ریشه‌های ساختارشکنی در اروپا

ریچارد وایکلیو
موسسه تحقیقاتی پیو

پس از شکست نخست‌وزیر ایتالیا، متئو رنتسی در اصلاح رفراندوم قانون اساسی و استعفای وی از این سمت، نخبگان سیاسی اروپا دچار لرزش‌های عصبی شده‌اند. پس از انتخابات آمریکا و پیروزی دونالد ترامپ و جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا، این واقعه در ایتالیا نیز بار دیگر بر عمق بیشتر خشم عمومی مردم از ساختارهای سیاسی در کشورهای غربی حکایت می‌کند. با نزدیک شدن انتخابات هلند، فرانسه و آلمان، بسیاری از کارشناسان نگران این هستند که سال 2017 می‌تواند از نظر سیاسی حداقل به اندازه سال 2016 مخرب باشد. موسسه تحقیقاتی پیو در این زمینه پیمایشی صورت داده که بر عوامل متنوعی که موجب گسترش دیدگاه‌های ضد ساختاری و نخبه‌ستیزانه در اروپا شده است، تاکید می‌کند. این عوامل را می‌توان اضطراب‌های اقتصادی، ترس‌های امنیتی، نارضایتی امنیتی و فقدان اطمینان به نهادهای سیاسی دانست.

1- اروپایی‌ها در مورد آینده اقتصادی بلندمدت خود بدبین هستند. بسیاری از افراد در مورد وضعیت اخیر اقتصادی در اروپا نگران هستند: در 5 کشور از 10 کشور نظرسنجی شده در ابتدای سال 2016 میلادی، شواهد حاکی از این بود که اکثریت وضعیت اقتصادی را در کشورهای خود نامناسب ارزیابی می‌کردند اما شاید بیش از همه این دردسرساز باشد که دیدگاه اروپایی‌ها در مورد چشم‌اندازهای اقتصادی برای نسل بعدی ترسناک است. در سال 2015، از افراد در 40 کشور دنیا پرسیدیم که آیا فرزندان آنها وقتی در کشورشان بزرگ شوند، از نظر مالی وضعیت بهتری نسبت به والدین خود پیدا می‌کنند یا وضع آنها بدتر می‌شود. در آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا، مردم تمایل داشتند باور کنند که نسل آینده آنان وضعیت بهتری پیدا می‌کنند، اما در خاورمیانه، ایالات متحده آمریکا و به ویژه در اروپا، بدبینی گسترده‌ای وجود داشت.

2- دغدغه‌ها پیرامون تروریسم در اروپا به شدت رشد کرده‌اند و بسیاری معتقدند بین معضل پناهندگان و تروریسم رابطه‌ای وجود دارد. ما در مورد تهدیدات بین‌المللی متنوعی سوال کردیم و 90 درصد کشورهای اروپایی مورد مطالعه ما از داعش به‌عنوان دغدغه اصلی خود یاد کردند. این مساله نشان‌دهنده نگرانی‌های عمیق اروپایی‌ها از تروریسم پس از حملات پاریس، بروکسل و برخی جاهای دیگر است. در این میان یونان یک استثنا است که در آن مخاطبان بی‌ثباتی اقتصاد جهانی و تغییر وضعیت آب و هوایی جهانی را پیش از داعش به‌عنوان دغدغه اساسی خود مطرح کرده بودند. از همه مهم‌تر آن است که بسیاری از افراد بین تروریسم و موج پناهندگان به اروپا از خاورمیانه و سایر نواحی در طول دو دهه اخیر، رابطه مستقیمی می‌بینند. از این 10 کشور مورد بررسی در اروپا، به‌طور میانگین 59 درصد جامعه آماری عنوان می‌کردند که ورود پناهندگان احتمال وجود تروریسم در کشورشان را افزایش می‌دهد.

3- بسیاری از اروپایی‌ها با گسترش و رشد تنوع و گوناگونی در جامعه راحت نیستند. وقتی از مخاطبان پرسیدیم که آیا افزایش تعداد افرادی که نژادهای مختلفی دارند و از گروه‌های قومی و ملیت‌های مختلفی هستند کشور آنها را به مکانی بهتر یا بدتر برای زندگی تبدیل می‌کند، نسبتا تعداد کمی از آنان گفتند که این کار موجب بهبود کشور آنها خواهد شد. در یونان، ایتالیا، مجارستان و لهستان، حداقل 40 درصد از مخاطبان عنوان کردند که افزایش تنوع نژادی به کشورهای آنها آسیب خواهد زد.

4- اروپایی‌ها مطمئن نیستند که ساختار نهادهای سیاسی بتواند به غلبه بر چالش‌های موجود در این کشورها کمک کند. در چند کشور، احزاب سیاسی سنتی در حال از دست دادن حمایت عمومی هستند، آن هم در حالی که احزاب ضد ساختار موجود در حال قدرت گرفتن در این کشورها هستند. اغلب به چالش‌‌کشندگان پوپولیست از جناح راست افراطی هستند که از این جمله می‌توان به جبهه ملی در فرانسه یا حزب آزادی در هلند اشاره کرد اما احزاب پوپولیست چپ میانه نیز مانند پودموس در اسپانیا و سیریتزا در یونان ظاهر شده‌اند. بحران اطمینان تنها در مورد احزاب سیاسی نیست: بسیاری از افراد اعتماد خود را به اتحادیه اروپا از دست داده‌اند. در شماری از کشورهای عضو، اعتبار اتحادیه اروپا به طرز معناداری پایین‌تر از آن چیزی است که پیش از بحران مالی جهانی قرار داشت.

ریشه‌های ساختارشکنی در اروپا

ریشه‌های ساختارشکنی در اروپا