عدالت در بند
سارا کنژور * ترجمه: زهرا کریمی سن لوئیس دچار شوک شد، اما متعجب نشد. برای هفته‌ها، نشانه‌ها همه جا نمایان بود: خودروهای نظامی در مراکز خرید، نیروهای نظامی در بزرگراه‌ها، سربازها در ایستگاه‌های پمپ بنزین، هلی‌کوپترهایی که در ارتفاع اندک در آسمان پرواز می‌کردند که خانه‌هایمان را می‌لرزاند. مقام‌ها به ما می‌گفتند آرامش خود را حفظ کنید، سپس وضعیت اضطراری اعلام شد. آنها مدعی بودند که صدها هزار دلار تجهیزات ضد شورش و هزاران پلیس نشانه‌ای از پایان فرگوسن نیست. آنها به ما می‌گفتند هیات منصفه هنوز در حال بررسی است و این چیزها زمان‌بر است. خیابان‌ها به ما می‌گفت که «حُکم» مدت‌ها است صادر شده است.
در ۹ اوت، یک عکس اینستاگرامی از طریق رسانه‌های اجتماعی سن لوئیس پخش شد. آن عکس، تصویر مردی بود که یک مقوای نازک در دست داشت که روی آن چنین نوشته شده بود:«پلیس فرگوسن پسر غیرمسلح مرا کشت». این مرد بعدها «لوئیس هِد» معرفی شد که پدر خوانده مایکل براون بود. عکس‌های بیشتری پخش شد از جمله عکس جسد براون که کف خیابان دراز کشیده بود. نشریه «St. Louis Post-Dispatch» خطاب به ساکنان غمگینی که در خیابان‌ها بودند گفت که این عکس یک «لات» است. این نشریه سپس تیتر خود را به «مردم» تغییر داد، اما اثر این جمله پاک نشد. دارن ویلسون هرگز به محکمه آورده نخواهد شد، اما سیاهان سن لوئیس همیشه در حال محاکمه‌اند.
برای 108 روز، تظاهرات در سن لوئیس جریان داشت. اکثر این اعتراضات مسالمت‌آمیز بود.غارت و آتش‌سوزی- که به روزهای اول اوت محدود بود- به رفتاری رسانه‌ای تبدیل شد که اشتراک/شباهت اندکی با واقعیات ملموس بر روی زمین داشت. سن لوئیس یک شهر کوچک حاشیه‌ای است و درد و رنجش درونی است و این درد و رنج بیش از آنکه دیده شود، احساس می‌شود. به شکلی مقایسه‌ای، تعداد معدودی در تظاهرات شرکت کرده بودند، اما تقریبا همگان در وحشت و نفرت از تصمیمی که قرار بود گرفته شود سهیم بودند. ساکنان هر روز با اقدامات اضطراری جدید، شایعات و دروغ‌های رسانه‌ای بیدار می‌شدند. وقتی پرسیده می‌شود چرا 100 روز صرف حادثه‌ای می‌شود که 90 ثانیه به طول انجامید، مقام‌ها پاسخ می‌دهند که جاده عدالت طولانی است.
در ماه نوامبر، وقتی شایعاتی پخش شد مبنی بر اینکه تصمیم‌گیری هیات منصفه در رابطه با این قتل نزدیک است، معترضان خود را برای شروع اعتراض آماده کردند. آنها همان نبردی را آغاز کردند که آنها را در اوایل ماه اوت به خیابان‌ها آورده بود: کشتن سیاه پوستان غیرمسلح از سوی ماموران و تصدیق این کشتارها از سوی سیستم قضایی. جلسات آمادگی، بیشتر در مورد این بود که چگونه «کشته نشویم». پزشکان، حامیان حقوقی و فعالان صلح نصیحت‌هایی می‌دادند در مورد اینکه چگونه با گاز اشک‌آور مقابله کنند و وقتی دستگیر می‌شوند چگونه تظاهر به لنگیدن کنند. رسانه‌ها از شورش سخن می‌گفتند و معترضان از بقا؛ نه فقط بقای مردمی که برایشان می‌جنگیدند بلکه بقای خودشان.
