آنچه صنعت خودرو راجع به زنان نمی‌داند
کلوتیر رَپَی، روانپزشکی متولد فرانسه است که بعدها وارد بازار شده است. او در این مورد که زنان از خودرو چه می‌خواهند نظریه‌ای دارد و به شاخص‌هایی ناخودآگاه در ذهن آدم‌ها معتقد است که آنها را به سوی خریدهای قطعی سوق می‌دهند. بر اساس نظریه او زنان عقده «نگهدارنده قهوه» دارند؛ جای قهوه بر خود قهوه و قهوه بر احساس امنیت دلالت دارد، و امنیت آن چیزی است که هر زنی در خودرویش می‌خواهد. آنها می‌خواهند همه صندلی‌ها جایی برای لیوان قهوه داشته باشند، چون بچه‌ها هم آن عقب باید لیوانشان را یک جایی بگذارند! این‌طوری خیال همه راحت است. تحلیل‌های ساده‌انگارانه از این دست نظرگاه اصلی و تاریخی صنعت خودرو به زنان بوده است. رَپَی که در دهه 90 همکار کرایسلر و همچنین فورد و جنرال موتورز بوده، مسلما یک افراط‌گرا است. او می‌گوید زنان به ظاهر داخل خودرو اهمیت می‌دهند چون برای «خلق زندگی» در درون خود «ساخته شده‌اند»! حتی اگر فهم این تبعیض‌گرایی بی‌پروای جنسیتی کمی دشوار باشد، این ساده است که صنعت خودورسازی حتی نتوانسته به درستی دریابد که چه تعداد بالایی از مشتریانشان زن هستند. این یعنی زنان آمریکا مشتی زحمتکش قهوه درست‌کن و آبمیوه‌بگیر نیستند که با خودروهای بزرگ بچه‌ها را از مدرسه به کلاس فوتبال و خانه می‌برند. بررسی‌های تازه نشان می‌دهند تعداد رانندگان زن برای اولین بار از تعداد مردان بیشتر شده است. شیوه زندگی این زنان برخلاف آن چیزی است که رَپَی و باقی اهالی صنعت خودرو می‌پندارند. اغلب آنها جست‌وجوگرانی مصمم هستند که قصد دارند خریدشان تا آنجا که ممکن است سنجیده و فارغ از زیبایی و ظاهر و به تعبیر روشنگرانه یکی از مدیران هوندا «عقلانی» باشد. این فرض که نگاه زنان به خودرو شوخی است و ظاهر بر ذات برتری دارد، در اولین آگهی‌های تبلیغاتی صنعت خودرو ریشه دارد. در سال‌های آغازین قرن بیستم خودروسازان وسایل نقلیه سوختی را به مردان و الکتریکی‌ها را به زنان پیچ کردند، با این منطق که خودروهای الکتریکی آرام و آهسته و سنگین‌تر از آنند که از کوه و تپه بالا بروند و دست آخر چندان هم دور نمی‌شوند، که این آخری با حساسیت‌های زنانه کاملا همخوانی دارد. اندرسون، شرکت سازنده خودروهای الکتریکی به مشتریان مردش می‌گفت که آنچه ساخته «مناسب همسری آراسته است و آرایش معصومانه صورت و موهای او را حفظ می‌کند». این باور که معلوم نشد در کجا سرچشمه دارد همچنان قدرت می‌گرفت و بعدها در برخی موارد که امکان تازه‌ای برای تسهیل و آرامش رانندگی به خودروها اضافه می‌شد، آگهی تبلیغاتی‌اش تضمین می‌کرد که «یک دختر هم از پسش برمیاد»، بی‌توجه به این حقیقت که از این امکان تازه مردان هم بهره‌مند می‌شوند. دهه‌های بعد حضور دائمی زنان در هر لباس و به هر رنگی در آگهی‌های تبلیغاتی خودروهای تازه‌ساخت و براق این پیام را تقویت می‌کرد که اتومبیل و زن هر دو غنیمت مردانند. وقتی خودروسازان روی سخن را واقعا به زنان برمی‌گرداندند، مدام بین تصویر راننده‌‌هایی مسئول و توانا یا نگاهی مهربانانه به سرگرمی‌های پوچ آنها در رفت‌و‌آمد بودند. فورد در آگهی‌های تبلیغاتی‌اش در دهه 50 خودروهایش را هماهنگ با کت و کیف‌های زنان نشان می‌داد (کت و کیف‌ها خود طراحی و ساخت فورد بودند.) دوج