آینده را نباید پیش‌بینی کرد بلکه باید «ساخت»
نویسنده: کامران فرنیان همدانی * این روزها ذهن مدیرانی که دغدغه فردا را دارند انباشته از پرسش هایی از این قبیل است: آیا مواردی چون رکود اقتصادی و کاهش تقاضا دلیل اصلی شکست و مرگ بسیاری از سازمان‌ها در قرن حاضر است؟ آیا به راستی حفظ و توسعه سازمان‌ها در راستای نیل به اهداف در شرایط فعلی کار دشواری است؟ اگر چنین است، تکلیف سازمان‌های موفق، حتی نوبنیان، در این شرایط چیست؟ آیا آنها با این چالش‌ها روبه‌رو نیستند؟
یکی از مهم‌ترین و دشوار‌ترین چالش‌های مدیران از ابتدا تا کنون به موفقیت رسانیدن سازمان‌هایشان با کمترین زمان و هزینه بوده است. به رغم پیشرفت دانش بشری، در کلیه زمینه‌ها از جمله تکنولوژی و ارتباطات، این چالش در قرن حاضر، نه تنها آسانتر نشده، بلکه با تبدیل کره خاکی به دهکده جهانی، پیچیده‌تر نیز شده است.
امروزه عوامل بیرونی(محیطی) به دلایلی از قبیل رقابتی شدن فضای کسب‌وکار، سرعت بالای گردش اطلاعات و تولید علم بیش از پیش بر سازمان‌ها و دستیابی به اهدافشان تاثیرگذار شده‌اند و از آنجا که رفتار این عوامل بر هر سازمان محاط است، بنابراین کنترل و ایجاد تغییرات دلخواه در بازخوردهای آنها از قدرت سازمان خارج است. در نتیجه برای دستیابی به اهداف، تغییر در رفتار، نگرش و باورهای سازمانی امری بسیار ضروری به نظر می‌رسد.
از مشخصه‌های بارز و غیرقابل انکار عصری که ما در آن زندگی می‌کنیم سرعت زیاد تغییرات و تولید دانش است. تغییراتی که حتی مفاهیم بعضی لغات ساده چون «با سوادی و بی‌سوادی» را درنوردیده است.
به قول آلوین تافلر «بی‌سواد درقرن بیست و یکم فردی نیست که توانایی خواندن و نوشتن ندارد؛ بلکه فردی است که نمی‌تواند بیاموزد، آموخته‌های قبلی را فراموش کند وآن را با آموزه‌های جدید جایگزین کند.»
سازمان نیز از جمله مفاهیمی است که در قرن حاضر از تغییرات کم نصیب نبوده است،تغییرات مکرر در ساختار سازمان‌ها گواه این امر است.
در اکثر مواقع صرفا تغییرات ساختار سازمان، مدیران را به سرمنزل مقصود نمی‌رساند،نگرش بیشتر مدیران به سازمان نگرشی است که در آن عامل اصلی ماهیت وجودی‌اش، «انسان»، به طور ناخودآگاه نادیده گرفته می‌شود. با مثالی از کتاب «بازآفرینی استراتژی» به شرح زیر، مطلب واضح‌تر خواهد شد.
«از یک بچه پنج ساله بخواهید خانه‌ای نقاشی کند. خواه از خانواده فقیر باشد یا غنی، خواه در خانه‌های پناهندگان گلاسکو متولد شده باشد خواه در قصرهای افسانه‌ای، نتیجه تقریبا همیشه یکسان است. یک جعبه خنده دار کوچک با سقف شیب دار، دود کش، دروازه وسط، پنجره‌ای در هر دوطرف طبقه پایین و تقریبا دو پنجره قرینه بالای آنها برای طبقه بالا.
همین ایده را می‌توان درباره درک ما از سازمان هم به کار برد.( البته نه درباره کودکان - ظاهرا درک ما از «سازمان» در مقایسه با «خانه» بیشتر ناشی از «یادگیری» است تا «بنیادی»).
پیکشنری(Pictionary)، یک بازی تصویری که در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ رایج بود نیز راه خوبی است که نشان می‌دهد یادگیری‌های تاریخی چگونه در ذهن ما باقی می‌مانند. موضوع این بازی کشیدن شیئی است بدون به کار بردن کلمه که فرد یا گروه مقابل شما باید به سرعت آن را تشخیص بدهید.
سعی کنید «یک سازمان» را به شکلی بکشید که همکاران شما، همکلاسی‌های‌تان، دوستان یا اعضای خانواده بتوانند بلادرنگ حدس بزنند که چه چیزی را می‌خواهید نشان بدهید.
به‌رغم اینکه ما فکر می‌کنیم که در دنیای انسانی، مهربان و در عصر مابعد بوروکراسی زندگی می‌کنیم، هنوز سریع‌ترین راه برای اینکه مردم بفهمند منظور ما «سازمان» است کشیدن چیزی شبیه سلسله مراتب مثلثی متشکل از جعبه‌ها و خط‌ها است. با این وجود، به نظر می‌آید به دلیل پیشینه‌های متفاوت، تفاوت هایی وجود دارد.
