نظمیه (اداره)

اسم این موسسه اگرچه در ابتدا نظمیه گذاشته شد اما هیچ‌یک از ماموران و مردم این اسم را نپذیرفتند و اداره‌اش خوانده و به اسم اداره صدایش می‌زدند و کلا کلمه اداره در اذهان مردم از نظمیه شروع و شناخته شد و اسمی که مردم بسیار شیفته آن و دیوانه عضویت در آن بودند. از آنجا که بهترین البسه و کفش و کلاه متعلق به نوکرهای آن بود که می‌پوشیدند و چشمگیرترین عواید از طریق کلک‌بازی و دزدی و گرگی به طرف آنها سرازیر می‌شد. پوشش‌شان کلاهی پشمین با نشانی پهن، شیر و خورشید، برگ خرما و یونیفرمی زیبا و شلواری گالیفه و چکمه‌ای ورنی و کمربند و حمایلی چرمی و باتوم لاستیکی که چوب قانونش می‌گفتند در پهلو، صورت ظاهریشان را تشکیل می‌داد که با هیبت و آبروی آن می‌توانستند بی‌آبرویی‌های بسیار کنند! این اداره که به‌جای داروغه‌خانه‌های سابق برقرار شده بود، چندان که کنت رئیس خارجی آن برکنار شد و دست خودمانی‌ها افتاد، به فوریت رنگ وطنی گرفته و حدت و خشونتش با خلافکاران به سازش و همگامی با آنان تبدیل شده و محل شراکت با دزد و رفاقت با قافله شد تا آنجا که به سرعت آوازه خلافکاری‌هایش در اذهان افتاد و روی داروغه‌ها را سفید کرد.

از جمله افتضاحات آن اینکه حاجی کرمعلی نامی، زوجی قالیچه ابریشمی و یک جفت شمعدان دانه‌نشانش به سرقت می‌رود و با توصیه یکی از دوستانش به خانه رئیس نظمیه می‌رود و وقتی به اتاق وی راهنمایی می‌شود، قالیچه‌های خود را کوبیده به دیوار و شمعدان‌هایش را بر سر بخاری می‌بیند. هرچه رئیس نظمیه دلیل حضورش را جویا می‌شود، جوابی نمی‌آورد تا آخر که در اثر سماجت بی‌اندازه او می‌گوید، برای حل دو معما آمده بودم که جواب یکی را از قالیچه‌های منصوب به دیوار و جواب دیگرش را از شمعدان‌های بالای بخاری دریافتم! در هر صورت ابتدا اداره نظمیه در خیابان جلیل‌آباد(خیام امروزی) بود، تا اینکه از دست آدم لخت‌کن‌ها و قزاق‌های قزاقخانه که مامورانش را مورد دستبرد قرار داده، کفش و لباس و تفنگ و اسلحه‌شان را ربوده، لختشان می‌کردند، آن را به میدان توپخانه که محل امنیتی بود، نقل‌مکان دادند و تابلویی بر سرش زدند، به‌عنوان «تشکیلات کل نظمیه مملکتی» و سه اتاق آن را هم در اختیار اداره تامینات (آگاهی) گذاشتند تا زمان رضاشاه که نظمیه جدید را با نام «شهربانی» در میدان مشق ساختند، ضلع جنوب‌غربی آن در اختیار اداره تصدیق (گواهی‌نامه) قرار گرفت.

منبع: جعفر شهری، طهران قدیم، جلد اول، موسسه رسا، 1371.