مرگ واضع نظریه تصمیم‌گیری اداری

گروه تاریخ و اقتصاد: نهم فوریه مصادف است با مرگ هربرت سایمون. سایمون در سال ۱۹۱۶ در میلواکی درایالت مینه‌سوتای آمریکا متولد شد. او لیسانس خود را در سال ۱۹۳۶ و دکتری را در سال ۱۹۴۳ از دانشگاه شیکاگو گرفت. هربرت سایمون متخصص علوم اجتماعی و سیاسی است که بسیاری از رشته‌ها را متاثر از تفکر خود کرده است. سایمون در سال ۱۹۸۷ جایزه نوبل اقتصاد را به‌دست آورد. سایمون معتقد است که در هرنظریه اداری تصمیم‌گیری باید محور اصلی را تشکیل دهد. هنگامی که افراد برای دست یافتن به هدف معینی فعالیت‌های خود را هماهنگ می‌کنند در واقع آگاهانه تصمیم می‌گیرند که چه راهی را از بین طرق مختلف برای عملی انتخاب کنند. او سه مرحله رابرای فرآیند کلی تصمیم‌گیری توضیح می‌دهد:

- یافتن موقعیت‌هایی که تصمیم‌گیری را می‌طلبد: اعمال هوشی.

- پدیدآوردن.توسعه وتحلیل احتمالی دوره‌های عمل: عمل طراحی

- انتخاب یک دوره عمل از عمل‌هایی که دردسترس است: عمل انتخاب

وی معتقد بود که فعالیت اقتصادی به وسیله هزینه کسب اطلاعات درباره فرصت‌ها وامکانات و نیز به‌خاطر غفلت از نامعلوم بودن آینده محدود می‌شود. بنگاه‌های اقتصادی حتی اگر هم بخواهند نمی‌توانند به حداکثر رساندن سود اقدام کنند و بنابراین متقاعد می‌شوند که برای رسیدن به یک سطح معین و عقلایی که سطح رضایت‌بخش نام دارد، تلاش کنند. این حرکت‌ها که به حرکت‌های بازی شطرنج شبیه است در فعالیت‌های رفتاری و اقتصادی بسیار نمود پیدا کرده است. در عالم واقعیت به جای یک حرکت می‌توان چند حرکت را انجام داد و در این حرکت‌ها عامل هزینه، فرصت‌ها و اطلاعات درنظر گرفته می‌شود تا بهترین حرکت‌ها از نظر بنگاه یا افراد اعمال شود و همین عوامل سطح تلاش موسسات و انسان‌ها را محدود می‌سازد. سایمون در مقالات متعددی ازجمله الگوهای انسان (۱۹۵۶)، علوم تصنعی (۱۹۶۹)، الگوهای اکتشاف (۱۹۷۷) و الگوهای منطق محدود و موضوع‌های دیگر در نظریات اداری و اقتصادی (۱۹۸۲) کوشیده است که رفتار انسان را با واقع‌بینی، نه براساس تخیل توضیح دهد. سایمون و همکارانش در دانشگاه کارنگی - ملون در پترزبورگ مجله‌ای به نام رفتار سازمانی منتشر کردند تا نحوه تصمیم‌گیری افراد در داخل سازمان‌ها و موسسات دولتی را تشریح کند. وی به‌خاطر علاقه مفرطی که به علم مدیریت و تصمیم‌گیری در سلسله مراتب سازمانی داشت مهم‌ترین اثر خود یعنی کتاب رفتار اداری را تالیف کرد. «سایمون» اعتقاد دارد که تصمیم گیرنده معمولا در جست‌وجوی یافتن «تصمیم بهینه» به مفهوم اقتصادی آن نیست و غالبا به یک «تصمیم رضایت‌بخش» اکتفا می‌کند. به عبارت دیگر، تصمیم گیرنده به محض اینکه راه‌حلی بیابد که از آن طریق بتواند ضمن تایید برخی از نیازمندی‌های تعیین شده، به هدف اصلی‌اش دست یابد، آن راه‌حل را برمی‌گزیند و از جست‌وجو برای یافتن بهترین راه‌حل دست می‌کشد. حال آنکه در شرایطی می‌توان تصمیم عقلانی گرفت که اولا کلیه شقوق ممکن برای حل مساله مورد بررسی قرار گیرد، ثانیا میزان قابلیت پیش‌بینی نتایج و پیامدهای هریک از شقوق مشخص ‌شود، ثالثا میزان دقت ارزیابی و درجه‌بندی نتایج پیش‌بینی شده از لحاظ قابل اجرا بودن آنها برآورده شود، و بعد از همه این مراحل، راه‌حل‌های بهینه انتخاب شوند.

از سوی دیگر، «سایمون» ضمن اهمیت قائل شدن برای مشارکت و همکاری افراد در تصمیم‌گیری‌های سازمانی، براین عقیده است که افراد هنگامی که عضویت سازمانی را می‌پذیرند در واقع تا حدود قابل ملاحظه‌ای استقلال خود را در تصمیم‌گیری از دست می‌دهند. به عبارت دیگر، به سازمان اجازه می‌دهند تا حدودی در تصمیمات آنها نفوذ کند. حال باید دید که سازمان از طریق چه مکانیزم‌هایی نفوذ خود را در تصمیمات هریک از اعضا اعمال می‌کند و چگونه تصمیمات آنها را با هدف‌ها و برنامه‌های سازمان پیوند می‌دهد. به عقیده سایمون این مکانیزم‌ها عبارتند از:

الف) تقسیم کار: تقسیم کار یکی از بنیادی‌ترین تدابیری است که سازمان‌ها برای محدود کردن حوزه تصمیمات افراد به کار می‌گیرند. با واگذار کردن وظایف معینی به افراد، در واقع آنها به جهتی هدایت می‌شوند که توجه خود را صرفا به مسائلی معطوف کنند که مرتبط به این وظایف باشد.

ب) تعیین روش انجام کار (روش‌های استاندارد برای انجام کار): از طریق استاندارد کار و تعیین جزئیات مراحل انجام کار نیز می‌توان افراد را تا حدودی از رفتن به دنبال راه‌حل‌های شخصی بازداشت.

ج) اختیار: تعیین میزان صلاحیت و اختیار افراد در تصمیم‌گیری نیز عامل مهم دیگری در اثر‌گذاری تصمیمات سازمانی به شمار می‌آید. به این طریق که سیاست‌های کلی و تصمیمات مهم در راس هرم سازمانی به وسیله مدیر اتخاذ می‌شود و به رده‌های پایین‌تر سلسله مراتب سازمانی منتقل می‌شود تا به‌صورت راهنما و ضابطه برای تصمیم‌گیری مورد استفاده قرار گیرد.

د) نظام ارتباطات: چهارمین عامل مهم اثرگذاری در تصمیم‌گیری فردی، نظام ارتباط است. از طریق مجاری ارتباطات است که اطلاعات ضروری یا حقایق تصمیم، در جهات مختلف منتقل می‌شود.

ه) آموزش: آموزش و تلقین نیز ابزارهای پرقدرتی برای اثرگذاری بر تصمیم‌گیری افراد هستند. با استفاده از این ابزارها سعی می‌شود اطلاعات، ارزش‌ها و مقررات، آن چنان در باطن افراد رسوخ داده شود که جزئی از اعتقادات آنها را تشکیل دهد. به این ترتیب، تصمیم‌هایی که افراد می‌گیرند، با هدف‌های کلی سازمان منطبق و سازگار خواهد بود.