سازوکار اشغال نوین کنسولگری روسیه در گرگان- دوره قاجار

به نظر می‌‌رسد مساله اسکان اتباع روس در ایران، یکی از مهم‌ترین موضوع‌‌هایی باشد که در مجلس دومای روسیه در اوایل سال ۱۹۱۲/ ۱۳۳۱ مورد بحث قرار گرفت؛ چراکه در اوایل قرن بیستم، امور ایران که به‌طور اسمی به عنوان کشوری مستقل اداره می‌‌شد، مناسب جاه‌طلبی‌‌های روسیه بود.ایجاد کلنی‌‌های رسمی روس در ایران، آشکارا از ۱۹۰۷/ ۱۳۲۵ آغاز شد.دو دهقان از روستای سام سوونسکو از ایالت ماورای خزر که در حال خرید احشام از ترکمن‌‌ها بودند، به زمین‌‌های مناسب کشاورزی در شمال مصب رود قره‌سو در ساحل خزر توجه کردند.کنسول روس به آنها توصیه کرد که بی‌سروصدا آن زمین‌‌ها را اشغال کنند.این توافق در باب کلنی‌‌سازی در این منطقه، بعدها با نام روسی آلکسیوسکی، نام روسی قره‌سو شناخته شد.آنها به همراه دیگران در قسمت‌‌های پایین‌دست، زمین‌‌های باتلاقی ساکن شدند و سرانجام بیشتر آنها مبتلا به مالاریا شدند.بعضی از مهاجران اولیه برگشتند، بعضی مردند و تعدادی بعد از شروع جنگ جهانی اول به خدمت نظام برای حضور در جنگ اعزام شدند.سرانجام در ۱۹۱۴/ ۱۳۳۳، دو جوخه از صلیب سرخ از روسیه برای رسیدگی به احوال آنها فرستاده شد.طبق گفته جی‌اف‌کرکین، رئیس بخش مهاجرت در وزارت کشاورزی که در ۱۹۱۶/ ۱۳۳۵ از استرآباد و مازندران دیدن کرد، ساکنان باقی‌مانده در زمان این بازدید خیلی بهتر کار می‌کردند، آنها به‌طور موفقیتامیزی گندم و بعضی هم کتان می‌‌کاشتند.

به نظر می‌‌رسد که با مهاجران روستایی، ارباب‌های روسی ـ مالکان زمین شامل ژنرال‌‌ها، افسران نظامی، مقامات دولتی، ارمنیان، آلمانی‌ها و قزاق‌هایی که مالک روستاها بودند و کشاورزان بی‌زمین ایرانی هم همراه بوده‌اند.

در بهار ۱۹۱۶/ ۱۳۳۵، اتباع روس در مناطق شرقی دریای خزر و در استرآباد، حدود ۲۷۰ هزار جریب زمین به‌دست آوردند.مالکان عمده از جمله کنسول وقت روس کی.وی ایوانف با همراهی چند افسر روسی، روستایی کوچک به نام باباغلام را خریداری کردند.روستای دیگری که ۲/ ۴مایل دورتر از استرآباد قرار داشت، توسط ژنرال پوتاپوف فرمانده یک بخش در خط مقدم ارتش، ژنرال بازنشسته، استرژالکوفسکی، ژنرال بلونوویچ، گروهبان ارشد سویاتوپولک ـ میرسکی، سروان قزاق چرنوف، شاهزاده میسوستوف، کوچرانکو قزاق، شخصی آلمانی به نام فون سامسون، یک ارمنی به نام آقامیرزا ایانت، یک نفر صاحب‌مقام اداره پست به نام فیلیپوویچ، در «شرکت کشاورزی» « (در منبع ایرانی: «کمپانی فلاحت روسیه») یک شرکت آلمانی به نام «استرآباد» وغیره شروع به‌کار کردند.

در منابع به بعضی از آنها مانند کوچرنکو و فون سامسون با عنوان مالکان جدید زمین اشاره می‌‌شود.عمده کار این جمعیت کاشت پنبه به‌طور وسیع در منطقه بود.بیشتر آن مالکان زمین اربابان ایرانی را به مهاجران روسی، اربابان جدید، ترجیح می‌دادند؛ زیرا ارزان‌‌تر بود و راحت‌تر می‌شد از پس مسائل آنها برآمد.

