دارالفنون؛ آغازگاه فوتبال ایرانی

هوشنگ شهابی، استاد روابط بین‌الملل و تاریخ دانشگاه بوستون آمریکا مترجم: بهرنگ رجبی گروه تاریخ و اقتصاد: ورود ورزش‌های غربی به ایران خیلی ثبت و مستند نشده‌است. در دارالفنون، نخستین مدرسه مدرن ایران که سال ۱۲۳۰ در تهران تاسیس شد، متصدیان اروپایی بخش آموزش مرتبا دانش‌آموزان ایرانی‌شان را نرمش می‌دادند. برای این منظور، تالار مدرسه که هیچ وقت برای اجرای تئاتر استفاده نشده بود به باشگاه ورزش بدل شد. همچون بسیاری بدعت‌های فرهنگی دیگر، پای انواع مختلف تمرین‌های بدنی مدرن هم به واسطه نظامی‌ها به ایران باز شد. افسری تحصیلکرده آلمان به اسم گرانمایه در مدرسه نظام نرمش‌های سبک فردریش لودویک جان را تعلیم می‌داد، در ژاندارمری افسران سوئدی روش سوئدی پرهنریک لینگ را تعلیم می‌دادند، و در مدرسه قشون قزاق نرمش‌های روسی تعلیم داده می‌شد. بعد از انقلاب مشروطه سال ۱۲۸۵، فایده ورزش و نرمش‌های بدنی برای پیشرفت کشور بدل شد به موضوع بحث عموم. در نشریات ایرانی داخل و خارج ایران، روی اهمیت ورزش و نرمش بدنی برای رسیدن به ملتی سالم که بتواند شکوه و جلال ایران باستان را احیا کند، تاکید می‌شد. سال ۱۲۹۵ مردی که می‌توان او را پدر ورزش مدرن در ایران خواند، میرمهدی ورزنده، از اقامتی طولانی‌مدت در بلژیک و ترکیه به ایران برگشت و شروع به آموزش تربیت‌بدنی در مدارس ایران کرد. ابتدا در برابرش مقاومت‌هایی شد، اما سال ۱۲۹۸ وزیر معارف، نصیرالدوله، رسما تربیت بدنی را جزئی از برنامه تحصیلی مدارس ایران کرد. در دی ماه ۱۲۹۰ «کاوه»، نشریه اثرگذار و پرنفوذی که در برلین منتشر می‌شد، نوشت: «به عقیده آنان که در فلسفه ترقی ملل و اسرار آن غور کامل کرده‌اند، [ورزش] از اولین اسباب قوت ملی و ترقی و استقلال و تمدن و بقای ملت و مخصوصا عفت اخلاقی و جدیت بوده. منشا اخلاق فاضله فردی و اجتماعی می‌باشد. توپ‌بازی با دست و مخصوصا با پا و اسب‌سواری و قایقرانی و شکار دریا و کوه و شمشیربازی و گوی و چوگان‌بازی و سرسره‌بازی معمولی و یا سر خوردن از تپه به پایین در روی برف و صدها نوع دیگر بازی‌ها تاثیر مهم و درجه اول در زندگی و ترقی و اخلاق و تمدن آن ملت دارند. بیجا نیست که خیلی از حکما گفته‌اند سر عظمت و قوت و قدرت و ترقی و صفات ملی انگلیسی‌ در «فوتبال» یعنی بازی با پا است.».

به‌رغم جایگاه خاصی که فوتبال در تصویر ایرانی‌ها از تجدد داشت، سال ۱۳۰۶ که مجلس شورا قانون اعطای اختیار به وزارت معارف را برای گنجاندن تربیت بدنی روزانه به برنامه اجباری مدارس عمومی ایران تصویب کرد، سیستم انتخابی وزارتخانه ورزش‌های سبک سوئدی‌ای بود که پر هنریک لینگ پایه‌شان را گذاشته بود و در ایران معروف شدند به «ورزش سوئدی». اندکی بعدتر تحت مدیریت ورزنده دانشکده تربیت معلم تربیت بدنی تاسیس شد؛ دانشکده‌ای که تا سال ۱۳۱۳ کماکان برقرار بود و فعالیت می‌کرد. به نظر می‌آید برخی مخالف اقدام سال ۱۳۰۶ مجلس بودند چون به دید آدم‌های سنتی، تمرین‌های ورزشی چنان جلف و سبک بودند که آدم را یاد رقص می‌انداختند.

