مانی حدادی: درست 45 سال است که مدام به پر و پای هم می‌پیچند. از ابتدای سال 1970 به این‌سو، لحظه‌ای نبوده که یکدیگر را آرام بگذارند. اول که کامارو و ماستنگ در اواسط دهه 60 آمده بودند، رقابت چندان دندان‌گیر نبود، ولی بعد که چلنجر متولد شد،‌ اوضاع واقعا خطرناک شد. رقابت به طرز وحشتناکی حساس بود. رقابت محبوب‌ترین ماسل‌های آمریکایی. پرمدعاترین عضلانی‌های تاریخ. فورد و دوج و شورولت. حتی آن دوره که رسانه‌ها مثل امروز نبودند و در واقع خبری از شبکه‌های اجتماعی نبود، آوازه خونخواهی آنها علیه همدیگر، دنیا را پُر کرده بود. حالا در آستانه پنجمین دهه جدال این سوپراسپورت‌های تنومند، جدیدترین مدل‌هایشان وارد میدان شده‌اند تا نه فقط مزه اول شدن را، بلکه طعم از بین رفتن بقیه را نیز بچشند!




ماستنگ؛ اسب‌ رام‌نشدنی فورد

Ford Mustang GT

ابتدای دهه ۶۰ میلادی هستیم. فورد در دنیا به‌عنوان یک خودروساز حرفه‌ای و قابل اعتماد معروف است. محصولاتی که می‌سازد حتی سرسخت‌ترین منتقدان را نیز متقاعد می‌کند، اما عدم حضور پررنگ فورد در دنیای مسابقات و خودروهای اسپورت، باعث حرف و حدیث‌های نه‌چندان جالبی شده است. عده‌ای توانایی فورد در این حوزه را زیر سوال می‌برند و عده‌ای دیگر ترس فورد از مواجهه با رقبای اروپایی را پیش می‌کشند. سال ۶۳ کار روی ساخت محصولی جدید آغاز می‌شود، ولی کسی اطلاع دقیقی از آن ندارد. مدتی بعد فاش می‌شود که قرار است از پلت‌فرم نسل دوم فالکون استفاده شود. تصور این است که باز هم در آینده شاهد یک خودرو سایز بزرگ خانوادگی هستیم، اما در اواسط سال ۶۴ و طی نمایشگاه جهانی نیویورک ناگهان فورد حضور پیدا می‌کند. نمایشگاهی که اغلب در آن خودروسازان شرکت نمی‌کنند. با این حال همه می‌دانند که فورد قرار نیست چیزی غیر از یک اتومبیل رونمایی کند. همین اتفاق هم می‌افتد و Mustang رونمایی می‌شود. یک کوپه سایز متوسط با طراحی به غایت چشمگیر. همین نام ماستنگ که برگرفته از اسب‌های وحشی است که اسپانیایی‌ها آن را به آمریکا آورده بودند، خود نشان‌دهنده ذات ناآرام این خودرو است. این خودرو با سرعت باورنکردنی از سوی مشتریان خریداری شد و خیلی زود از طرف جوانان ماجراجو راهی پیست ریس و مسابقات درگ شد. حالا بعد از حدود ۵۰ سال از عرضه نسل اول ماستنگ، ششمین نسل آن رونمایی شده است. یک هیولای به تمام معنا که متناسب با ایام، مدرن و کارکشته شده است. طراحی آن به طرز تحسین‌برانگیزی تهاجمی و خشم‌آلود است. این خودرو با انبوهی از پیشرانه‌ها تولید می‌شود. از نسخه‌ پایه ۳/ ۲ لیتری اکوبوست و ۶/ ۳ لیتری شش سیلندر Vشکل گرفته تا نمونه محبوب ۵ لیتری V۸‌و دست آخر مدل هیجان‌انگیز ۲/ ۵ لیتری معروف به وودو.


