویشان و هموطنان، بدون نیاز به مساعدت دولت، به‌صورت شخصی یا از طریق تشکل‌های مردمی (NGO) ها، خود داوطلب کمک و خدمت هستند و کافی است که مسوولان ذی‌ربط مانع آنها نشوند. به علاوه، بسیاری از مهاجران متخصص مقیم خارج از کشور قادر و علاقه‌مند خواهند بود، به هر نحوی به کشور و هموطنان خود خدمت کنند. این مدیران و مسوولان داخل هستند که باید شیوه و مکانیزمی عملی (و نه صوری همانند آنچه تا کنون به‌صورت جسته و گریخته هر از گاهی صورت گرفته) برای این بهره‌مندی تدوین کنند. به‌عنوان مثال، می‌توانند از هزاران استاد ایرانی شاغل در دانشگاه‌های معتبر دنیا، کمک گرفت که به‌صورت مستقل یا مشارکتی راهنمایی رساله‌های پایان نامه انبوه دانشجویان دوره‌های تحصیلات تکمیلی در کشور را به عهده بگیرند. مزیت این روش از آن جهت است که استادان ایرانی خارج از کشور می‌توانند از امکانات قانونی خود در آن کشور به خصوص دسترسی به جدیدترین منابع علمی و نرم‌افزاری که امکان آن برای استادان داخلی کمتر است، استفاده کنند و حس وطن دوستی خود را ارضا کنند و هم کشور را از تخصص و امکانات خود بهره‌مند کنند یا روش‌های فراوانی می‌توان تدوین کرد که از امکانات و سرمایه‌های مهاجران ایران در سراسر جهان بهره‌مند شد و به جای سرزنش آنان لذت خدمت به میهن و هموطنان را برایشان فراهم کرد.

اگر چه طی یکی دو دهه گذشته به‌صورت جسته و گریخته با هماهنگی‌های دولت، برخی از پزشکان و متخصصان امکان مشارکت در فعالیت‌های ملی یافته‌اند، اما موارد فراوانی هم می‌توان یافت که بسیاری از ایرانیان خارج از کشور به‌صورت قانونی و البته بدون استفاده از خدمات دولت‌ها، به کشور خدمت کرده‌اند: از پزشکان سرشناسی که سالانه به‌صورت مرتب به کشور مراجعه کرده و در درمان هموطنان و احیانا آموزش دانشجویان مشارکت جسته؛ تا افرادی که حتی به دلایلی امکان سفر به کشور را ندارند اما هزینه‌های کامل برخی طرح‌های عام‌المنفعه (دانشگاه، بیمارستان) را تقبل کرده و از این طریق در پیشرفت کشورشان سهیم شده‌اند. اما تداوم و گسترش بهره‌مندی از تخصص و امکانات مهاجران ایرانی زمانی میسر خواهد شد که به آنان به‌عنوان مهاجر نگریسته شود و نه افرادی که با بی‌اعتنایی به مملکت خود و به خاطر صرفا زندگی بهتر ترک وطن کرده‌اند و به اصطلاح فرار مغز را مرتکب شده‌اند.

۳. ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که حتی اگر هجرت افراد از کشور قابل سرزنش باشد، دو طرف این پدیده باید مخاطب سرزنش قرار گیرند: فردی که مهاجرت کرده و افرادی که با سوءتدبیر خود باعث شده‌اند تا انبوه افرادی که یا به نظام علاقه‌مندند یا به وطن یا به هردو، رنج مهاجرت و رها کردن تعلقات ملی، دینی، عاطفی خود را به جان بخرند و به کشوری دیگر مهاجرت کنند. ۴- و نکته آخر، اگر قرار است از سرمایه‌های انسانی که با هزینه این کشور به درجات بالایی از علم و تخصص و تجربه و سرمایه مشروع دست یافته‌اند استفاده کرد، در وهله اول باید برای انبوه نخبگان داخلی که به دلیل برخی تنگ نظری‌ها و حسادت‌ها منزوی شده‌اند و فرصت و امکان خدمت به میهن مستقیم و غیرمستقیم از آنها سلب شده، فکری کرد. اگر این مشکل حل شود آنگاه، نه تنها زمینه برای کُند شدن روند مهاجرت نخبگان به خارج از کشور فراهم می‌شود بلکه احتمالا تمایل به بازگشت نیز فراهم خواهد شد، در غیر این صورت نه سرزنش مکرر این افراد کمکی به رفع مشکل می‌کند و نه اقدامات پراکنده و بی‌هدف بستری برای بهره‌مندی از مزایای مهاجران فراهم خواهد کرد.