سرکشی در حقوق مدیران

دکتر علی مزیکی
استادیار موسسه نیاوران

این روزها مساله حقوق‌های نجومی به شدت داغ شده و به نظر می‌آید این موضوع به واسطه بعضی رقابت‌‌های سیاسی منجر به اقدامات ناسنجیده شده است. در این مجال سعی می‌‌کنیم ریشه‌‌های این موضوع را بررسی کنیم. ما در اینجا دستمزد را یک قیمت می‌ دانیم، قیمت خرید خدماتی که یک فرد ارائه می‌‌دهد. البته ممکن است کسی بگوید مشکل پرداخت‌ها در ایران یک مساله قیمت‌گذاری نیست؛ چرا که در ایران بازاری برای استخدام این مدیران وجود ندارد. این حرف درستی است، اما به نظر ریشه این اتفاقات در مورد حقوق‌‌های نجومی همین نبود بازار، محدودیت در پرداخت‌‌ها و در نتیجه عدم شفافیت است. به نظر می‌‌رسد ریشه آنچه اکنون در ایران مساله ساز شده است محدودیت تصمیم پرداخت برای دستگاه‌‌های ذی‌نفع و عدم امکان در انعقاد قراردادهای متنوع با افراد متخصص است.

برای مثال، در بسیاری موارد قانون اجازه نمی‌ دهد از روشی به جز قرارداد ساعتی استفاده شود. همچنین میزان پرداخت‌ها به افراد متخصص بسیار کنترل شده است. برای مثال یک فرد آکادمیک در سطح بین‌‌المللی را نمی‌‌توان با این حقوق‌‌هایی که در ایران به اعضای هیات علمی پرداخت می‌شود راضی کرد و اگر هم به دلایلی راضی بشود، این نظام پرداخت او را در دانشگاه به اصطلاح فسیل می‌‌کند. بنابراین یک گزینه این خواهد بود که به او پیشنهاد پست مدیریتی بدهید تا حقوق بالا بگیرد و این بسیار کار بدی است؛ چرا که، او را از فعالیت علمی‌‌اش باز داشته و وارد حوزه‌‌هایی می‌کند که عملا پتانسیل او را مستهلک می‌‌کنند. این محدودیت‌‌ها هم کارآیی نیروهای متخصص را کم می‌کند و هم موجب کاهش شفافیت بعضی از پرداخت‌‌ها در پست‌‌های کلیدی می‌شود. متاسفانه این وجه از داستان کمتر مورد تحلیل قرار گرفته است. این موضوع ابعاد مختلفی دارد که در ادامه به آن می‌‌پردازیم. برای توضیح بیشتر با یک مثال ملموس‌‌تر شروع می‌کنیم.

نرخ سود یک قیمت است و ارزش نهایی زمانی پول را برای سرمایه‌گذاران مشخص می‌کند. مواردی چون تورم در آن موثر هستند، اما با تورم متفاوت است. ما در ایران با تجربه سرکشی نرخ سود به خوبی آشناییم. کشوری که در آن «ربا» حرام است یکی از بزرگ‌ترین نرخ‌‌های سود را تحمل می‌‌کند. حال این سوال مطرح می‌‌شود که واقعا چرا این‌گونه است، اما اگر دقت کنیم جواب سوال همین جا است. به نظر می‌ رسد ایجاد محدودیت برای قیمت آن را سرکش می‌‌کند. در این زمینه باید متخصصان اهل فن به بررسی این موضوع بپردازند، اما به نظر می‌رسد آنچه واقعا حرام است نرخ بهره به‌عنوان یک قیمت نیست، بلکه انحصاری است که در عرضه سرمایه توسط گروهی خاص و با قیمت محدود شده وجود دارد که طبیعتا صف تقاضا درست کرده و قیمت را سرکش می‌ کند.

دستمزد به اعضای هیات علمی دانشگاه‌‌ها در حقیقت قیمت خرید خدمات نیروهای متخصص است. مطالعات نشان می‌ دهند که اگر دانشگاه‌‌ها در پرداخت‌‌های خود به اعضای هیات علمی آزاد نباشند رخوت علمی در بین اعضای هیات علمی به وجود می‌آید. همچنین روش پرداخت ساعتی یا حق التدریس به بعضی افراد که در دانشگاه‌‌های ایران تدریس می‌‌کنند یکی از بدترین روش‌‌هایی است که می‌توان به کار برد. این کار موجب کاهش کیفیت تدریس می‌‌شود و در نتیجه کیفیت آموزش را به شدت پایین می‌آورد. حقوق مدیران هم قیمت خدمات آنها است. اما مدیران بانک‌‌هایی را در نظر بگیرید که همه توسط یک مرجع تعیین می‌ شوند. با یک نگاه افلاطونی، البته آن مدیران خودشان سرکش نبوده‌ اند؛ اما اگر در شهر فقط یک نفر باشد که اجازه نگهداری سپرده‌‌ها را داشته باشد و فقط بتوان از او وام گرفت، احتمالا او برای وام‌‌های خود نرخ بالایی تعیین می‌کند و سهم بالایی هم برای خود برمی‌‌دارد. البته یک اشکال کار بانک‌ها در ایران این است که آنها لزوما نمی‌توانند به منافع و سود خود فکر کنند و در انتخاب مدیران خود آزاد نیستند و نمی‌توانند بهترین گزینه‌‌ها را بر اساس قراردادهایی که خود تنظیم می‌کنند انتخاب کنند. پس افرادی، که لزوما انسان‌های بدی هم نیستند، با داشتن امتیازاتی می‌ توانند از جیب دیگران برداشت کنند و مشتریان هم راضی هستند، چون گزینه دیگری ندارند. اما اگر این موضوع فاش شود، نارضایتی عمومی به همراه می‌‌آورد، چون آنها این برداشت‌ها را نوعی دزدی می‌‌دانند.