چلنجر؛ برگ برنده دوج

Dodge Challenger R/T

در روزهایی که همه فکر می‌کردند هیچ‌کس جرات ورود به بازی خطرناک فورد و شورولت را ندارد، شرکت کرایسلر مالک برند دوج با معرفی چلنجر این ذهنیت را شدیدا تغییر داد. سال ۱۹۷۰ محصولی را معرفی کرد که به اذعان بسیاری از کارشناسان خودرویی، ناجی دوباره کرایسلر و به تبع آن خود دوج بود. دوج البته هیچ‌گاه مانند فورد و جنرال‌موتورز وارد جنجال لفظی و جنگ سرد نمی‌شد. ترجیح می‌داد حرفش را با فولاد و اسب‌بخار بزند. بعد از تقریبا ۵ سالی که کامارو و ماستنگ روز به روز از یکدیگر متنفرتر و با هم دشمن‌تر شدند،‌چلنجر آمد تا به آنها نشان دهد روی دیگر عضلانی‌های اسپورت چیست و کیست. کرایسلر هرآنچه با اسطوره پیشین خود پلایموث باراکودا به دست آورده بود را به هنر مدرن و خشونت افسارگسیخته و پیشرانه‌هایی با قدرت بی‌امان ترکیب کرد و حاصلش را در سکوت محض به رخ رقبا کشید. چلنجر اصلا قصد نداشت که با آن دو نفر دیگر مقایسه شود. به همین دلیل بود که نسل اولش نه‌تنها مثل آن دو نفر دیگر کوچک و جمع‌وجور نبود، بلکه باید اعتراف کرد که مثل سدان‌های فول‌سایز جنرال‌موتورز فوق‌العاده کشیده و به معنی واقعی عضلانی بود. پونتیاک نه‌تنها صدای شورولت کامارو و فورد ماستنگ را درآورده بود، بلکه خاری هم شده بود در چشم مرکوری کوگار (از زیرمجموعه‌های فورد) و پونتیاک فایربرد (از زیرمجموعه‌های جنرال‌موتورز). در همان نسل اولش بود که با آن پیشرانه ۴۴۰ HEMI کار را برای همه یکسره کرد. پیشرانه‌ای با حجم باورنکردنی ۲/ ۷ لیتر که به جعبه‌دند‌ه‌ای ۳ سرعته نیمه‌اتوماتیک با ویژگی افزایش آنی گشتاور. چلنجر به‌گونه‌ای غیرقابل تصور از مرز موفقیت خیره‌کننده دیگر مدل دوج یعنی چارجر رویایی نیز عبور کرد و برای خودش تبدیل به یک فرهنگ شد. این خودرو با نصب آپشن‌هایی که خیلی در آن ایام لازم به نظر نمی‌رسید، حس هیجان را در پیر و جوان زنده کرد. نسل جدید یا در حقیقت سومین نسل از چلنجر سال ۲۰۰۸ رونمایی و هر فصل یک مدل جدید از آن وارد بازار شد. این خودرو در دوره‌ای آمد که کرایسلر یکی از شرکای دایملر آلمان و در حقیقت مالک مرسدس‌بنز بود. تردید نکنید در همین دوره بوده که استادانه از مهندسی سطح بالای ژرمن‌ها حداکثر استفاده را برده است.


کامارو؛ شاهکار بی‌نظیر شورولت

Chevrolet Camaro SS

باید اعتراف کرد که شِوی یکی از لجبازترین خودروسازان تاریخ است. به این دلیل که کمتر از یک سال بعد از رونمایی فورد ماستنگ، کاماروی خود را رونمایی کرد. صراحتا آمد تا با آن فورد رقابت کند. واقعیت این است که این اقدام شورولت، فورد را نیز ترساند. کامارو یک رقیب بی‌خطر و بی‌اثر نبود. این خودرو بارها و بارها برای مدیران فورد در مورد میزان فروش دردسر ایجاد کرد. شورولت به قدری سریع نسبت به عرضه یک جنگجو مقابل دست‌پرورده فورد اقدام کرده بود که حتی برنامه خاصی برای رونمایی‌اش دست و پا نکرد. سریع‌تر از آن بدون در نظر گرفتن بازار، تولیدش را خیلی سریع استارت زد. در حقیقت مراسم رونمایی از کامارو خیلی حرفه‌ای برگزار شده بود. جنرال‌موتورز طی یک نامه تقریبا محرمانه از ۲۰۰ روزنامه‌نگار خودرویی برای تست غیرمنتظره این خودرو دعوت کرد. اقدامی که با استقبال و بازخورد استثنایی در حوزه رسانه روبه‌رو شد. کاری که تهدید خوبی برای فورد و دار و دسته‌اش محسوب می‌شد. البته شورولت این شانس را داشت که از تجربه غنی ساخت کوروت به‌عنوان یکی از اولین اسپورت‌های آمریکایی حداکثر استفاده را ببرد. کامارو یک عضلانی ریزاندام با مشخصات فنی فوق‌العاده بود. کامارو به‌دلیل طراحی جوان‌پسندانه‌تر، خیلی بیشتر از رقیب سر و صدا و هیاهو ایجاد ‌کرد. مخصوصا رنگ‌بندی‌های خاص و گهگاه غیرعادی که برای محصولاتش در نظر می‌گرفت، شهرتش را دوچندان می‌کرد. آنچه امروز می‌بینیم، کامارویی است متعلق به فیس‌لیفت نسل پنجم. محصولی که به لحاظ چهره و المان‌های بصری حقیقتا چشم‌نواز است. درست مانند سفینه‌ها. این خودرو برای همه سلایق شاید بهتر آنکه برای همه توانمندی‌ها پیشرانه می‌سازد. نمونه‌هایی که با ۶/ ۳ لیتری شش سیلندر شروع می‌شوند، با ۲/ ۶ لیتری هشت سیلندر پیشرفت می‌کنند و با ۷ لیتری غول‌آسا به کمال می‌رسند.


