معماری؛ بستر بالندگی اقتصاد و فرهنگ
مزدا نوبری*
در جوامعی نظیر جامعه ما، با تاریخ و پشتوانه فرهنگی ارجمند و پرشمارش، مواجهه و گفتگو با جهان امروز که پس از انقلاب صنعتی در عبارتی عام، نام «دنیای مدرن» را بر آن نهاده‌ایم، چه صورتی از خود باختگی را برای خود ترسیم کند ویا مهجوری و انزوا را برگزیند، هر دو انتخاب‌هایی منتهی به فرسودگی و بی‌قدری پیشینه پر بار تمدنی‌اش خواهد بود.

پس در این شرایط، تنها یک راه پیش روست و صد البته راهی دشوار و پر فراز و نشیب، که با حفظ دستاوردهای فرهنگی گذشته خود و تکیه بر ارزش‌های گرانقدر نهفته در تاریخ و هویتش، در مرحله‌ای از گذار قرار گیریم و قادر به بیان و ترجمان شایستگی‌های خویش به زبان و گفتار قابل‌فهم و قابل‌ادراک جهان امروز گردیم.

پوشیده نیست چه بر ما و چه بر غوغاسالاران جهان غرب، که بسیاری از نگرش‌ها و تمایلات گفتگویی در ذهن و زبان دنیای امروز، متکی به مفهوم و گستره اقتصاد و پویایی هر چه بیشتر آن است، که از قضا پیشینه تمدنی و فرهنگی سرزمین ما نیز، نه تنها در همه اعصار پشت سر گذاشته، از آن غافل و با آن غریبه نبوده است، که آموزه‌ها و نکته‌های بنیادین و مبسوطی را در این حوزه، لحاظ داشته و می‌شناسد.
بدین ترتیب راه چندان دشواری پیش روی فرهنگ اسلامی ایران زمین نیست تا به اتکاء آموزه‌های حکمی و دینی خود و پشتوانه‌های گسترده آن، زبان گفتگو با جهان امروز را در تمام عرصه‌ها بگشاید و صد البته پویایی و چالاکی اقتصادی را - که از ملزومات و ضمانت‌های بقای گفتگوی انسان امروز است- در بازگویی و بازخوانی فرهنگ و اندیشه خود، تضمین نماید.

با نگاهی کوتاه به تبادلات اقتصادی روزگار امروز در سرزمین خود، می‌توانیم مصادیق متعددی از انتشار مبانی هنر و فرهنگ این سرزمین را همراه با داد و ستدها و تجارت‌های اقتصادی امروز بیابیم. مثلا مقوله تولید و تجارت فرش ایرانی که همراه با بیان و معرفی نگرش‌های شکوهمند هنر و فرهنگ ایران زمین، توانسته بود یکی از مبانی تولید سرمایه و به چرخش درانداختن آن باشد. تولید و صادرات فرش ایران، طی چند دهه قبل، توانست هم جذب سرمایه‌ای مناسب و ورود منابع مالی قابل‌توجه به داخل کشور را تعریف نموده و هم بر قرن‌ها، اندیشه آرمانی ایرانیان مسلمان در شور و شیدایی به جهان هستی و خالق متعال آن، در تار و پود آثار هنری و فرهنگی شان، مهر تثبیت بزند. چرا که فرش ایرانی در ترکیب اجزا شکلی و وحدت به هم در آمیخته گره‌های پیاپی‌اش، گویی فریاد جدایی و فراق از جنت الهی را مکرر می‌دارد و رویای وصال خداوند آفریننده آسمان و آدمی را در بهشت جاودانش به آرزو، می‌بافد.

