دکتر علی بیگدلی

کشورهای اروپایی از بیم عثمانی‌ها که بی‌مهابا آنها را تهدید می‌کرد، نگاهشان به ایران بود و در زمان شاه عباس تلاش می‌کردند این شاه جنگجو را تشویق کنند که جنگ با عثمانی‌ها را تشدید کند و از کمک‌های آنها بهره‌مند شود. شاه عباس این کار را کرد، اما تجربه نشان داد که او در دام بی‌تفاوتی اروپایی‌ها گرفتار شده است... رودلف دوم، امپراتور اتریش، برای آنکه شاه‌عباس را برای حمله به عثمانی ترغیب کند، سفیری به نام اتین کاکاش دو زالون کمنی را در راس هیاتی به ایران فرستاد. هدف سفارت این بود که اولا شاه‌عباس با هیات اتریشی قراردادی علیه عثمانی امضا کند، ثانیا شاه‌عباس قول دهد که تا تبریز و سراسر آذربایجان و تمام ایالاتی را که عثمانی به زور از خاک ایران جدا و تصرف کرده پس نگرفته است، با عثمانی صلح نکند، ثالثا از هر تصمیمی که در این امر مهم اتخاذ می‌کند امپراتور روسیه را آگاه سازد.

کاکاش در ماه اوت ۱۶۰۲.م از پراگ وارد مسکو شد و امپراتور را از چگونگی اتحاد با دولت ایران آگاه کرد. امپراتور که نظر موافقی نسبت به پیشنهاد داشت، سفیر خود بوریس گودونف را با نامه محبت‌آمیزی همراه کاکاش به وسیله کشتی به ایران فرستاد. کشتی هیات در لنگرود پهلو گرفت. متاسفانه کاکاش به دلیل نامساعد بودن هوا بیمار شد و سپس درگذشت، اما قبل از مرگ، نامه امپراتور خطاب به شاه‌عباس را به یکی از همراهان خود داد تا به شاه ایران تحویل دهد. ورود سفرا مصادف شد با حمله شاه‌عباس به پادگان عثمانی در تبریز. هیات سفارت در تبریز به حضور شاه رسید. شاه که قصد داشت پیروزی خود بر علیه عثمانی را به چشم سفرای اتریش و روسیه بکشاند، از سفرای دو کشور خواست او را در ادامه جنگ همراهی کنند. شاه‌عباس در سال ۱۶۰۳.م ارمنستان را نیز باز پس گرفت و به دو سفیر اجازه مرخص شدن داد. سفرا در اروپا دست به تبلیغ وسیعی زدند که از قدرتمندی و پیروزی شاه‌عباس بر ترکان حکایت می‌کرد. شاه‌عباس بار دیگر سفیر و هدایایی همراه پیشنهادهای جدید برای اتحاد علیه عثمانی به دربار امپراتور فرستاد. بوریس گودونف از شنیدن پیروزی شاه‌عباس خشنود شد و به منظور ابراز قدردانی از شاه، هدایایی مرکب از پنج‌هزار سپاهی مجرب و چند عرابه توپ، به دربار شاه فرستاد، ولی در عمل برای امضای قرارداد با شاه ایران اقدامی نکرد و این بار نیز آرزوهای شاه‌عباس تحقق نیافت.در دوره اول سلطنت صفویان، به‌ویژه در زمان شاه‌اسماعیل و شاه‌عباس اول، اقدامات وسیع و پرهزینه‌ای به منظور نزدیکی به اروپا و امضای قرارداد نظامی با آنان انجام شد، ولی هیچ‌گاه این آرزو تحقق نیافت. اروپاییان، اگر گاهی در باغ سبزی نشان می‌دادند، قصد داشتند شاه‌عباس را به جنگ با عثمانی تشویق کنند تا بخشی از نیروهای ترکان صرف جنگ با ایران شود و از فشار آنان به اروپا کاسته شود. روابط شاه‌عباس با روسیه به طور نیم‌بند ادامه یافت. حتی میشل رومانف به ادامه روابط تمایل نشان داد. خودداری اروپا از منعقد ساختن تعهد رسمی با ایران علیه عثمانی، استراتژی عمومی و احتمالا منطقی اروپا بود که شاه‌عباس یا این استراتژی را درک نکرده بود یا می‌خواست به‌رغم بی‌میلی سیاسی عیسویان، آنان را به اتحاد با ایران علیه عثمانی تشویق کند. اگر اروپاییان در مواردی، مثل دوره شاه‌عباس دوم و شاه‌سلیمان، با اعزام سفیر اظهار علاقه کردند تا با ایران به صورت متحد به عثمانی حمله کنند و شاهان صفوی از قبول این پیشنهادها سر باز زدند ــ که به نظر می‌رسید تصمیم صحیحی اتخاذ کردند ــ باید توجه کرد که این پیشنهادها موردی و مقطعی بود که اساس استراتژی اروپا در مقابل عثمانی را تغییر نمی‌داد.

