این درآمد در صورتی محقق می‌شد که ایران قادر بود متناسب با سهم ۵/ ۱۳درصدی خود از ذخایر نفتی بین‌المللی (طبق آمار اوپک)، به همین میزان نیز یعنی ۵/ ۱۳‌درصد از تولید نفت جهان را به خود اختصاص دهد. این فرض با توجه به سابقه نفتی ایران و نیز سهولت نسبی استخراج از ذخایر نفتی ایران در مقایسه با دیگر کشورها، فرض چندان دور از ذهنی هم نیست، به‌ویژه اینکه در فاصله سال‌های ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۷ میلادی (تقریبا معادل با ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶) سهم تولید نفت ایران در جهان به بالای ۹‌درصد رسیده بود.

برای فهم بهتر مقدار ۲۸۷۷‌میلیارد دلاری  صادرات نفتی ازدست رفته تا پایان سال‌میلادی گذشته، می‌توان به ارزش‌ریالی آن با توجه به قیمت دلار در بازارهای امروز اشاره کرد که بالغ بر ۷/ ۱۰۰‌هزار ‌هزار‌میلیارد‌تومان می‌شود. همچنین با فرض جمعیت ۸۴‌میلیونی ایران در سال‌گذشته، می‌توان گفت هر ایرانی به‌طور متوسط در حدود یک‌میلیارد و دویست‌میلیون ‌تومان تنها در همین فاصله زمانی دوازده‌ساله از ناحیه عدم‌فروش نفت متضرر شده‌است، یا به‌طور متوسط، سالانه صد‌میلیون ‌تومان، ماهانه ۳/ ۸میلیون‌تومان و روزانه تقریبا ۲۷۳‌هزار‌تومان میزان درآمد ازدست‌رفته برای هر ایرانی بوده‌است.

در سطح خانوار نیز می‌توان تصور کرد که هر خانوار ۴‌نفره در صورت تحقق سهم ۵/ ۱۳‌درصدی کشور از تولید نفت، می‌توانست طی این دوازده سال‌حدود ۸/ ۴‌میلیارد‌تومان پس‌‌‌‌‌‌‌‌انداز بیشتر داشته باشد که معادل با قیمت خانه‌‌‌‌‌‌‌‌ای نسبتا متوسط در بسیاری از شهرهای کشور می‌شد. البته با توجه به تجربه دیگر کشورهایی که درآمدهای نفتی را از طریق صندوق‌های ثروت ملی صرف توسعه و رفاه نسل‌‌‌‌‌‌‌‌های آینده خود کرده‌‌‌‌‌‌‌‌اند، شاید بتوان گفت که توزیع مسقیم این درآمدها یا صرف آنها در هزینه‌های جاری، احتمالا بهینه‌‌‌‌‌‌‌‌ترین راه برای استفاده از آنها نبوده و نیست و در صورتی‌که این درآمدها صرف سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های عمرانی و گردشگری، منابع نوین و پاکیزه‌‌‌‌‌‌‌‌تر انرژی، احیای محیط‌زیست و نیز بهبود نهادهای آموزشی و فرهنگی کشور می‌‌‌‌‌‌‌‌شد، بازدهی رفاهی بین‌‌‌‌‌‌‌‌نسلی بسیار بزرگتری حاصل می‌شد، همچنین می‌توان زیان مشابهی را نیز از ناحیه عدم‌حضور فعالانه ایران در بازارهای جهانی گاز متصور شد.

در کنار این موضوع، با توجه به اینکه از دهه ۱۳۷۰ شمسی سهم ایران از تولید نفتی جهان از حدود ۳‌درصد به بالای ۵‌درصد رسیده بود و در صورت تداوم در پایان دهه ۱۳۸۰ شمسی می‌توانست به ۶‌درصد نیز برسد، شاید می‌شد سناریوی واقع‌‌‌‌‌‌‌‌بینانه‌‌‌‌‌‌‌‌تر دیگری را هم متصور شد که طبق آن، از سال‌۲۰۱۰ به بعد ایران سهمی ۶‌درصدی را از تولید جهانی نفت به خود اختصاص می‌داد.  بررسی آمارها نشان می‌دهد که حتی با چنین سناریویی نیز، درآمد نفتی کشور تقریبا ۴۷۴‌میلیارددلار بیش از میزان محقق‌شده اخیر می‌‌‌‌‌‌‌‌بود. با توجه به برخی از گزارش‌های دولتی که موجودی صندوق توسعه‌ملی در پایان دولت گذشته را حدود ۵۰‌میلیارد دلار تخمین زده‌‌‌‌‌‌‌‌اند، روشن است که حتی در این سناریو و با فرض حفظ سهم ۶‌درصدی نیز، ذخایر ارزی ایران می‌توانست بیشتر از ۱۰‌برابر میزان کنونی آن باشد. در بررسی این آمارها که از داده‌های موجود در وب‌سایت سازمان اوپک و نیز شرکت BP استفاده شده‌است، همچنین فرض شده که تولید مازاد صرف صادرات می‌شد و برای محاسبه درآمدها با توجه به مقدار صادرات به‌‌‌‌‌‌‌‌دست‌‌‌‌‌‌‌‌آمده و با فرض ثبات عرضه کلی نفت در جهان با توجه به سازوکارهایی مثل اوپک، از قیمت‌های واقعی و معاملاتی نفت در بازارها در این بازارها در این بازه زمانی استفاده شده‌است.