پای بازی‌های ورزشی رقابتی غربی را ایرانیان برگشته از اروپا و اروپایی‌های ساکن ایران به این کشور باز کردند. همچون جاهای دیگر دنیا، مهاجران بریتانیایی نقشی عمده در ورود فوتبال به ایران بازی کردند، در امپراتوری عثمانی نخستین فوتبال‌ها را ساکنان بریتانیایی و غیرمسلمانان بازی کردند، و در ایران هم نخستین سابقه ثبت‌شده‌ای که من از یک بازی فوتبال یافته‌ام، مال سال ۱۲۷۷ در اصفهان است که در آن مهاجرانی از بریتانیا در قالب تیمی ارمنی بازی می‌کرده‌اند. پسران شاهزاده / فرماندار اصفهان، ظل‌السلطان، بازی را تماشا کردند و بعد خوش‌شان آمد، چون به نظرشان لذت‌بخش‌تر از کریکت رسید. اما تا جایی که به عامه مردم مربوط است، فوتبال را سه واسطه تجدد به ایرانی‌ها معرفی کردند: مدارس مذهبی میسیونری، صنعت نفت و نظامی‌ها.

در مدارس مذهبی بریتانیایی‌ها، بازی‌هایی از جمله فوتبال جزو برنامه تحصیلی بود. در مدرسه سن‌لوئیس هم که روحانیونی از کلیسای سن‌لازار اداره‌اش می‌کردند، روال همین بود؛ این مدرسه یکی از نخستین تیم‌های فوتبال مدارس را هم داشت. و اگرچه امروز دیگر کسی فوتبال را به ایالات متحده مربوط نمی‌داند اما میسیونرهای آمریکایی هم آن را به فوتبال آمریکایی ترجیح می‌دادند. تربیت ‌بدنی جزئی مهم از برنامه تحصیلی مدرسه آمریکایی‌ها (بعدتر دبیرستان البرز) بود که میسیونرهای پرسبیتری پایه‌ گذاشتند.

رئیس مدرسه‌ آمریکایی‌ها، دکتر ساموئل

ام. جردن (۱۹۵۲‌ـ‌۱۸۷۱) تمرکز را روی بازی‌های توپی گذاشت و دانش‌آموزان را واداشت بیل و کلنگ دست بگیرند و در ساخت زمین فوتبال مدرسه کمک کنند. جردن سال ۱۳۱۴ نوشت: «سیاستمدارهای ایرانی سال‌هاست می‌گویند ما ایرانی‌ها همکاری بلد نیستیم اما خودت چطور به آدم‌ها همکاری یاد می‌دهی، چطور بهشان یاد می‌دهی «بازی کنند؟»، معلوم است با بازی کردن و برای همین هم بود که ما فوتبال، بیسبال، والیبال و بسکتبال را بهشان معرفی کردیم ـ همه بازی‌های دسته‌جمعی‌ای که اینجا در آمریکا هم برای تقویت روحیه همکاری ازشان استفاده می‌کنیم، و طبیعی است پسرها هم علاقه‌مندش می‌شوند دیگر، همان‌طور که پسرهای همه ‌جای دنیا علاقه‌مندش می‌شوند. نتیجه این شده که تربیت بدنی به همراه همه این بازی‌های دسته‌جمعی جزئی مقرر از برنامه درسی همه مدارس ایران شده و یکسال پیش هم وزیر معارف از دانشگاه کلمبیا دکترای تربیت بدنی گرفت تا مسوول واحد تربیت بدنی‌شان بشود. در سرتاسر این امپراتوری، جوان‌های ایرانی دارند یاد می‌گیرند زندگی را «بازی کنند».»