مقامات روسی علیه خطرخرید و اشغال زمین‌های موجود که توسط مالکان روسی خریداری شده بود، هشدار می‌دادند؛ چراکه برای مقامات روسی این ساده‌تر بود که زمین‌ها را از دستان ضعیف بومی‌ها بگیرند تا دستان قدرتمند سرمایه‌داران خصوصی (موسسان‌کمپانی) های یادشده یا مالکان جدید.

 نقش دولت روس

پس از اینکه زمینداران و ملاکان شروع به حمایت و سازمان‌دهی مهاجرت روس‌ها به ایران کردند، مقامات روسی سعی کردند که کارآنها را تایید کنند.ایالت‌های خزری برای روس‌ها فوق‌العاده مهم بودند؛ زیرا محصولات استوایی و نیمه‌استوایی، کتان، برنج و حبوبات می‌توانست در آنجا کشت شود.اما تنها راه برای توسعه ارضی و منافع بیشتر در این منطقه آن بود که از مهاجران و ساکنان روسی استفاده کنند.به عقیده کنسول روس در استرآباد ایوانف، عمده جمعیت در استرآباد و مازندران متمایل بودند به روس‌ها بپیوندند.این باعث می‌‌شد که به این گروه از ایرانیان حق حمایت (protection) یا تابعیت (subject) داده شود.این سخن کنسول درخصوص علاقه ایرانیان به پیوستن به روس‌ها، تنها شامل آن دسته از بومیانی می‌شد که در دادوستد با روس‌ها سهیم بودند و گرنه گفته ایوانف تنها بزرگنمایی وضعیتی بود که طرح آن می‌توانست جلب نظر مقامات روسی برای تشویق سرمایه‌گذاری را بیشتر کند.از سوی دیگر، جلب علایق روسای محلی با دادن پاره‌‌ای امتیازات، مانند حق حمایت می‌‌توانست برای سازمان‌دهی روستاییان و خرده‌مالکان برای کشت محصولات استراتژیک مورد نظر روس، کتان و گندم بهتر میسر شود.توانایی‌های زیاد این ناحیه برای کشت کتان توسط چند مقام رسمی قبلا خاطرنشان شده بود.بعضی از این مقامات از تولید و صدور الوار به عنوان یک کالای ارزشمند نیز از شمال ایران نیز نام می‌برند.این در حالی است که بزسونوف یادآوری می‌‌کند که کیفیت الوار ایرانی خیلی پایین است، چون تنه بیشتر درختان به‌وسیله حشرات آسیب دیده‌‌اند. از سوی دیگر، مقامات روسی همچنین پیشنهاد کردند که ارتباط آذربایجان ایران، گیلان و مازندران با روسیه، با ساخت جاده، راه‌آهن و فرودگاه مستحکم شود.به این صورت، این ایالات ایران به‌طور مستقیم یا تحت تابعیت نایب‌السلطنه قفقاز روسیه یا حاکم عمومی ترکستان درآید.افزون بر این، برای تایید رسمی استملاک اتباع امپراتوری روس در این زمین‌ها، مقامات آن کشور ادعا می‌کردند که ایالت‌های خزری ایران که «به‌طور طبیعی متمایل‌تر» به روس‌ها هستند، پیش از این به ندرت مسکون شده‌اند و به علاوه، کمبود زمین مزروعی و سرمای آب و هوای منطقه، جست‌وجوی صحیح یک دهقان روسی و کوشش او برای «دریای آبی» و روح آفریننده مردم روس آنها را به مهاجرت برانگیخت تا به سوی ایران کوچ کنند.

مساله پیچیده خرید زمین توسط روس‌ها در ایران، در چندین سند شرح داده شده است.چنان‌که توسط بسیاری از مقامات رسمی خاطرنشان شد، طبق مفاد عهدنامه ترکمنچای ۱۸۲۸/  ۱۲۴۴، اتباع خارجی اجازه خریداری اراضی کشاورزی در ایران را نداشتند.عهدنامه ترکمنچای درواقع مبنای اصلی مداخلات و تعارضات سایر کشورها در همه امور ایران شد؛ تاجایی که این قرارداد در همه زمینه‌های روابط ایران با سایر ملل و دول به عنوان نقطه عطفی تلقی می‌شود.از آن میان، فصل پنجم این قرارداد بر حق اتباع روس تنها در اجاره یا مالکیت محل سکونت، کسب و تجارت تاکید داشت.این مبنا از آن پس براساس «اصل دول کامله‌الوداد» به سایر کشورها نیز حق داشتن مالکیت در همین حد را می‌‌داد؛ ولی پس از آن رفته‌رفته به دلایل مختلف محدودیت آشکار این حق نادیده گرفته شد و سایر انواع مالکیت ارضی، از جمله باغ، مزرعه، روستا و قنات نیز به مالکیت خارجیان درآمد.به این ترتیب، به‌ویژه روسها رفته‌رفته در سراسر ایران صاحب املاک وسیعی شدند؛ تاجایی که در دهه نخست قرن بیستم، میزان مالکیت روس‌‌ها در همه ایالات شمالی ایران آن‌قدر وسیع شد که به‌طور کلی گمان انضمام آن مناطق به روس می‌رفت.

