پارادوکس «الماس» و «آب»

مرتضی زارع
پژوهشگر اقتصادی

هر داد و ستد یا خرید و فروشی که شما در سیستم اقتصادی انجام می‌دهید بر اساس قیمت آن است. به‌دیگر بیان ارزش کالاها و خدمات در یک سیستم اقتصادی در قیمت آنها منعکس شده و این شاخص مبنای تصمیم‌سازی شما در مورد خرید، عدم‌خرید و میزان مصرف از کالاها و خدمات قرار می‌گیرد. سازوکار تمامی بازارهای آزاد اقتصادی بر اساس عملکرد قیمت یا همان دستان نامرئی است. وقتی تعداد گلابی‌ها از افراد خواهان آن بیشتر باشد گلابی ارزان شده اما وقتی تعداد گلابی‌ها نصف متقاضیان آن شود قیمت‌ها حداقل دوبرابر می‌شود. این همان دستان نامرئی است که بدون مداخله نیرویی خارجی، براساس عرضه و تقاضای موجود، قیمت یا ارزش یک کالا را برای مبادله بین افراد تعیین می‌کند. قیمت به‌نوعی موجب تخصیص بهینه منابع نیز می‌شود. گاه تنها اهرم جلوگیری از هرز رفتن منابع بالا بردن قیمت آن است؛ وقتی قیمت بنزین نسبت به کشورهای همسایه کمتر باشد قاچاق آن بالا می‌رود اما با بالا بردن قیمت آن به‌راحتی می‌توان انگیزه و تمایلات افراد سودجو را مهار کرد.

اما آیا همیشه قیمت‌ها بیانگر ارزش واقعی کالاها و خدمات هستند؟ آیا علم اقتصاد می‌تواند تمامی کالاها و خدمات را براساس قیمت آنها تخصیص دهد یا کنترل کند؟ آیا قیمت‌گذاری در بازارهای فعلی می‌تواند در مورد آینده منابع نیز به‌درستی تصمیم‌سازی کند؟ اگرچه قیمت‌گذاری در علم اقتصاد کلیدی‌ترین عنصر در تخصیص منابع و کنترل رفتار متقاضیان است اما گاهی این فاکتور به‌گونه‌ای متناقض پدیده‌های اقتصادی را تبیین می‌کند. در چنین مواردی باید ابزار دیگری برای حفظ منابع پا به عرصه سیستم اقتصادی بگذارند. معروف‌ترین تناقض یا پارادوکس در مورد رابطه قیمت و ارزش کالاها و خدمات، «پارادوکس ارزش» یا «پارادوکس الماس و آب» است. این تئوری بیان می‌کند که درحالی‌که آب یک منبع بسیار ارزشمند و مفید برای جامعه بشری است که بدون آن انسان از ادامه حیات بازمی‌ماند، قیمت آن در مقایسه با سنگی قیمتی مثل الماس که تنها جنبه تزئینی دارد بسیار پایین‌تر است.

استدلال اولیه این است که چون الماس در دنیا کمیاب‌تر از آب آشامیدنی است بر اساس سازوکار عرضه و تقاضا در بازار، در سطح بالایی قیمت‌گذاری می‌شود. اما این‌گونه ارزش‌گذاری بر اساس قیمت ممکن است موجب این غفلت بزرگ شود که تنها یک درصد از کل آب‌های روی کره زمین قابل آشامیدن است و از بزرگ‌ترین چالش‌های آینده بشری کمبود منابع آب خواهد بود. همه ساله بیش از 2 میلیون نفر به‌دلیل عدم دسترسی به آب آشامیدنی در سراسر دنیا جان خود را از دست داده و نزدیک به نیم میلیارد نفر نیز دچار بیماری‌های ناشی از عدم دسترسی به آب آشامیدنی تصفیه شده می‌شوند در صورتی که آماری از این قبیل در مورد الماس وجود ندارد.

