معجزه تقسیم کار
یکی از روابط کلی که آدام اسمیت بر اثر خود از آنها نام میبرد، «تقسیم کار» است. آدام اسمیت بیان میکند که «به نظر میرسد که بزرگترین بهبود در نیروهای مولد کار و بخش اعظم مهارت...اثرات تقسیم کار باشد.» آدام اسمیت برای اثبات مدعای خود ابتدا به بیان مشاهدات خود میپردازد. معروفترین مشاهده آدام اسمیت در این امر، فرآیند تولید در کارخانههای سوزنسازی است. او با بیان کامل فرآیند تولیدی که در این کارخانهها صورت میگیرد و همچنین بیان تفاوتهایی که کارخانههای مختلف سوزنسازی با یکدیگر دارند، این نکته را ذکر میکند که تقسیم کار موجب میشود فرآیند تولید هر کالایی به مراحل مختلفی تقسیم شود. در هر کدام از این مراحل که بهعنوان مثال درخصوص سوزنسازی به حدود ۱۸ مرحله میرسد، نیروی کاری که به آن بخش تسلط بیشتری دارد، بهکار گرفته میشود. در نتیجه این عمل، نهتنها میزان تولید سوزن افزایش پیدا میکند، بلکه کیفیت آنها نیز بهبود مییابد.
در واقع آدام اسمیت اینگونه نتیجه میگیرد که اگر هر کدام از این کارگران قصد داشتند تا خود بهتنهایی سوزن تولید کنند، نهتنها سوزنهایی با این کیفیت تولید نمیکردند که حتی هرگز رویهمرفته نیز نمیتوانستند به این تعداد سوزن تولید کنند. در نتیجه، آدام اسمیت در گام اول به این سه گزاره درخصوص تقسیم کار دست پیدا میکند. اول آنکه تقسیم کار موجب میشود میزان مهارت هر کارگر در هر مرحله از تولید افزایش پیدا کند. دوم آنکه تقسیم کار موجب صرفهجویی در زمان تولید میشود که بهطور معمول هنگام گذار از یک نوع کار به نوع دیگری صورت میگیرد و سوم آنکه تقسیم کار موجب میشود تا برای هر مرحله از فرآیند تولید، ابزارهای جدیدی اختراع شوند و در نتیجه، این اختراع ماشینآالات موجب میشود تا انجام کارها ساده شوند و پیرو آن هر نفر کارگر قادر شود کار بیشتری انجام دهد.
در گام دوم تبیین اثرات تقسیم کار، آدام اسمیت اضافه میکند که «آنچه سبب تقسیم کار میشود، قدرت مبادله است. این تقسیم کار باید همیشه با حدود آن قدرت یا به بیان دیگر، با حدود بازار محدود شود.» در واقع او در این خصوص نیز با ذکر مشاهدات متعدد بیان میکند که تقسیم کار در جایی که بازار در آنجا کوچک است، کمتر صورت میگیرد؛ زیرا هیچ فردی آن میزان انگیزه را ندارد که تمام وقت خود را صرف انجام تنها یک کار کند. علت این امر در آنجاست که در جامعهای با بازار کوچک، با بخش مازاد تولید یک شغل بهتنهایی نمیتوان بخش مازاد محصولات کار دیگر انسانها را خریداری کند. او در توضیح بیشتر این مساله مثال میزند که شغل باربری نمیتواند به یک شغل ثابت برای یک فرد در روستا یا حتی شهرستان کوچک تبدیل شود؛ زیرا به این شغل آنقدر که در یک شهر بزرگ نیاز است؛ در یک ده نیاز نیست. همچنین او مثال میزند که در دهکده دورافتادهای در اسکاتلند مانند هایلندز، هر کشاورزی باید قصاب و نانوای خانوادهاش نیز باشد؛ زیرا صرف عمل کشاورزی برای یک روستایی در این دهکده دورافتاده نمیتواند آنقدر دارایی ایجاد کند که بتواند از قصاب دیگری گوشت بخرد یا از نانوایی نان خریداری کند.
در واقع او در بیان این مطلب قصد دارد تا با اشاره به مثالهای مختلفی درخصوص میزان جدایی حرفهها و مشاغل - تقسیم کار- در مکانهای مختلف بیان کند که هر چه کشوری یا شهری صنایع بزرگتر و پیشرفتهتری داشته باشد، در آن کشورها و شهرها نیز تقسیم کار بیشتری صورت میگیرد.
آدام اسمیت همچنین در نهایت بیان میکند که هر چه این تقسیم کار در جایی بیشتر باشد، کمیت نیروی کار بهکار گرفتهشده افزایش خواهد یافت. در نتیجه این افزایش نیروی کار شاغل در کنار افزایش بهرهوری آنهاست که در نهایت رفاه عمومی نیز رو به بهبود قرار میگیرد. او در تشریح این مدعای نهایی بیان میکند که «تکثیر عظیم محصولات تمامی فنون متفاوت در نتیجه تقسیم کار سبب میشود تا در یک جامعه بسامان، توانگری عمومی در صفوف پایین مردم گسترده شود. هر کارگر مقدار زیادی از کار خویش را فراتر از آن چیزی که نیاز دارد، در دسترس قرار میدهد. حال هر کارگر دیگری که دقیقا در این موقعیت باشد، قادر است مقدار زیادی از کالاهای خود را به ازای مقدار زیادی کالاهای دیگر یا به بیان دیگر، به بهای مقدار زیادی کالاهای دیگر معاوضه کند.»
در مجموع میتوان بیان کرد که آدام اسمیت پیرو مشاهدات خود درخصوص فرآیندهای تولیدی صورتگرفته از شهرهای صنعتی تا روستاهای دورافتاده، متوجه یک امر کلی در میان این امور جزئی یا همان پدیدارهای اقتصادی میشود. این امر کلی بیان میکند که «تقسیم کار» موجب ایجاد حرفههای مختلف میشود. ایجاد حرفههای مختلف نیز هم موجب افزایش بهرهوری در تولید میشوند و همچنین موجب افزایش میزان تولید ماشینآلات - اختراعات- میشوند. همچنین تقسیم کار موجب میشود تا سطح تولید و کیفیت تولید افزایش یابد. مضاف بر این، افزایش حرفهها موجب میشوند تا نرخ بیکاری کاهش یابد و به مدد کاهش این نرخ بیکاری در کنار افزایش سطح بهرهوری تولید است که سطح عمومی رفاه کارگران نیز افزایش مییابد و در نتیجه، رفاه عمومی نیز حاصل میشود.