 شمال ایران پس از جنگ جهانی اول

جنگ جهانی اول از جمله موقعیت را در شمال ایران پیچیده کرد و بر سرمایه‌گذاری ارضی روس‌ها در ایران تاثیر منفی داشت. بنا بر نظر منابع روسی در سال ۱۹۱۶/  ۱۳۳۵ سیر ورود مهاجران روسی به شمال ایران رفته رفته متوقف شد. در عین حال، منابع ایرانی به‌شدت تاکید دارند که در این سال موج مهاجرت ادامه داشته و حتی آهنگ آن نیز تند‌تر شده است: «از استرآباد راپورت می‌رسد که همه روزه دسته‌دسته مهاجر از روسیه با زن و بچه وارد استرآباد می‌شوند...»

نکته اینکه این گروه از مهاجران که بنابر اسناد، ورود غیر قانونی به ایران داشتند، در سال ۱۹۱۷م.۱۳۳۶ق. سیر اسکان قبلی در اجاره یا خرید زمین را طی نکرده و زمین‌هایی را یا تصاحب می‌کردند یا به شکل کارگر روز مزد، مشغول کار می‌شدند.

در این رابطه، وزارت امور خارجه ایران از هیات وزیران کسب تکلیف می‌کرد که: «مستدعی است از هر تصمیمی که در مساله اجاره سرتک و میانکاله و مهاجرت مالاکان‌‌های (مالقان‌‌ها) روسیه به خاک ایران اتخاذ خواهند فرمود» دستور اقدام داده شود.

خیل این مهاجران در این زمان، شاید در راستای کلونی‌سازی اراضی ایران توسط آنها نبوده، بیشتر از جهت فرار از جنگ و پیامدهای آن بوده باشد؛ چراکه گفته می‌شود که در این ایام تولیدات و منافع حاصله به وسیله مهاجران روس در ایران به‌دلیل اعزام آنها به خدمت نظام و جنگ توسط مقامات روسی در ایران، دچار وقفه و رکود شده بود.

در این میان، از اواخر ۱۹۱۶م.۱۳۳۵ق. چند روستای مهاجرنشین روس‌ها توسط ترکمانان یموت مورد حمله و غارت قرار گرفت. این مساله به روشنی در منابع ایرانی ذکر می‌شود. گزارش وکیل‌الدوله در ماه نوامبر ۱۹۱۶/ ۱۳۳۵ تا اواخر ۱۹۱۸/ ۱۳۳۷ حاکی از زد وخوردها میان تراکمه و مهاجران روسی است. این از جهت ظهور علائم ضعف قدرت روس‌‌ها در منطقه بود. در عین حال، در اواخر سال ۱۹۱۶/ ۱۳۳۵ این اقدامات ترکمن‌ها بهانه‌ای برای اردوکشی سنگین نظامی تحت فرماندهی ژنرال مادریتوف به منطقه شد.

در ژانویه ۱۹۱۷/ ۱۳۳۶ ژنرال کوروپاتکین، فرمانده نظامی ناحیه ترکستان که طرفدار سرسخت گسترش استعمار ارضی روسیه و کلنی‌سازی بود، جدای از سرکوب ترکمانان و حمایت از مهاجران روسی، از مادریتوف خواست که شرایط مساعدی برای سازماندهی مجدد آبادی‌‌های مهاجرنشین روسی در سرزمین‌های پهناور ایالت استرآباد فراهم کند. مادریتوف انتظار داشت که از مناطق اشغال‌شده حفاظت کند؛ جمعیت محلی گمان می‌کردند که حداقل زمینی را که نیاز داشتند، نگه دارند «تا نیازهای معمول روزانه آنها را برآورده کند.» همچنین آنها انتظار داشتند از افزایش زمین‌های کشت‌شده توسط بومیان منطقه و مهاجرنشین ایرانی در این سامان جلوگیری شود. در همین حال علایق زمینداران بزرگ روسی این بود که اهمیت کمتری به کار استملاک مهاجران روسی دهند. این نکته در واقع براساس برآیندی از گزارش ساخاروف بود که ادعا می‌کرد در ۱۹۱۴/ ۱۳۳۳ فقط ۴درصد قلمرو استرآباد توسط مهاجران کشت شده است.  این در واقع می‌توانست حصه ناچیزی باشد که سرمایه هنگفتی صرف آن شده بود. آیا این اندازه می‌توانست بهانه لازم برای سرمایه‌گذاری بیشتر یا انتزاع آن سرزمین‌‌ها باشد؟