خون به پا می‌شود

این خودروها هر کدام روی کاغذ برای خودشان هیولاهایی هستند، ولی واقعیت این است که حالا آنها باید در دنیای واقعی روبه‌روی هم قرار بگیرند. بگذارید یک بار نگاهی دقیق‌تر به این دو خودرو بیندازیم و درست بفهمیم که کدام مدل‌ها قرار است برای یکدیگر شاخ و شانه بکشند. یک سوی این مثلث برمودا شورولت کاماروی 2015 را می‌بینیم که با مدل معروف SS و تیپ LE1 آمده است. ضلع دیگر دوج چلنجر R/ T را می‌بینیم که از سوی شرکت به کیت تقویتی Scat Pack‌ مجهز شده است. دست آخر ماستنگ جادویی را می‌بینیم که خیلی ساده با ویرایش جدید GT خود ایستاده است.


کامارو دارای یک پیشرانه ۲/ ۶ لیتری تنفس طبیعی ۸ سیلندر Vشکل با ۲ سوپاپ روی هر سیلندر است. ساختاری ساده برای یکی از کلاسیک‌ترین ماسل‌های مدرن. قدرت خروجی این پکیج ۴۲۶ اسب‌بخار در ۵۹۰۰ دور در دقیقه اعلام شده است. گشتاور نیز ۵۰۰ نیوتن‌متر در ۴۶۰۰ دور در دقیقه خواهد بود. در مقابل چلنجری را می‌بینیم که درون سینه‌اش همان نیروگاه معروف هِمی هشت سیلندر Vشکل است. پیشرانه‌ای ۴/ ۶ لیتری با زاویه مرکزی ۹۰ درجه و پاشش مستقیم سوخت. روی دستگاه داینو عدد ۴۸۵ اسب‌بخار در ۶۰۰۰ دور در دقیقه برای نیرو و ۶۴۴ نیوتن‌متر در ۴۲۰۰ دور در دقیقه را برای گشتاور می‌بینیم.


