محمد عطریان‌فر copy

بی‌‌تردید وسایل ارتباط جمعی، از گذشته‌های دور تا به امروز، نقش حساس و تعیین‌کننده‌ای در سرفصل‌های حل مشکلات زندگی مردم داشته است. در عصر گشایش‌ها و قرابت‌ها و زیست مشترک ملت‌ها، نسل نوخاسته، حیات مدیریت نوین خود در عرصه جهانی را با رسانه تجربه می‌کند. بلاشک پایه مهمی از جامعه‌پذیری نسل‌های خلاق و ارتقای موقعیت آنها از «جمعیت» به «جامعه هوشمند» بر دوش رسانه‌های متکثری است که روزانه میلیاردها واژگان را خلق می‌کنند و در فرآیند تربیت جوانان به‌کار می‌آید. در روزگار کنونی «رسانه» و «جامعه مدنی» خالق و مخلوق یکدیگرند و در این راستا، «رسانه» و «حزب» و «حاکمیت» در عرصه قدرت و سیاست سه‌گانه‌ای هستند که باید کمر همت برای اداره بهتر جامعه بربندند. این واقعیت نزد عالمان و اندیشمندان جامعه و سیاست، مستمرا مورد توجه و مراقبت قرار داشته است.

رسانه ابزار انتقال مفاهیم و اطلاعات به جامعه است. جایگاه رسانه مقام رفیعی است که فی‌مابین شهروندان و شهریاران قرار دارد و از منافع ملت‌ها نزد صاحبان قدرت دفاع می‌کند و متقابلا واقع‌بینی ملت نسبت به تکالیف و محدودیت‌های حاکمیت را برمی‌انگیزد. مهم‌ترین نقش رسانه، بازتاب‌دهنده اخلاق‌مدارانه و سازنده اراده و خواست و مطالبات شهروندان است. در سامانه رسانه، همیشه 3رکن مهم بوده است: اول آنکه اطلاعات و محتوای تولیدی، به درستی خلق بشود. دوم آنکه به‌گونه‌ای عرضه شود که مخاطب‌پذیر باشد و سوم آنکه بستر ارتباطی برای اثربخشی و کارآمدی به بهترین وجه ممکن تدارک دیده شود و این واقعیت در نهاد رسانه‌ای بزرگی همچون موسسه مطبوعاتی اقتصاد تابان به وضوح نمایان است.

منظومه‌ ارجمندی که حول ماموریت روزنامه دنیای‌اقتصاد، هفته‌نامه تجارت‌فردا، اکوایران، اقتصادنیوز، مرکز آموزش، انتشارات، مرکز نوآوری، شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های فضای مجازی و برگزاری همایش‌ها و دوره‌های تخصصی، قد برافراشته و خوش درخشیده‌اند، در عصر غربت رسانه‌ای و برهوت حضور صاحبان قلم، نعمتی است که باید از آن پاسداری شود. همکاری حوزه رسانه و سیاست، به شرطی پذیرفته شده است که هر دو بتوانند سوژه‌های زندگی مردم را مشتاقانه و صادقانه تعقیب کنند و به حل مشکلات آن اهتمام ورزند. سیاست در عصر مدرن، چیزی جز پیگیری و حل مسائل جاری زیست شهروندان نیست. نظریه‌پردازان عرصه سیاست و اجتماع امروزه زندگی مردم را موضوع و خصیصه ذاتی امر سیاست‌ورزی می‌دانند.

در طول 4دهه از آغاز ثبات سیاسی نظام جدید، با کمال تاسف رسانه در ایران تولدی ناقص داشته و این نقص در فهم و کاربست دموکراسی ایرانی هم مشهود است و در نحوه حکمرانی حاکمان هم دیده می‌شود. بی‌تردید همین اندک تنفس منقطع نهادهای رسانه‌ای و تاثیرگذاری محدود آن در اتمسفر سیاسی ایران، مرهون تلاش‌های تاریخی و مقاومت‌ها و تحمل هزینه‌های فراوانی است که اهالی مطبوعات، بی‌هیچ پشتیبانی از سوی نهادهای مدعی حمایت، با مظلومیت تمام می‌پردازند. در این رابطه نقش و نام دنیای‌اقتصاد و مدیریت ارجمند و صبور و فرهیخته در صدر می‌درخشد.

بنده بر این باورم که حضرت آقای بختیاری عزیز، با رویکرد اعتدالی و فهم دقیق از نیاز مخاطبان و ورود به عرصه مهم‌ترین عناوین و دغدغه‌های روزگار فعلی که همانا ارائه راهکارهای حل معضلات اجتماعی و اقتصادی ایران برای رسیدن به جایگاه شرافتمندانه زیست شهروند ایرانی است، به احسن وجه می‌کوشد و با استفاده از ظرفیت همکارانی ارجمند و صاحب‌نظر این راه پرمشقت را با امیدواری و واقع‌بینی طی خواهد کرد.

به امید روزهای بهتر

روزنامه‌نگار