اصلاحات «نظام جدید» در تبریز

دکتر حامد عامری

اصلاحات در دارالسلطنه تبریز، در چند وجه قابل ملاحظه است. یکی از مهم‌ترین آنها، اصلاح در ارتش بود، به سبب اینکه، شکست از روسیه، علت اصلی وضعیتی بود که ایران، در آن روزگار، به آن مبتلا شده بود. اگر چه، دامنه اصلاحات در تبریز، صرفا در بعد نظامی باقی نماند و بخش‌های دیگر حکومت را نیز فرا گرفت، و البته دولت مستعجلی نیز بیش نبود.

اصلاحات «نظام جدید» عباس میرزا چند وجه داشت. یکی، تغییر در وضع ارتش، با استخدام برخی مستشاران اروپایی و به خصوص فرانسوی، دیگری، چنان‌که در یادداشت گذشته آمد، تغییر در وضع دیوان و اصلاحات حکومتی، سه دیگر، فرستادن محصلانی به خارج (انگلستان) برای کسب علوم و فنون جدید. این کارها، در ساختار حکومتی ایران بی‌سابقه بود، ولی نظر به ذهن نوگرا و خلاق نایب‌السلطنه و همراهی کامل وزیر خردمند او، میرزا عیسی قائم‌مقام، دارالسلطنه تبریز توانست قدم‌های نخست را در این راه بردارد.

«نظام جدید»، براساس طرحی گسترده برای اصلاحات ریخته شده بود که در آن، اصل، بر تغییرات گسترده در وضعیت ارتش گذاشته شده بود و برای همین، عباس میرزا به استخدام برخی از مشاوران دست زد. در این میان، باید در نظر داشت که حضور هیات‌های مستشاری‌ نظیر هیات ژنرال گاردان در ایران، نه فقط به اراده ولیعهد، که به نوعی در زمینه سیاست‌های فرانسه تعریف می‌شد و از قضای روزگار، این سیاست‌های توسعه‌طلبانه، با خواست معطوف به دگرگونی شاهزاده، تلاقی پیدا کرد، چنان‌که پس از تغییر در این سیاست‌ها و خروج از ایران، کارهای مستشاری تقریبا تعطیل شد، اما این را باید متذکر شد، که تداوم فکر اصلا‌ح‌طلبی، چیزی نبود که تنها بتوان آن را با حضور یا خروج هیات‌های خارجی در نظر آورد و همان‌طور که پیش‌تر آورده شد، عباس میرزا به دنبال تغییر در وضعیتی بود که به آن دچار شده بود و از سیاست‌های بین‌المللی و روابط خارجی نیز برای این مساله کمک می‌گرفت.

در وجهی دیگر، این را نیز باید در نظر داشت که اصلاحات عباس میرزا، بیش از هر چیز مبتنی بر به دست آوردن علوم و فنون جدید بود، تا بهره‌گیری از افکار و اندیشه‌های جدید. باید در نظر داشت که اگر چه ولیعهد، خود ذهنی روشن‌بین داشت و همراهانش نظیر میرزا عیسی و فرزندش میرزا ابوالقاسم نیز چنین بودند، ولی اهل نظر و فکر، در معنای دقیق کلمه در آن روزگار وجود نداشتند، اگر چه، چنان‌که خواهد آمد، سفرنامه‌نویسان در این دوران، و به تعبیر دکتر سیدجواد طباطبایی، به «متفکران قوم» تبدیل می‌شوند، ولی آنها نیز هیچ کدام «اهل نظر و فکر» به معنای دقیق آن نبودند، بلکه بیشتر مشاهده‌گرانی بودند که بعضا دقیق و درست، برخی مفاهیم و نهادهای جدید دنیای نو را، در نوشته‌ها و سفرنامه‌هایشان بازتاب داده بودند. به هر حال، وضعیت ایران در زمان فتحعلی شاه و ولایت‌عهدی عباس میرزا، چنان نبود که بتوان از آن، انتظار تغییر در افکار و اندیشه‌ها را داشت، اما همان مقدار محدود و البته منسجم از اصلاحات دارالسلطنه تبریز، خود، سنگ بنای مهمی برای آنچه می‌توان فرآیند تجددخواهی در ایران دانست، گذاشت. در یادداشت بعدی که آخرین یادداشت در مورد اصلاحات تبریز است، یک مورد از این اصلاحات، یعنی «اعزام محصلان به خارج از کشور»، بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.