نفر سوم ماستنگی است که پیشرانه‌اش از نظر حجم، پایین‌تر از دو نفر دیگر است. پیشرانه‌ای که سال‌هاست از سوی فورد استفاده می‌شود. پیشرانه‌ای 5 لیتری با سیستم پاشش چند مرحله‌ای و طبقه‌ای سوخت درون سیلندر. اعجاب‌انگیز است که قدرت خروجی ماستنگ 435 اسب‌بخار در 6500 دور در دقیقه و 560 نیوتن‌متر گشتاور را در 4250 دور در دقیقه تولید می‌کند. ‌ این سه خودرو در چند آیتم با هم شباهت دارند. اولی، جعبه‌دنده است که روی همگی نسخه 6 سرعته دستی نصب شده است. اصولا نصب گیربکس‌های اتوماتیک روی چنین خودروهایی غیرعقلانی است. شباهت دیگر، نوع انتقال قدرت است که طی این حدودا 5 دهه به‌صورت ثابت RWD (محور متحرک عقب) است. دست آخر سیستم تعلیق این سه است که به‌صورت سنتی با فنرهای روغنی و مکانیزم مستقل برای هر چهار چرخ طراحی شده‌اند. به وضوح معلوم است که ماستنگ در قسمت ورود و خروج از پیچ‌ها عملکرد خارق‌العاده‌ای دارد. این را بگذارید به حساب ترمزهای بزرگ‌تری که در چرخ‌های جلو و عقب آن تعبیه شده است. طبیعتا با دیسک‌های بزرگ‌تر است که میزان زمان ترمزگیری کوتاه و قدرت موثر آن افزایش می‌یابد. این در حالی است که ماستنگ از سیستم کنترل پایداری هوشمند با توانایی توزیع غیرمنظم نیرو بین هر چهار چرخ نیز بهره می‌برد. این همان‌جایی است که قدرت فوق‌العاده دوج و گشتاور عالی کامارو اصلا به کارشان نمی‌آید. توانمندی‌های فورد به اینجا ختم نمی‌شود. تسترها به خوبی متوجه شدند که حتی با اینکه توانایی پیشرانه فورد از آن دو رقیب دیگر به مراتب کمتر است ولی چطور است که در شتاب و حرکات تند مارپیچ تا این حد خوب عمل می‌کند. دلیلش این است که کامارو و چلنجر هر دو برای چرخ‌هایشان از تایرهای یکسان 285/ 35 بیست اینچی گودیر استفاده کرده‌اند. اما این فورد است که با هوشمندی تمام از تایرهای مدرن پیرلی مدل P-Zero که در چرخ جلو 255/ 40 و در چرخ عقب 275/ 40 همگی نوزده اینچی،‌ بهره برده است. بازی آنجا به اوج خود می‌رسد که قرار است خودروها تست شتاب و سرعت بدهند. یک نکته جالب درباره سه خودرو وجود دارد و آن این است که هر سه مدل در قسمت شتاب صفر تا 48 کیلومتر در ساعت، عملکرد 9/ 1 ثانیه‌ای را ثبت کرده‌اند. سرانجام قدرت کهکشانی دوج خودش را در شتاب صفر تا صد نشان داد. جایی که برایش رکورد 4/ 4 ثانیه‌ای را به ارمغان آورد. البته این را هم بگوییم که اختلاف دو رقیب دیگر تنها 1/ 0 ثانیه است. این برتری را به وضوح در شتاب صفر تا 160 کیلومتر در ساعت نیز می‌بینیم. جایی که باز هم چلنجر با ثبت زمان 2/ 10 ثانیه‌ای هرچند یکی دو دهم ثانیه، ولی به هر حال برتر است. ورق در قسمت شتاب صفر تا 240 به کلی تغییر می‌کند. دوباره فورد جی‌تی را می‌بینیم که این پیمایش را تنها در 4/ 25 ثانیه طی می‌کند. رکوردهای بقیه در جای خود جالب توجه است. کامارو رکورد عجیب 2/ 30 ثانیه‌ای را ثبت کرد و چلنجر رکورد 27 ثانیه‌ای را. یکی از مهم‌ترین قسمت‌های تست‌های میدانی،‌ آزمون شتاب یک‌چهارم مایل یا 402 متر است. در این مرحله هم کامارو و هم چلنجر این مسیر را در 9/ 12 ثانیه می‌پیمایند.


گویی اعجاز ماستنگ دست‌ بردار نیست. در قسمت شتاب‌گیری از سرعت ۴۰ تا ۸۰ کیلومتر در ساعت فورد توانسته ۶/ ۹ ثانیه‌ای سرعت خود را افزایش دهد. در حالی که کامارو و چلنجر به ترتیب به اعداد ۱۱ و ۵/ ۱۱ ثانیه دست پیدا کرده بودند. باید اعتراف کرد که سلطان بی‌منازعه سرعت نهایی دوج چلنجر است. یک عضلانی بی‌رحم که در یک چشم به هم زدن می‌تواند به سرعت ۲۹۷ کیلومتر در ساعت برسد. سرعت نهایی کامارو ۲۹۰ و سرعت نهایی ماستنگ ۲۸۶ کیلومتر در ساعت ثبت شده است. جالب آن است که چلنجر با وزن ۹/ ۱ تنی‌اش یک سر و گردن از ماستنگ و کاماروی ۶/ ۱ تنی سنگین‌تر هم بوده است. تصور کنید اگر همین اختلاف ۳۰۰ کیلوگرمی وزن نبود، آن وقت چلنجر به چه سرعتی می‌رسید.



جمع‌بندی

با توجه به نتایج به دست آمده و همچنین در نظر گرفتن اختلاف فنی این سه اژدها، باید صراحتا گفت که فورد ماستنگ به نسبت کمتر بودن حجم پیشرانه و قدرت خروجی، در بسیاری از آیتم‌ها عملکرد خوبی از خود نشان داده است؛ بنابراین به اتفاق آراء در مقام نخست می‌ایستد. در ادامه باید به احترام هیولایی چون دوج چلنجر ایستاد که در این ایامی که دنیا درگیر پیشرانه‌های کم‌حجم و کم‌مصرف و کوچک است، هنوز هم خاطره عضلانی‌های کلاسیک را زنده نگه داشته است. به ناچار باید کامارو را با تمام زیبایی‌های خیره‌کننده‌اش در مقام آخر قرار داد.