در ادامه به چند مورد از دلایل بی‌میلی اروپا برای نزدیک شدن به ایران علیه عثمانی اشاره شده است:

۱ - به طور کلی عثمانی به دلیل توانمندی‌های نظامی، قدرتی در ردیف کشورهای اروپایی و زمانی بالاتر از آنان بود. در زمان فرانسوای اول، امپراتور فرانسه که با شارل کن، امپراتور هابسپورگ، درگیر بود، ناوگان دریایی عثمانی به حمایت از فرانسوای اول عازم بندر تولون شد (۱۵۳۵.م) و در مانور مشترکی در برابر نیروی دریایی اتریش قرار گرفت.

۲ - عثمانی سیاست نگاه به غرب را دنبال می‌کرد؛ زیرا با پیشروی در اروپای شرقی، هم به قدرتی جهانی تبدیل شد و هم منافع و ثروت فراوانی اندوخت. از سوی دیگر عثمانی نگاه به شرق را تا سال ۱۵۱۷.م که مصر را تصرف کرد و به عمر خلافت در تبعید عباسی پایان داد و خود عنوان خلیفه مسلمانان را به دست گرفت، عملی نکرده بود؛ بنابراین ترجیح می‌داد نیرویی را که قرار است برای تصرف ایران صرف کند، صرف تصرف اروپا کند؛ هرچند بی‌میل نبود که ایران را نیز به جرگه دنیای خلافت سنی خود درآورد؛ بنابراین به نظر می‌رسد جنگ‌های عثمانی علیه ایران بیشتر از تحریکات درونی ایران یا طرفداران صفویه در خاک عثمانی ناشی می‌شد.

۳ - اروپا نمی‌خواست با نزدیکی به ایران، خشم عثمانی را تحریک کند. اگر قرار بود علیه عثمانی باجی به ایران بدهد، طبیعی بود این باج را بدون دردسر به خود عثمانی بپردازد.

۴ - دور بودن ایران از اروپا یا به تعبیر بهتر محاصره شرق و جدا شدن اروپا از شرق به دلیل خطوط مرزی عثمانی که از ماورای بالکان تا استانبول ــ از استانبول تا خلیج فارس (شرق مدیترانه) و تا منتهی علیه شمال آفریقا کشیده شده بود، به اروپا اجازه نمی‌داد به ایران نزدیک شود (خلیج‌فارس نیز در اختیار پرتغال و سپس اسپانیا و انگلیس قرار داشت).

۵ - قشون عصر صفوی، به دلیل ساختار ایلیاتی، غیردائمی بودن و نداشتن تجهیزات مدرن، در سطح همکاری با ارتش‌های اروپایی نبود.

۶ - اروپاییان به این نتیجه رسیدند که باید تاکتیک انفرادی خود در جنگ با عثمانی را تغییر دهند؛ موضوعی که همیشه به نفع ترکان بود؛ زیرا مثلث بحران در بالکان، یعنی عثمانی، روسیه، اتریش، اغلب به سود ترکان بود؛ بنابراین زمانی که عثمانی وین،پایتخت اتریش، را محاصره کرد، تمام اروپای شرقی و مرکزی دچار وحشت شدند. در این زمان بود که ائتلافی میان روسیه، اتریش و آلمان به وجود آمد، در همین ائتلاف بود که سه امپراتور، سفرایی به اصفهان فرستادند تا همکاری شاه‌سلیمان را جلب کنند، اما وی، به دلیل استمرار صلح با عثمانی، این پیشنهاد را نپذیرفت.

۷ - شاه‌عباس اول، پس از سر و سامان بخشیدن به مشکلات داخلی ناشی از بحران جانشینی، برای جنگ با عثمانی متوجه دول اروپایی متخاصم با عثمانی شد؛ زیرا می‌دانست به تنهایی نمی‌تواند با عثمانی بجنگد. مشکل شاه‌عباس فقط عثمانی نبود؛ زیرا او در کانون مثلث متعارض سنی، یعنی ازبکان ماوراءالنهر، مغولان هند و بالاخره ترکان عثمانی، گرفتار شده بود و در صورت حمله به عثمانی، ممکن بود به تحریک خلیفه که رهبر مذهبی ازبکان و مغولان نیز بود، این دو از شمال شرق و جنوب شرق به ایران حمله کنند.