شورش نخبگان علیه آقای رئیس

با وجودی که ونزوئلا غرق در بحران شده و درگیری میان معترضان و نیروهای امنیتی (اعم از پلیس و ارتش) شدت یافته چرا نخبگان سیاسی و نظامی همچنان در کنار نیکولاس مادورو، رئیس‌جمهور، ایستاده اند؟ ونزوئلا ظاهرا نامزد اصلی برای آن چیزی است که بسیاری از اندیشمندان آن را «گسست نخبگان» یا «از هم گسیختگی نخبگان» می‌نامند. مفهومی که در آن مقام‌ها و نخبگان برای فشار بر تغییری در ساختار رهبری از آن جدا می‌شوند. خشونت گسترده علیه دولت مادورو زمانی به اوج رسید که او خواستار یک قانون اساسی جدید شد؛ اقدامی که باعث نگرانی شد، چرا که مخالفان احتمال می‌دادند او با این کار قدرت خود را بار دیگر تضمین کند و تا مدتی نامحدود بر اریکه قدرت تکیه زند. تظاهرات در این کشور به جایی رسید که مردم ونزوئلا سوار بر ماشین، موتور‌سیکلت،‌ دوچرخه و حتی اسب به مسدود کردن خیابان‌ها پرداختند و پلیس نیز در مقابل متوسل به شلیک گاز اشک‌آور شد. این کشور هم اکنون غرق در بحران‌های شدیدی مانند کمبود غذا، دارو، فروپاشی اقتصادی و تلاش مادورو برای تثبیت اقتدار خود است.

در نظام‌های «شبه دموکراتیک» مانند ونزوئلا، این فشارها می‌تواند نخبگان را به تلاش برای تغییر وادارد، به این معنا که رهبران حاکم را مجبور به تن دادن به تغییرات کنند زیرا این شرایط بهانه لازم را به دست نخبگان می‌دهد. «استیون لویتسکی»، اندیشمند سیاسی در دانشگاه هاروارد، می‌گوید: «این حقیقت که چرا چنین امری در دو دهه گذشته در ونزوئلا رخ نداده به یک معمای بزرگ تبدیل شده است. اما اگر هفته آینده رخ دهد همه ما خواهیم گفت: بله، مقدر بود که چنین شود». با این حال، شکاف‌ها همچنان در حال ظهور است چرا که چهره‌های جدیدی از موسسات و نهادهای مهم ونزوئلایی نشانه‌هایی از مخالفت با مادورو را ابراز می‌کنند. این نشان می‌دهد که نارضایتی به اوج رسیده و دولت ناتوان از ساکت کردن آنهاست. واکنش‌های اخیر از سوی نخبگان و دولت نشان می‌دهد که این «گسست نخبگان» به تدریج «جدی» می‌شود اما پیامدهایش هنوز معلوم نیست. «گسست نخبگان» به‌عنوان نوعی «بازی» رخ می‌دهد که در آن هر بازیگر سعی می‌کند دریابد که دیگر بازیگران می‌خواهند چه کنند.

وفاداری طولانی مدت به دولتی در حال سقوط به این معناست که شما [نخبگان] هم با آن به زیر کشیده می‌شوید. اما اگر شما از دولت بگسلید و دیگران نگسلند، این شما هستید که هزینه بالای عدم وفاداری را خواهید پرداخت. قدمت این نظریه به اندازه قدمت سیاست است. افلاطون، در قرن چهارم پیش از میلاد، نوشت که نخبگان متحد می‌توانند در برابر طغیان مردمی بایستند اما وقتی نخبگان حاکم دچار گسستگی شوند، قدرت می‌تواند جابه‌جا و از دستان آنها خارج شود. این نخبگان در این بازی سعی می‌کنند تا جایگاه خود و توانمندی دولت را محک بزنند تا تصمیم بگیرند که آیا وفادار بمانند یا خیر. اگر تعداد این نخبگان به تعداد کافی رسیده باشد و به این باور هم رسیده باشند که می‌توانند حمایت مردمی را برای اجبار رهبری به تغییر به دنبال داشته باشند، می‌توانند ناگهان فشار خود را وارد کنند. لوییسا اورتگا، دادستان، چنین آزمونی را در اواخر مارس انجام داد. وقتی دادگاه عالی حامی مادورو به سوی کسب قدرت قانونگذاری حرکت کرد، خانم اورتگا این حکم را به مثابه «گسست نظم مبتنی بر قانون اساسی» محکوم کرد. دولت با یک معما مواجه شده بود: تحمل مخالفت اورتگا به این معنا بود که نخبگان به شکل آزادانه‌تری می‌توانستند از رژیم بگسلند و راحت‌تر می‌توانند علیه مادورو دست به اعتراض بزنند.

دولت می‌خواست هزینه مخالفت با خود را بالا ببرد. اما مجازات خانم اورتگا موجب واکنش منفی از سوی کسانی می‌شد که با دیدگاه وی اشتراک داشتند. خانم اورتگا مجازات نشد و این حکم معکوس شد. فرانسیسکو تورو، اندیشمند سیاسی ونزوئلایی می‌گوید: «این نشان از ضعف گسترده در درون حلقه نخبگان حاکم دارد که باعث شد اورتگا جایگاه خود را حفظ کند و همچنان در شغل خود حضور داشته باشد. چنین مساله‌ای پیش از این هرگز رخ نداده بود». تغییرات سیاسی سریع می‌تواند چنین گسل‌هایی را آشکار کند، آن هم با اجبار نخبگان به اینکه تصمیم بگیرند بمانند یا بروند. برای مثال، در سال ۲۰۱۵ مادورو تصمیم گرفته بود که انتخابات پارلمانی را به تعویق اندازد اما در نهایت پذیرفت که آن را برگزار کند. به همین دلیل است که دوران‌های بحران می‌تواند خطر گسست نخبگان را شدت بخشد، در حالی که دولت دست به تغییرات سریع می‌زند تا خود را سر پا نگه دارد.