در این راستا، نتیجه تلاش‌‌ها و حرکت نظامی که توسط ژنرال کوروپاتکین رهبری می‌شد، در خور تامل است. طبق گزارش‌های منابع روسی، تا سال ۱۹۱۷ سپاه روس قسمتی از ایالت استرآباد شامل ۵ میلیون و ۴۰۰هزار جریب زمین با ۲۸ هزار خانوار ترکمان و ایرانی را اشغال کرد. بیشتر زمین‌‌های اشغال‌شده به شیوه «سریع‌‌ترین و موثرترین راه ممکن برای تملک روس» در نظر گرفته شدند. گمان می‌شد که تمام سرزمین‌‌هایی که به تازگی تسخیر شده‌اند، تحت بررسی‌های آماری، نقشه‌برداری و آمایش فنی آبی قرار گیرند. یک نقشه مشروح از این دست شامل فهرست نام ساکنان هر مستعمره‌نشین، قیمت‌های زمین، محصولات کشت‌شده و جزئیات دقیق دیگری بود. این طرح برای مدت سه سال و با تخمین جداگانه برای سال‌های ۱۹۱۷، ۱۹۱۸و ۱۹۱۹ (۱۳۳۶، ۱۳۳۷و ۱۳۳۸) ارزش‌گذاری شد و هزینه اجرایی آن ۴۳۶ هزار روبل محاسبه شد. در این راستا، اولویت اصلی به ناحیه میان دریای خزر و گنبدکاووس داده شد. این محدوده شامل ۱۳۵ هزار جریب از ارزشمندترین زمین‌‌هایی بود که در آن می‌توانست کتان به‌طور دیم کشت شود.

به این صورت، آن منطقه اشغال و بر اساس نقشه‌های جاه‌طلبانه برای تصرف و اسکان مهاجران مجوز فرمان عمومی را دریافت کرد. این روند برای حل‌وفصل روال اداری سرزمین‌های اشغال‌شده به پوکرووسکی وزیر امور خارجه احاله داده شد. این مساله تا فوریه ۱۹۱۷/ ۱۳۳۶، درست قبل از انقلاب روس جریان داشت.

انقلاب فوریه روس، به ایجاد دولت موقت و کناره‌گیری امپراتور منجر شد. سیاست دولت موقت درخصوص اشغال سرزمین‌های ایران و مستعمره کردن آنها کاملا با سیاست دولت امپراتوری متفاوت بود. دولت موقت اعلام کردکه همه نتایج اردوکشی مادریتوف و اشغال شمال ایران توسط روسیه از بین رفته است. در واقع، سیاست آنها در تضاد با روسی‌سازی منطقه بود و اعلام کردند که آنها مرز سابق، در امتداد اترک را به رسمیت می‌شناسند. مهاجران روسی از تصرف زمین‌های جدید منع شدند. دولت موقت همچنین از حمایت زمینداران روسی یا دولت ایران خودداری کرد. در عین حال، نظر دیگری وجود دارد که دولت موقت در این زمینه به یک جمع‌بندی نهایی نرسیده بود.