اما یک نکته در این زمینه لازم به تاکیدی جدی است، اینکه فرش ایرانی و در اساس تمامی آثار هنری مشابه در ساختار تولیدات فرهنگی این سرزمین، جملگی قائم به ذات هنری صرف خود بوده و به مثابه یک تولید موثر در زندگی امروز قلمداد نمی‌گردند و تنها شاید آیینه‌ای تابنده از اندیشه اسلامی-ایرانی مردمان کشور ما باشند که بازتاب گذشته تاریخی این سرافرازی را در خود نهفته‌اند.
اگر از مفهوم اندیشه‌ای و عام مبانی فکری ایرانیان مسلمان و شیعه که ماهیتی حکمی دارد، بگذریم. شاید دیگر پشتوانه‌های فرهنگی ما نتوانند به غیر از نقش بازتاب دهندگی تاریخ و پیشینه خود، کارکردی همگام با تمامی تحولات در زمینه نیازها وخواستارهای زندگی روزمره آدمیان داشته باشند، به جز فرهنگ و هنر به بیان رسیده در پدیده گسترده «معماری».

معماری که در ذات خود مفهومی فرهنگی و نهادینه در شیوه زندگی آدمی است، از آنجا که بر تمامی لحظات زیستن وی محیط است، از دیرباز تا آینده، همواره به گفتگو با انسان برمی‌خیزد و همراه نفس‌های آدمی در کره خاک، نقشی کنش‌گر و پویا دارد.
آدمی از لحظه تولد محاط در کنش‌های فضای پیرامون خویش و متاثر از معماری محیط خود، مفهوم زیستن را تجربه می‌کند و همین تعریف ماهوی از معماری است که از پشتوانه تاریخ و فرهنگ، تا روزگار معاصر برآدمیان سایه می‌افکند و با او به سخن درمی‌آید. سخنی سرشار و به غلظتی تمام و در رابطه‌ای متقابل با انسان.

از همین رو و به واسطه همین تعریف بنیادین، اگر دیگر پشتوانه‌های تاریخی و فرهنگی، تنها نقشی موزه‌ای یا تاثیری لحظه‌ای بر مخاطب خود دارند، اما معماری چونان موجودی زنده هم از مخاطب زمانه خود و یا دیگر زمان‌ها، تاثیر می‌پذیرد و هم بر او تاثیر می‌گذارد.
بنابراین، با هدف برقراری ارتباط میان فرهنگ دیرباز این سرزمین و مردمان امروز تمام زمین و با یادآوری آنکه این گفتگو نمی‌تواند به ضمانت پویایی اقتصادی و تولید و تحرک منابع مالی بی‌توجه باشد، معماری بستری بالنده و مستعد و مملو از قابلیت‌های بی‌شمار است.
معماری پدیده‌ای است که تنها کافی است مفهوم گفتگو با مخاطب خویش را آغاز کند، تا بی‌درنگ رابطه متقابل تاثیرگذاری و تاثیرپذیری او با مخاطب برقرار شده و پشتوانه‌های فرهنگی و فکری خویش را به وی انتقال دهد. حالا چنانچه هوشمندی اقتصادی و نگاه بهره‌وری بر این رابطه را بیفزاییم، در مناسبات ارتباطی انسان امروز، رابطه‌ای پایدار را شاهد خواهیم بود و ابزاری مناسب برای انتقال مبانی فرهنگ خود را بدست خواهیم داشت.

این نگرش بهره‌وری و نظر به پایداری یک رابطه سالم و پویای اقتصادی میان پدیده فرهنگی معماری با انسان امروز، بی‌شک دسته بندی‌ها و اجزای گوناگونی دارد، که در مجموعه پیوسته‌ای از نوشتارها، سعی در تبیین و بیان آن خواهیم داشت.
در نوشتارهای بعدی از این مبحث به این نکته اشاره خواهیم کرد که از کدامین حوزه‌ها و از کدامین شیوه‌ها می‌توان بهره برد، تا رابطه‌ای پایدار میان تاثیر فرهنگی از طریق ابزار معماری، در حوزه اقتصادی زندگی آدمیان امروز برقرار شود.

*عضو هیات علمی گروه معماری دانشگاه خیام