همزمان که مدارس مسیونری فوتبال را به پسران نخبگان قدرقدرت ایرانی معرفی می‌کردند، ایرانیان طبقه کارگر هم به واسطه کارمندان بریتانیایی شرکت نفت ایران و انگلیس با این بازی آشنا شدند. این کارمندان در مناطق نفتی آبادان و مسجد سلیمان فوتبال (و همچنین کریکت، هاکی، تنیس، اسکواش و گلف) بازی می‌کردند؛ منطقه مسجد سلیمان که حتی به لیگ فوتبالش و مسابقه سالانه‌اش بین انگلستان و اسکاتلند می‌بالید. کارمندان بومی ایرانی شرکت اولش فقط نگاه می‌کردند، بعد کم‌کم جانشین تک‌بازیکن‌هایی در تیم‌ها شدند، تا اینکه نهایتا تیم‌های خودشان را تشکیل دادند. این فوتبالیست‌های ایرانی جوان بابت شرکت در مسابقاتی که توی «زمین‌ها» برگزار می‌شد، با ناملایماتی از طرف محیط اجتماعی‌شان مواجه بودند و هر از گاه کتک می‌خوردند یا سنگ به سمت‌شان روانه می‌شد. یک دلیل این ناملایمات شورت ورزشی این بازیکنان بود که با نظام سنتی لباس در ایران منافات داشت، چون شرع به مردان توصیه می‌کرد پای خود را از ناف تا زانو بپوشانند. در جاهایی دیگر از جنوب ایران، فوتبال را افسران بریتانیایی هنگ «پلیس جنوب ایران» (۱۹۲۱‌-‌۱۹۱۶) به سربازان تحت امرشان معرفی کردند و آن سربازها هم بازی را بین عامه جمعیت رواج دادند.

در تهران، ساکنان بریتانیایی مرتبط با سفارت، کنسولگری، بانک شاهنشاهی و اداره تلگراف هند و اروپا مسابقه فوتبال برگزار می‌کردند، عمدتا هم در میدان مشق که بعدترها معروف شد به میدان توپخانه. بازی‌هایشان توجه جوانانی را جلب کرد که می‌آمدند به تماشا، و حدود سال ۱۲۸۷ ایرانی‌ها کم‌کم شروع کردند به جایگزین کردن بازیکنانی در تیم‌های بریتانیایی. خیلی زود فوتبالیست‌های ایرانی تیم‌های خودشان را هم تشکیل دادند، اما مشکل بزرگ‌شان این بود که توپ سخت پیدا می‌شد. بعضی با پستان بادشده گاو توپ درست می‌کردند، دیگرانی تلاش می‌کردند سر مسابقات بریتانیایی‌ها توپ‌های یدکی را بدزدند. آغاز جنگ اول جهانی در سال ۱۹۱۴ [۱۲۹۳] پایانی بود برای مسابقات منظم و مدون تیم‌های انگلیسی در تهران، اما سال ۱۲۹۷ یک بار دیگر بازی‌هایشان را شروع کردند، باز هم با چند تا بازیکن ایرانی و سال ۱۲۹۹ تعدادی ایرانی اولین باشگاه فوتبال تماما ایرانی را تشکیل دادند و اسمش را هم گذاشتند «باشگاه ایران». خیلی نگذشت که فارغ‌التحصیلان مدرسه آمریکایی‌ها و دانشجویان مدرسه علوم سیاسی هم تیم تشکیل دادند. سال ۱۲۹۸ یا ۱۲۹۹ شماری از علاقه‌مندان ایرانی و بریتانیایی فوتبال، «مجمع فوتبال ایران» را تاسیس کردند تا بازیکنان ایرانی را دلگرم و محبوبیت این بازی را فراگیر کنند. رئیس بانک شاهنشاهی ایران، جیمز مک‌موری، رئیس انجمن و پزشک سفارت، ای. آر. نلیگان، معاونش شد؛ هر کدام یک جام هدیه دادند تا به تیم‌های برنده اعطا شود. یکسال بعدتر اعضای ایرانی انجمن تصمیم گرفتند خودشان زمام امور را دست بگیرند. اسمش را عوض کردند و گذاشتند «مجمع ترویج و ترقی فوتبال»، و رضاخان هم موافقت کرد رئیس افتخاری‌اش بشود. این اولین مجمعی بود که در دفتر اسناد رسمی آن زمان تازه‌تاسیس ایران ثبت رسمی شد و اولین تشکیلات ورزشی مدرن ایران هم بود. قوانین بازی فوتبال را به فارسی ترجمه و منتشر کرد و از سال ۱۳۰۲ هم اولین مسابقات فوتبال سازماندهی‌شده را در تهران برگزار کرد.

