مفهوم فقر در اقتصاد

تعریف شما از فقر چیست؟ فکر می‌کنید چند درصد مردم فقیر هستند؟ آیا فقرا شامل کسانی می‌شوند که برای گذراندن زندگی خود محتاج کمک دیگران هستند؟ فقر چگونه اندازه‌گیری می‌شود؟ خط فقر چیست؟ آیا می‌توان معیار واحدی برای اندازه‌گیری تعداد افراد فقیر تعریف کرد که در همه جای دنیا قابل استفاده باشد؟ چرا مساله فقر در اقتصاد کشورها به‌عنوان یک شاخص مهم مورد توجه است؟

بیان مفهوم دقیق فقر و اندازه‌گیری آن کار آسانی نیست. اما علم اقتصاد سعی کرده تا جای ممکن و با یک تقریب مناسب این موضوع را تعریف و اندازه‌گیری کند. مفهوم فقر در میزان دسترسی افراد به منابع مورد نیاز جهت برآوردن نیازهایشان نهفته است. نیازهای انسان در پایین‌ترین سطح ممکن نیاز به خوراک، پوشاک، آب و سرپناهی برای زندگی است. اگر کسی از این منابع محروم شود فقیر مطلق نامیده می‌شود. گونه‌ دوم فقر، فقر نسبی است که مفهومی به مراتب عام‌تر دارد. این دسته توانایی برآوردن نیازهای اولیه خود را دارند اما نسبت به سایر افراد توانایی تامین سایر نیازهای خود را به دلیل محدودیت مالی ندارد. برای مثال ممکن است کارمندی که برای خرید امکانات معمول در جامعه مثل خرید تلویزیون، کامپیوتر، دوچرخه و... یا تدارک برای یک مسافرت یا دعوت مهمان به خانه، مجبور باشد بیشتر از حد معمول کار کند فقیر به‌حساب می‌آید. به مفهوم ساده این فرد نسبت به افرادی که درآمد آنها برای تامین این نیازها کافی است فقیر به‌حساب می‌آید.

فقر نسبی متناسب با فرهنگ و شرایط اجتماعی هر کشور متفاوت است. برای مثال فردی که در یک کشور کوچک آفریقایی زندگی می‌کند و دسترسی به نیازهای اولیه دارد و امکانات آموزشی و بهداشتی نیز در سطح تقریبا مناسبی برای او فراهم است در آن کشور فقیر به‌حساب نمی‌آید. اما فردی که در خانه کوچکی اطراف شهر لندن با همین امکانات زندگی می‌کند فقیر محسوب می‌شود یا فقرای نیویورک وضع به مراتب بهتری نسبت به مردم شهر بمبئی هند دارند، جایی که بیش از ۵۰ درصد جمعیت آن در محله‌های زاغه‌نشین زندگی می‌کنند.

در اقتصاد برای تعیین افراد فقیر و سایرین (شامل افرادی با سطح زندگی متوسط و ثروتمند) از شاخصی تحت عنوان خط فقر استفاده می‌کنند. خط فقر (نسبی) میزانی از درآمد است که برای دسترسی به حداقل سطح زندگی پذیرفته شده در یک جامعه مشخص نیاز است. افرادی که درآمدی کمتر از این حد دارند سلامت جسمی، روانی و آموزشی آنها با خطر مواجه می‌شود. این مفهوم امکان اندازه‌گیری فقر متناسب با زمان، مکان و شرایط هر اجتماع را فراهم می‌کند. برای مثال وقتی گفته می‌شود خط فقر در کشور به ازای هر فرد ۲۵۰.۰۰۰ هزار تومان است سرپرست یک خانواده ۵ نفره باید حداقل درآمد ۱.۲۵۰.۰۰۰ تومانی داشته باشد، در غیر این صورت فقیر به‌حساب می‌آید.