مینورسکی فرستاده ویژه روس به ایران در اوایل ماه مارس برای وزیر امور خارجه انقلاب، میلیکف، شرح می دهد که «حق مالکیت زمین، استعمار، ساخت راه‌آهن و تلگراف وغیره نمی‌تواند بر اساس شکل حکومت تغییر کند... تقویت موقعیت اقتصادی کشور بزرگ روسیه در کشور ضعیف و ناتوانی، چون ایران اجتناب ناپذیر است. پس بگذارید اهداف سابق باقی بماند...» به گفته کمیته ترکستان دولت موقت، اگر سیاست‌های روسیه واقع‌بینانه‌تر می‌بود، از  «مدت‌ها قبل و بر اساس حق خودگردانی این ناحیه ثروتمند یک ایالت روسی می‌شد.» در جولای و سپتامبر ۱۹۱۷، ساکنان روسی ایالت استرآباد به امور خود مشغول بودند و سعی کردند موقعیت خود را با شرح چگونگی کسب مجوزی که دولت امپراتوری برای اشغال زمین‌ها، کار و سرمایه‌گذاری به آنها داده بود برای دولت موقت توضیح دهند. مهاجران پیوسته درخواست حمایت و مساعدت برای تخلیه آن سرزمین‌ها، بازگشت به روس و جبران هزینه‌ها و خسارت‌هایشان را داشتند. در ماه اکتبر، دولت موقت دستوری برای خارج کردن سربازان از شمال ایران صادر کرد. مهاجران مجبور بودند درباره آنچه باید انجام دهند، تصمیم بگیرند: آنهایی که می‌خواستند به روسیه برگردند، باید از دولت بدون هرگونه بار مالی، یاری می‌گرفتند. همچنین مقامات اداره مهاجرت باید از ایران فراخوانده می‌شدند. در همان ماه اکتبر کودتای بلشویکی جای دولت موقت را گرفت و نقطه پایانی به برنامه‌های توسعه‌طلبانه روس‌ها در ایران گذاشت؛ نقطه پایانی که همزمان بر استعمار ارضی روس در ایران و امپراتوری روسیه با هم بود.

در آخر سوال مانده این است که چه تعداد مهاجر روسی در منطقه استرآباد وجود داشت؟ طبق گفته‌های کرکین، پیش از جنگ جهانی اول حدود ۲۰۰۰ مهاجر روسی در ایالت استرآباد وجود داشت. اسناد کنسولی بریتانیا رقم خاصی در این زمینه ارائه نمی‌دهند؛ اما این منبع اشاره دارد که در ماه‌های اول سال۱۹۱۳ یکصد خانوار روسی وارد منطقه شده و در اراضی نه چندان وسیع شیرنگ مشغول استملاک زمین شدند دو ماه بعد همین منبع از ورود «سیل مهاجران» به سایر روستاهای استرآباد خبر می‌دهد. در این مرحله گفته می‌شود ۳۶۰ خانوار وارد منطقه شده و اسکان یافته‌اند. در بلوک شیرنگ ۱۵۰خانوار، ماراکلا ۶۰خانوار، باقرآباد ۵۰خانوار، فیض‌آباد ۴۰خانوار و نوکو ۶۰خانوار بار اقامت انداخته‌اند. بنابراین تنها در این سال رقمی حدود ۲۵۰۰ نفر ورودی بوده است. بنابر گزارش تاتیشکوف در سال۱۹۱۴، حدود ۴۰۰۰ مهاجر روسی در استرآباد و مازندران بودند و طبق گزارش ساخاروف جمعیت ساکنان روستاهای روسی در منطقه مورد بحث در دسامبر ۱۹۱۶ تنها ۱۵۰۰ نفر برآورد شده است.

در عین حال یک منبع ایرانی تنها در سنگ سواد خبر می‌دهد که ۱۶۰۰مهاجر اسکان دارند. این اختلاف ارقام از آن جهت است که شاید منابع ایرانی در جمع همه ورودی‌ها را طی چند سال برای منطقه یا روستایی خاص ذکر کرده‌اند؛ درحالی‌که منابع روسی این عدد را به‌طور سالانه ارائه می‌دهند. براین ارقام باید ورود غیر قانونی برخی قبایل روسی، از جمله بربرها و مالاکان‌ها را افزود که تعداد آنها نامعین، اما چشمگیر بوده است.

مهاجران به‌طور عمده به امور زراعی می پرداختند؛ اما مالاکان‌ها بیشتر برای امور شهری و کارگری اعزام می‌شدند. کارهای راهداری، ارابه‌کشی، باربری و جاده‌سازی از آن جمله‌اند. پاره‌ای خدمات شهری- روستایی نیز برای آنها ذکر شده است. از جمله اشتغال آنها در امر ترافیک و حرف وابسته به آن، مانند علف فروشی جزو کارهای این واردان بود.

از مقاله‌‌ای به قلم مرتضی نورائی و النا آندریوا