حال اگر بپذیریم که دستمزد مدیران در حقیقت باید بهای خدمات آنها باشد، بنابراین قاعدتا قیمت پرداختی برای خدمات یک فرد بیشتر از کارآیی که از او انتظار می‌رود نیست. البته ممکن است کارآیی فردی در یک بنگاه بالا باشد و دستمزد پرداختی به او نابرابری‌هایی را به وجود آورد. معمولا افراد از نابرابری ناراحت می‌شوند و این موضوع تا حد زیادی دستمایه تبلیغاتی بسیاری از شبکه‌‌های خبری نیز بوده است. باید به این نکته توجه کرد که این پرداخت‌‌ها لزوما حقوق ثابت نبوده و ممکن است به سود بانک بستگی داشته باشد. همچنین معمولا رابطه این‌گونه پرداخت‌‌ها با سودآوری بانک‌ها بسیار مشخص است. برای مثال مایکل کربت در سال 2015 حدود 21 میلیون دلار حقوق دریافت کرد و سود بانک در آن سال تقریبا دو برابر شد. بنابراین، از دید کارآمدی اقتصادی، پرداخت حقوق‌‌های بالا به خودی خود مساله غیرطبیعی نیست، اما چطور است که مدیر یک بانک «خارجی» می‌تواند چنین حقوقی بگیرد؟ به نظر می‌ رسد این موضوع تا حدی از آن جهت است که عموم سهامداران انتظار دارند این فرد می‌‌تواند بیش از حقوقی که دریافت می‌کند برای آن بانک منافع داشته باشد. در حقیقت آزادسازی نحوه پرداخت ‌ها به همراه شفاف‌سازی می‌تواند موجب پرداخت قیمت خدمات بر اساس کارآیی شود. ممکن است یک بانک تصمیم بگیرد که فرد بسیار کارآمدی را با دستمزد بالا استخدام کند. این موضوع مشکلی ندارد مانند استخدام مربی یک تیم فوتبال که به دلیل منافعی که برای مملکت دارد دستمزد بالایی دریافت می‌کند.

ممکن است چنین مطرح شود که در صورت ایجاد شفافیت این مشکلات حل می‌شود، اما نباید از این موضوع غافل شویم که شفافیت در صورتی تداوم خواهد داشت که کارآمدی همراه آن باشد و کارآمدی در صورتی ایجاد خواهد شد که بهترین فرد مدیر شود و این بهترین فرد از طریق یک مکانیزم آزاد که توانایی انتخاب برای همه وجود دارد قابل دستیابی است. در حقیقت اگر قرار باشد آزادی عمل از گروهی که خود ذی‌‌نفع است گرفته شود به تبع آن شفافیت هم محکوم به فنا است؛ چرا که احتمالا آن گروه باید برای غلبه بر محدودیت‌‌ها به هر حال یک نوع پنهان‌کاری‌‌هایی انجام دهد. چرا آزادسازی قیمت‌گذاری‌ها تا این حد مهم است؟ برای پاسخ به چنین سوالی خوب است کنکاشی در مفهوم قیمت داشته باشیم. قیمت یا بها به مقدار یا مبلغ پولی گفته می‌شود که با خواست طرفین در ازای ستاندن مقدار مشخصی از یک کالا پرداخت می‌شود. برای درک مفهوم عمیق قیمت باید مفاهیم مقدار، پول، خواست طرفین و کالا معرفی شوند که در این مجال نمی‌‌گنجد، اما به نظرم جالب آمد که بر اساس نوعی تفسیر می‌توان بسیاری از فسادهای جهان بشری را نیز در زیر سر همین قیمت دانست. در ادامه چند تجربه تاریخی را ذکر می‌کنیم. بیاییم به یکباره این مشکلات را حل کنیم، مشکل قیمت است بیایید از آن استفاده نکنیم!

بشر در این زمینه تلاش‌‌های زیادی کرده است، اما مشکلاتی از قبیل همین پرداخت‌های نجومی ما را به این نتیجه می‌ رساند که لاجرم باید از این ابزار مفید استفاده کرد همانند اینکه از چاقو استفاده می‌کنیم، اما نه برای آسیب زدن به دیگران بلکه برای زندگی بهتر خودمان. اما چگونه می‌توان چنین ابزار سرکشی را رام کرد؟ به نظر با کار علمی عمیق و دقیق امکان چنین کاری وجود دارد. در مجموع به نظر می‌ رسد، به جای ایجاد محدودیت در میزان دستمزدهای مدیران، کار مهمی که این دولت باید انجام دهد آزادسازی نحوه و میزان پرداخت دستمزدها به خصوص به نیروهای متخصص است که در نوع خود مساله‌‌ای بسیار پیچیده و گسترده است. البته این کار باید به همراه شفاف‌سازی و نظارت مستمر انجام شود، تا این ابزار کارآمد همچون چاقویی دستمان را نبرد. ولی محدود کردن نظام قیمت‌‌ها مانند جلوگیری از حرکت چاقو است که به تبع آن هیچ کاری انجام نخواهد شد.