زنان (Dodge La Femme) ساخت کرایسلر خودروی صورتی و سفیدی بود در هماهنگی کامل با کیف دستی، بارانی و چتر خانم‌ها. خودروی دلربایی که کاملا شکست خورد. فورد در دهه 60 هم دست در دست یک تولیدکننده لوازم آرایش فورد موستانگ صورتی‌رنگی از آستین درآورد که جایزه خرید لوازم آرایش همکارش بود: «رژ لبتان را تازه کنید، موهایتان را درست کنید... بی‌نیاز و زنانه جلوه کنید.» در دهه‌های 70 و 80 میلادی خودروسازان هنوز باور نداشتند که میلیون‌ها زن وجود دارند که در بیرون خانه کار می‌کنند و خودروهایی برای خود می‌خواهند، اما در همیشه روی این پاشنه نچرخید و آنها رفته رفته ایده درخشان دیگری رو کردند: این صنعت تماما مردانه است و خودروسازها نمی‌دانند زنان دقیقا چه می‌خواهند چون آنها را به کار تولید راه نداده‌اند. آمارها نشان می‌داد تنها 5 درصد شاغلان در این صنعت زن هستند. گزارشی فاش می‌کند که در حدود 10 سال پیش جنرال موتور از 100 نفر از کارکنانش خواسته درحالی‌که کفش پاشنه‌دار پوشیده‌اند، ناخن مصنوعی دارند، کیف به دست و بچه‌ای به بغل دارند سوار یک خودروی شاسی‌بلند شوند و روی صندلی راننده بنشینند. این بررسی‌های بامزه البته بعضی نتایج جدی هم داشته‌اند که ثابت می‌کنند تقصیر باز هم با خودروسازانی است که زنان را یا نمی‌بینند یا آن‌طور که می‌خواهند می‌بینند، مانند صندوق عقب‌هایی که در برخی موارد از زمین ارتفاع دارند و کار را هنگام گذاشتن یک بسته سنگین در آن برای زنان دشوار می‌کند، یا پدال‌هایی که درست جاگذاری نشده‌اند و زنان (و بی‌شک مردان) کوتاه‌قد باید برای رساندن پایشان به آنها صندلی را جلو بکشند و بیش از حد به شیشه و فرمان نزدیک شوند. پژوهشی در دانشگاه ویرجینیا در سال 2011 ثابت کرد زنان 47 درصد بیش از مردان در معرض آسیب ناشی از تصادفات رانندگی هستند، بیشتر به این دلیل که خودروها برای حمایت از جثه بزرگتر مردان ساخته شده‌اند. با این حال نمایشگاه خودروی دیترویت همچنان زنان را همچون تزئینات درخت کریسمس در اطراف خودروها می‌چیند، اما 95 درصد نمایندگی‌های خودرو در آمریکا تحت مالکیت و مدیریت مردانند چون زنان «بهتر است چشم و ابرویشان را درست کنند و بروند ماشین بخرند». ویکی پوپونی، از مدیران هوندا موتور در آمریکا می‌گوید در میان خریداران زیر 35 سال، زنان بیشتر به اطمینان خودرو و مصرف بهینه سوخت تمایل دارند و مردان بیشتر شیفته ظاهر بیرونی و «کِیف رانندگی»‌اند. آمارها نشان می‌دهند مردان هنگام خرید اغلب راجع به ظاهر می‌پرسند، اما زنان اطلاعات بیشتری می‌خواهند و در مورد خودرو پرسش‌های بیشتری دارند. پوپونی می‌گوید مردان را احساسات به جلو می‌راند، اما زنان عاقل‌ترند. ماریا بارلتا، مشاور زنان در بازار، می‌گویند یکی از دلایلی که مردان زنان را مشغول جزئیات بی‌اهمیت می‌پندارند این است که زیاد می‌پرسند. آنها قبل از اینکه پا به نمایندگی فروش بگذارند ساعت‌های بی‌شمار را در اینترنت وقف بررسی خودروها و یافتن آنچه می‌کنند که دقیقا می‌خواهند: چه چیزی مشخصا نیسان ماکسیما را خودروی بهتری از تویوتا کمری می‌کند؟ (واقعا جواب در تعداد حلقه‌های نگهدارنده لیوان قهوه است؟) زنان روی نکته درستی دست گذاشته‌اند، اما برای فروشندگان مرد باز هم ماجرا جز سرگرمی با خرده‌ریزها نیست.