در نهایت، در 24 ماه نوامبر، دادستان «باب مک کلوچ» در یک کنفرانس خبری حضور یافت و اعلام کرد که دارن ویلسون برای کشتن مایکل براون با هیچ اتهامی مواجه نیست. او با مقصر خواندن رسانه‌هایی که با انتشار اطلاعات غلط و واهی سعی در تشویش اذهان عمومی داشتند شروع کرد و با اعلام اینکه مرگ براون «فرصتی» برای مشارکت مدنی ساکنان سن لوئیس است به سخنان خود پایان داد. آنچه که او «فرصت» می‌نگرد نزد بسیاری از ساکنان سن لوئیس «قتلی با خونسردی» یا «قتل پر از قساوت» یاد می‌شود. هر چیزی در مورد این اعلان- زمان، لحن مهربانانه، هفته‌ها گشت‌زنی خودروهای پلیس در جاده‌ها- به نظر می‌رسید برای شعله ورشدن و تحریک منطقه طراحی شده است.
چنین هم شد. این مقاله را در حالی می‌نویسم که صدای گلوله و آژیر را از بیرون پنجره خانه‌ام می‌شنوم و ماشین‌ها و ساختمان‌های آتش گرفته را از تلویزیون تماشا می‌کنم. مقام‌ها و رسانه‌هایی که هفته‌ها را صرف دروغ کرده بودند که بگویند حادثه سن لوئیس «شورش» بود در نهایت به آنچه می‌خواستند رسیدند: شورش‌های واقعی، توجیهی معطوف به گذشته برای خشونت و نظامی‌گری پلیس. از ماه اوت به بعد هیچ چیز در سن لوئیس تغییر نکرده است: نه گاز اشک‌آور، نه پلیس ضد شورش و نه (به‌طور اخص) ترس. هیچ چیز تغییر نکرده غیر از تظاهر به اینکه قاتل براون با تبعاتی مواجه خواهد شد. در عوض، ویلسون ثروتی باد آورده کسب کرد که تنها از طریق کمک‌های مالی حامیانش به دست آمد؛ حامیان منطقه‌ای که او برای خدمت و حمایت از آنان سوگند یاد کرده است.این یک واقعیت است که والدین ساکن سن لوئیس برای فرزندان خود توضیح خواهند داد که چرا مدارس تعطیل است. آنها به فرزندان خود خواهند گفت که یک افسر سفید پوست پلیس یک نوجوان سیاه پوست را در خیابان کشته است. این افسر نه تنها پاسخگوی عمل خود نبوده، بلکه پاداش نیز دریافت می‌کند. فرزندان سن لوئیس در آیینه نگاه خواهند کرد و آینده خود را در رنگ پوست‌شان مشاهده خواهند کرد.
پیش از اعلان مک کولوچ، «جی نیکسون» فرماندار ایالت میسوری سخنانی در مورد نحوه مرگ براون مطرح کرد؛ مرگی که باعث شکاف و جدایی در سن لوئیس شده است، اما این جدایی و شکاف‌ها مدت‌ها پیش از مرگ براون شکل گرفته بود. این شکاف‌ها همه جا هستند: دسترسی نابرابر به مدارس خوب، زیرساخت‌های ناکارآمد، فرصت‌های شغلی و غیره. نیکسون از حمایت از اموال و جان‌ها سخن گفت، اما در سن لوئیس اموال و جان‌ها گرفته شد. عدالت در مورد خانواده براون جاری نشد، خیابان‌های سن لوئیس آتش گرفت و همه - تمام طرف‌ها- سوءظن‌هایشان تایید شد. سن لوئیس همچنان شوکه است اما متعجب نیست و منتظر است تا حوادث بدتری را در آغوش کشد.
* نویسنده ساکن سن لوئیس