خلاصه اینکه حضور بریتانیایی‌ها در محبوب شدن فوتبال در ایران موثر بود، اما دیگر غربی‌ها، مثلا آمریکایی‌ها و فرانسوی‌ها هم، با مدارسی که راه انداختند، این محبوبیت را بیشتر کردند. به نظر می‌آید در جاهایی که حضور خارجی‌ها خیلی وزنی نداشت، مثلا اردبیل، بازی را جوانانی که مدتی در قفقاز زندگی کرده بودند، در دهه ۱۳۰۰ معرفی کردند. مسابقات فوتبال مجال دیدار و برخورد ایرانی‌ها، هم مسلمان و هم غیرمسلمان و اروپایی‌ها هم بود. احتمالا دقیقا همین وجه از ماجرا بود که ظن برخی محافل سنتی را نسبت به این بازی برمی‌انگیخت. مثلا در اسفند ماه ۱۳۰۳ پلیس مجبور به دخالت شد وقتی دسته‌ای جوانک، که همه‌شان هم اسم‌هایی داشتند حاکی از سابقه کار صنعتگری و دکان‌داری، مسابقه میان باشگاه تهران و تیمی ارمنی را به آشوب کشیدند و به خانم‌های تماشاگر ارمنی فحش دادند. این اوباش فوتبالی، حتی پیش از آنکه اصطلاح «اوباش فوتبالی» متداول و همه‌گیر شود، دستگیر و محکوم شدند به پنجاه ضربه شلاق.

منابع فارسی:

۱- ابوالفضل صدری، تاریخ ورزش (تهران، ۱۳۴۰)، ص ۱۳۹-‌۱۲۸. صدری به روش روسی می‌گوید «زاکولسکی» که به احتمال زیاد منظور همان نرمش‌های سُکُل است.

۲- سپهبد احمد وثوق، داستان زندگی: خاطراتی از پنجاه سال تاریخ معاصر، ۱۳۴۰‌ـ‌۱۲۹۰ (تهران، بی‌تا)، ص ۱۵.

۳- در مورد سرشت «بین‌المللی» مسابقات میان انگلستان و اسکاتلند، نگاه کنید به:

ـ یکتا و نوری‌نژاد، تاریخ، ۲۲‌ـ‌۱۹؛ کیهان ورزشی، ۶۳۱ (۱۳۴۶): ۱۰، به نقل از اسماعیل شفیعی‌سروستانی، «داستان ورزش مدرن»، صبح، ۷۶ (۱۳۷۶): ۳۳.

۴- صدری، تاریخ ورزش، ص ۱۵۳. صدری دبیر انجمن بود.

۵- بابا صفری، اردبیل در گذرگاه تاریخ (اردبیل، ۱۳۷۱)، ۲۴۰:‌۳‌.

۶- عباسی، فوتبال ایران، ص ۲۳‌ـ‌۱۷. در این منبع گزارش‌های آن زمان پلیس بازچاپ شده‌اند.

دارالفنون؛ آغازگاه فوتبال ایرانی