ریشه اصلی این پارادوکس در این موضوع نهفته است که ارزش مورد انتظار هر کالا در اقتصاد بر اساس عرضه و تقاضای موجود و در قالب قیمت منعکس می‌شود نه ارزش ذاتی و حیاتی آن در طول زمان. در همین راستا ممکن است بسیاری از کالاها و خدمات دیگر که برای حیات و ادامه مسیر اقتصاد یک کشور مورد نیاز هستند نظیر پژوهش‌ها، یافته‌های علمی، مقالات و... به‌گونه‌ای نادرست قیمت‌گذاری شوند. بنابراین نمی‌توان با تکیه بر قیمت کنونی برخی کالاها، ارزش واقعی آنها را به مردم معرفی کرد و رفتار و نحوه مصرف آنها را در طول زمان کنترل کرد. پارادوکس ارزش ازجمله مقولاتی است که به‌خصوص در کشورهای در حال توسعه باید تا حد ممکن در فرآیند تصمیم‌سازی مسوولان وارد شود. این‌گونه تناقضات نه در قالب قیمت بلکه در سایه دخالت مستقیم دولت و ایجاد فرهنگ مناسب باید راه خود را در سیستم اقتصادی پیدا کند.

درحالی‌که در پرآب‌ترین کشورهای اروپایی نظیر آلمان و فرانسه آب آشامیدنی از آب شست‌و‌شو جدا بوده، سیستم‌های فاضلابی به‌گونه‌ای طراحی شده که کمترین آسیب ممکن را به آب‌های زیرزمینی وارد کرده و پس از بازتصفیه دوباره به چرخه اقتصادی باز می‌گردد، در کشور ما احداث کارخانه‌های ذوب‌آهن به عامل خشکی رودخانه‌ها تبدیل شده، به‌رغم خشکسالی متوالی و عمر رو‌به‌پایان منابع آب زیرزمینی در بسیاری از نقاط مهم کشاورزی کشور، حلقه‌های چاه غیر مجاز به کرات احداث و بهره‌برداری می‌شود. درحالی‌که تمامی دنیا بر اهمیت سرمایه انسانی و نقش آن در ادامه مسیر اقتصاد دنیا تاکید دارند و یکی از باارزش‌ترین واردات آنها واردات مغزهاست، در کشور ما میزان منابع فسیلی و معدنی کشور عامل اصلی در رویکردهای اقتصادی پیش‌رو و برنامه‌های توسعه‌ای است و همه‌ساله شاهد خروج بی‌رویه نوابغ و نخبگان خود از کشور هستیم.

بنابراین حفظ منابع اقتصادی تنها در گرو مصلحت‌اندیشی کوتاه‌مدت و بر اساس قیمت‌ها و هزینه‌های موجود امکان‌پذیر نیست. برای بقای یک سیستم اقتصادی در بلندمدت باید توجه داشت در بسیاری از زمینه‌ها که سیگنال‌های قیمتی و هزینه‌ای توانایی درست انتقال ارزش‌ها به مردم را ندارند، لزوم دخالت دولت و فرهنگ‌سازی اجتناب‌ناپذیر است. گاه برای تخصیص درست منابع ابتدا باید فرهنگ استفاده از آن، اهمیت آن در آینده اقتصادی کشور یا به‌دیگر بیان ارزش واقعی آن را با ابزار مختلف به مردم معرفی کرد و سپس با سیاست‌های قیمتی به کنترل رفتار مردم پرداخت. اما لازمه ورود این نگرش در فرآیند تصمیم‌سازی و از بین بردن پارادوکس آب و الماس در آینده کشور، اهمیت داده‌اند به یافته‌ها و پژوهش‌های علمی صورت گرفته و شایسته‌سالاری در انتصاب افراد است. اگر در هر بخشی افراد شایسته با دانش کافی به‌کار گرفته شوند بدون شک تصمیمات به‌گونه‌ای اتخاذ می‌شود که مصالح بلندمدت در نظر گرفته شده و پیرو آن، سیستم‌ها به‌گونه‌ای طراحی می‌شود که رفته رفته این نگرش‌ها به فرهنگ در بین مردم تبدیل شود.

پارادوکس «الماس» و «آب»