رأی نهایی در این کشورها از سوی نظامیان داده می‌شود که قدرت شکستن بن‌بست در میان نخبگان و مشروعیت مردمی برای رهبری گذار را دارا هستند. در ونزوئلا برخی خواستار مداخله ارتش شده‌اند. لوییس اوگالد، یکی از رهبران برجسته یسوعی، در نشستی در ماه فوریه اعلام کرد که دولت مادورو «خصلت‌های دیکتاتوری» از خود بروز داده است. او خواستار دولتی انتقالی بر اساس مدل کودتای نظامی ۱۹۵۸ شد که موجب برقراری دموکراسی در این کشور شد. چنین اظهاراتی به سختی می‌تواند تغییر ایجاد کند اما با اعطای مشروعیت پیشگیرانه، آنها این پیام را به رهبران بالقوه کودتا می‌دهند که حداقل از حمایت برخی از نخبگان برخوردارند. با این حال، دولت از سال ۲۰۰۲ به دنبال دفاع از خود برآمده است. همان سال، در بحبوحه تظاهرات، هوگو چاوز به ارتش دستور بازگرداندن نظم را داد اما همین ارتش او را در کودتایی برکنار کرد که روند آن به سرعت معکوس شد. پس از آن، چاوز متحدان و وفاداران به خود را وارد ارتش کرد. ارتش دارای برخی جریان‌های حمایتی است که از آن جمله می‌توان به کنترل معادن طلا اشاره کرد. اما سال ۲۰۰۲ هشداری به همراه داشت و رهبران اقتدارگرا درس‌هایی از تاریخ آموختند.

حتی یک ارتش وفادار، وقتی مجبور به حل و فصل بحران سیاسی شود، ممکن است علیه رهبر مستقر که خواستار این کار شده تصمیم بگیرد. دو مساله دولت را عصبی کرده است: یکی، عدم امکان پیش‌بینی در مورد نحوه و چگونگی مداخله دولت در بحران دیگر و ناآرامی روزافزونی که می‌تواند این امکان را به محک آزمون بگذارد. سال گذشته، «کلیور آلکالا»، ژنرال بازنشسته، خواستار رفراندوم برای برکناری مادورو شد اما به دستور او دستگیر شد. او اگرچه آزاد شد اما همچنان منتقد باقی ماند و تحت فشار است. اندکی بعد، سه ستوان نظامی که گفته بودند دیگر اقتدار مادورو را به رسمیت نمی‌شناسند مجبور به حرکت به سوی کلمبیا شده و درخواست پناهندگی کردند. دولت بارها خواستار استرداد آنها شده است و به گفته لویتسکی «شواهد کاملا روشنی وجود دارد که دولت نگران توطئه‌هایی از سوی هسته‌های نظامی گریخته از کشور است». دولت نمی‌تواند مطمئن شود که آیا آنها نماینده صداهای معترض در ارتش هستند یا خیر. بنابراین، اینجا بازی «حدس و گمان» شروع می‌شود و دولت باید حدس بزند که چگونه نظامیان را وادار به سکوت کند. مادورو هم در این بازی نقش دارد.

او به وفاداران خود اجازه داده تا از فساد موجود نفع ببرند و به او نفع مالی در تداوم بقای دولت برسانند. این وفاداری قبلا با پول نفت خریداری می‌شد اما امروز به قول «تورو» ارزشمندترین منبع در ونزوئلا دسترسی به نرخ مطلوب ارز است. با اعمال نفوذ دولت بر نرخ‌های رسمی- که بولیوار ونزوئلا را بالاتر از نرخ‌های غیررسمی قرار می‌دهد- فردی که ارتباطاتی داشته باشد می‌تواند از این وضعیت به سودهای قابل توجه دست یابد. قاچاق دارو و غذا نیز می‌تواند منجر به کسب درآمد به ویژه برای ارتش شود. اما با بدتر شدن وضع اقتصادی، نخبگان هم برای اندک قوتی دست به رقابت می‌زنند. لویتسکی می‌گوید:«وقتی نخبگان در میان خود دست به رقابت بزنند، معمولا برخی بریدن را ترجیح می‌دهند». با انزوای بین‌المللی ونزوئلا، نخبگان این کشور بیم دارند که مورد تحریم‌های خارجی قرار گیرند یا اتهاماتی کیفری علیه آنها مطرح شود، اگر به دولت در حال سقوط وفادار بمانند. به قول لویتسکی این وضعیت تمام ارکان کشور را به لرزه در آورده است، حتی بازیگرانی که حمایتشان خریداری شده بود هم ترجیح می‌دهند از دولت «بِبُرند».

لویتسکی می‌گوید یکی از نیروهایی که قدرتمندتر از منافع اقتصادی است «قطبی‌سازی ایدئولوژیک» است. چندی پیش خانم اورتگا به وال استریت ژورنال گفت که تلاش مادورو برای تصویب قانون اساسی جدید حمله به «قانون اساسی ونزوئلا» است و بنابراین، مادورو را «خائن به میراث چاوز» عنوان کرد. فقر و گرسنگی و بی‌دارویی گسترده ممکن است اورتگا و دیگر بریدگان از رژیم را به سویی ببرد که ادعا کنند دولت به رسالت سوسیالیستی خود عمل نکرده است. چاوزیست‌های نسل دوم هم نگران صدماتی هستند که مادورو به این میراث وارد کرده است. مناقشه بر سر وفاداری ایدئولوژیک ممکن است وضع موجود را دگرگون کند.