چند سال پیش، که من به طور همزمان در دوره کارشناسی بازرگانی و تاریخ باستان (هنر) درس می‌دادم، به هر کدام از دانشجویان هر کلاس یک برگ کاغذ سفید دادم و از آنها خواستم بدون بیان کلمه‌ای «یک سازمان» را ترسیم کنند. در حالی که بیشترین آنها از هر دو کلاس سازمان را بر حسب مثلثی از جعبه‌ها و خط‌ها و بدون کوچک‌ترین ارجاع مستقیمی به آدم‌ها (حتی نه به صورت یک مترسک)، نشان دادند، درصد دانشجویان هنر در این میان به طور قابل توجهی کمتر بود (دانشجویان بازرگانی ۶۷ درصد و دانشجویان هنر ۵۵ درصد). بقیه دانشجویان،۲۴ نفر از بازرگانی و ۱۵ نفر از هنر، آدم هایی را کشیدندکه در حال تعامل با هم بودند یا «کردار جریان» رسم کردند. بعضی‌ها حتی خانه‌های کوچک شبیه جعبه کشیدند.
۱- چرا هنوز بیشتر مردم وقتی به سازمان فکر می‌کنند آن را به شکل جعبه‌ها و خط‌ها تصور می‌کنند؟
۲- فکر می‌کنید چرا دانشجویان هنر سازمان را کمتر به شکل مثلث می‌بینند؟
۳- چگونه نگرش جعبه‌ها و خط‌ها درباره سازمان می‌تواند بر تصور ما از استراتژی تاثیر بگذارد؟ مثلا به نظر شما استراتژی در کجای مثلث «اتفاق می‌افتد»؟
۴- چگونه می‌شد به مدیریت و استراتژی به شکل متفاوتی فکر کرد اگر که بیشتر مردم به جای سلسله مراتب خط‌ها و جعبه‌ها، سازمان را به شکل یک خانه رسم می‌کردند؟»
به راستی تصور مـا از سازمان حاصل کدام باور مدیریتی است؟ در قـرنی که تخمین تولیـد اطلاعـات جدید درهر سـال، حدود چهـار اگزا بایت (۱۰۱۸× ۴) معادل کل اطلاعات تولید شده چند هزار سال است، آیا هنوز می‌توان تنها با تکیه بر باورهای قدیمی، سازمان را به سوی موفقیت هدایت کرد؟
در قرن جاری عوامل غیرمحیطی بسیاری در موفقیت یا عدم موفقیت سازمان‌ها نقش دارند. لیکن بر این باوریم که تنها با‌اندکی تغییر در نگرش و باورهای‌مان خواهیم توانست انسان را به عنوان محور اصلی، به گونه‌ای توانمند ساخت که با به کارگیری خودخواسته تمامی توانایی‌هایش سازمان را با قدرت و سرعتی غیرقابل تصور به سمت موفقیت رهنمون سازد.
تغییر، بخش غیرقابل انکار در چرخه حیات طبیعت است که مرز جغرافیایی ندارد و چون موج دریا به مسیر خود ادامه می‌دهد. آنان که در مقابلش بایستند بی‌توجه به آنکه کیستند و چیستند، یا غرق خواهند شد یا در هم کوبیده می‌شوند. اما آنان که به موقع بر آن سوار شوند به ساحل کمال هدایت می‌شوند.
سوار شدن بر این موج کاری است آسان اما نه ساده، چرا که مهارت و ابزارهای خاص خود را طلب می‌نماید. در این راستا به یاد داشته باشیم «آینده را نباید پیش‌بینی کرد، بلکه باید ساخت.» فقط سازمان‌هایی متشکل از انسان‌های خلاق و نوآور که پذیرای تحول باشند، موفق به «ساخت»۳ («سازمان»، «انسان»، «خلاقیت و نوآوری» و «تحول») آینده مطلوب خود خواهند شد. چرا که به قول گری همل «آینده در حال اختراع شدن است، با شما یا بدون شما»4.
روزنامه دنیای اقتصاد و گروه فرآمد امید دارند تا با ارائه سلسله مقالاتی در راستای «ساخت» (سازمان، انسان، خلاقیت و نوآوری و تحول) سهمی هرچند‌اندک در ساختن آینده مطلوب شما داشته باشد.

پاورقی
۱- Alvin Toffler "The illiterate of the ۲۱st century will not be the individual who cannot read and write, but the one who cannot learn, unlearn, and relearn.
۲- Recreating Strategy written by Stephen Cumings
ترجمه و تلخیص دکتر سهراب خلیلی شورینی صفحات ۲۷و ۲۸
۳- لغت ساخت به وجود آمده از چهار حرف اول لغات «سازمان»، «انسان»، «خلاقیت و نوآوری» و «تحول» است
۴-Gary Hamel «The future's going to get invented with you or without you»
* گروه پژوهشی و آموزشی فرآمد