بنابراین تا اینجا مشخص شد که خط فقر در هر کشوری متفاوت است. اما مشخص شدن فقرا در جامعه چه کاربردهای اقتصادی مهمی می‌توانند داشته باشد. در تحلیل اقتصادی فقر را می‌توان به دو مقوله مهم محدود کرد؛ یکی از جهت هزینه‌ها و آسیب‌هایی که فقر به جامعه وارد می‌کند و دوم از جهت تاثیری که فقر افراد بر رشد اقتصادی می‌گذارد. افرادی که درآمد آنها فقط کفاف نیازهای اولیه آنها را نمی‌دهد بالطبع نمی‌توانند وارد سیستم آموزشی شوند و ممکن است وقتی می‌خواهند وارد بازار کار شوند تقاضایی برای آنها وجود نداشته باشد. تحت این شرایط این افراد برای گذران زندگی خود ممکن است دست به اعمالی بزنند که صدمات جدی به جامعه وارد کند. دزدی، قاچاق، جرم و جنایت و شیوع بیماری‌ها، همگی عواملی هستند که منشا اصلی آنها فقر است.

مساله مهم دیگر اهمیت سرمایه انسانی در رشد اقتصاد است. امروزه سهم مهمی از رشد اقتصادهای توسعه یافته ناشی از توسعه سرمایه انسانی آن‌هاست. در اقتصاد به کسی که بر اساس توانایی‌ها، دانش و مهارت خود می‌تواند به افزایش تولید و بهره‌وری کمک کند سرمایه انسانی گفته می‌شود. برای مثال وقتی شما یک تولیدی دارید و بعد از ۵ سال تمامی مهارت‌های لازم برای انجام امور را به نیروی کار خود آموزش می‌دهید او اکنون یک نیروی کار عادی نیست بلکه آموزش‌ها و مهارت‌های او سرمایه شماست که به‌موجب آن توان تولیدی شما بالا رفته است. برای توسعه یک کشور تنها هزینه و سرمایه‌گذاری مادی در تجهیزات و ماشین‌آلات لازم نیست. این ابداعات و ابتکارات بشر است که منجر به خلق محصولات جدید و بازارهای جدید برای توسعه یک اقتصاد می‌شود. در کشورهای توسعه یافته تامین نیازهای اولیه خصوصا آموزش و بهداشت به‌شدت مورد توجه است. تحقیقات بیشماری در اقتصاد به وجود رابطه محکمی بین میزان سرمایه‌گذاری‌های دولت در تامین نیازهای اولیه بخصوص آموزش و کاهش فقر، با میزان رشد اقتصادی کشورها تاکید می کند.

سرمایه انسانی به حدی مهم است که امروزه یکی از تجارت‌های مهم کشورهای توسعه یافته، خرید مغزهای دیگر کشورها است. همه ساله کشورهای پیشرفته اروپایی و آمریکا بودجه قابل توجهی را برای جذب دانشجویان سایر کشورها تصویب می‌کنند. شاید در نگاه اول عجیب باشد که یک کشور به شما اجازه تحصیل رایگان می‌دهد و حتی به شما پول می‌دهد که در آن کشور فقط تحصیل کنید. اما همگی این اقدامات با هدف ارتقای دانش آن کشور و توسعه سرمایه انسانی صورت می‌گیرد. بدون شک ارزش ایجاد شده توسط این افراد برای کشورها در حدی بسیار بالاتر از هزینه‌های انجام شده برای آنها است. بنابراین مساله کاهش فقر یک عامل مهم در توسعه اقتصادی کشورها به‌شمار می‌آید. هرچه آمار فقر در جامعه‌ای بالا باشد این پیام را القاء می‌کند که درصد بیشتری از سرمایه انسانی آن در حال هرز رفتن است. سرمایه‌هایی که شاید در صورت رسیدگی به آنها بتوان مسیر رشد اقتصادی کشوری را تحت تاثیر خود قرار داد.