شجاعت در نقد تصمیم‌سازی‌ها
محمدحسین برخوردار - رئیس مجمع واردات در جامعه درهم تنیده و فرا رقابتی امروز، بدون تردید ابزارهای ارتباط نقش برجسته‌ای در تنظیم سطوح و لایه‌های مختلف فرآیند تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در یک سازمان اقتصادی دارند. اگر مدیریت را به‌عنوان هماهنگ ساختن نیروهای مختلف در یک سازمان برای رسیدن به یک مقصد و مدیر را در راس این هرم متولی سامان بخشیدن به آن بدانیم، جای هیچ شکی باقی نمی‌ماند که این هماهنگی بدون تکیه بر پایش و رصد اطلاعات محقق نخواهد شد و دقیقا همین جا است که نقش ممتاز روزنامه‌ای فراگیر همچون دنیای اقتصاد آشکار می‌شود.
روزنامه‌ای که ضمن بررسی و تحلیل شرایط اقتصادی کشور، هراسی از نقد عملکرد مردان اقتصادی و تصمیم‌سازان دولتی ندارد و ضمن اعتماد به بلوغ بخش خصوصی تلاش می‌کند نقاط قوت و ضعف بخش خصوصی را در فضای تفاهم و احترام به تضارب افکار بگذارد تا ضمن ایفای حس مسوولیت‌پذیری خود، موجب بهینه شدن برآیند مولفه‌های اثرگذار بر اقتصاد، صنعت و تجارت کشور شود.
واقعیت این است که وجه تمایز این روزنامه را باید در وجه تمایز نوع نگاه مدیران این روزنامه به بخش‌های اقتصادی کشور جست‌وجو کرد. توجه دادن دولتمردان به توانمندی‌های بخش خصوصی و ضرورت واگذاری امور از بخش دولتی به بخش خصوصی و نیز اهمیت دفاع از حقوق فعالان بخش خصوصی را می‌توان به صراحت در سطر سطر نوشته‌های این روزنامه دید. در کنار همه محاسن این روزنامه، آنچه جلوه‌گری می‌کند آن است که در کنار مباحثی چون اشتغال‌زایی، سرمایه‌گذاری، تولید، صنعت، تجارت، کشاورزی و خیلی از مباحث دیگر که در این روزنامه به آن به‌طور جدی پرداخته می‌شود، موضوع واردات به‌عنوان بخشی غیرقابل انکار از تجارت کشور نیز حائز اهمیت است. دراین نگاه واردات پدیده‌ای مذموم و نجس نیست، بلکه بخشی است از تجارت که همه باید تلاش کنند در چارچوب قوانین کشور
تسهیل شود.
از آنجا که تجربه صد سال اخیر نشان داده است که هیچ پیشرفتی در حوزه اقتصاد روی ریل‌گذاری مقتضی خود قرار نمی‌گیرد مگر با یاری رسانه‌های جمعی، نقطه مقابل آن نیز یعنی ضرورت آسیب‌شناسی رسانه‌های فعال در حوزه اقتصاد به‌عنوان یک اصل تغییرناپذیر باید مد نظر سیاست‌گذاران این رسانه‌ها قرار داشته باشد. خصوصا اینکه امروزه توجه صاحبان سرمایه نیز به سمت رسانه‌ها جلب شده است، چرا که از این طریق با تسلط بر اذهان عمومی می‌توانند بازاری مناسب برای محصولات خود ایجاد کنند. بر این اساس باید بگوییم که رسانه‌ها خودشان ذاتا به عنوان بستری برای تولید فکر و اندیشه می‌توانند متاثر از فاکتور عرضه و تقاضا در بازارهای خاص عمل کنند و صیانت از این بازار ضروری است. دنیای اقتصاد باید بکوشد شرایطی را فراهم سازد تا بازار عرضه و تقاضای اندیشه و افکار در عرصه اقتصاد رونق بیشتری
پیدا کند.
نهایتا آنچه از سوی دولتمردان نیز قابل توجه است، توجه به اقتصاد رسانه در عین استقلال آن است. اگر اراده جمعی در کشور ما بر این مدار تعلق گرفته که در افق 20 ساله به قدرت اول منطقه تبدیل شویم و می‌خواهیم تهدیدها را به فرصتی برای رشد و شکوفایی تبدیل کنیم، دولت‌ها باید برای استقلال رسانه ارزش قائل شده و ضمن افزایش ظرفیت‌ها برای تحمل نقدها و تحلیل‌ها، از ارسال تحلیل‌های دستوری و گزارش‌های سفارشی پرهیز کرده، رسانه‌ها را از لحاظ اقتصادی
تقویت کنند.