مهرطلبی یکی از ریشه‌های بیماری افسردگی - ۹ مهر ۹۴
نویسنده: میترا فری‌نژاد فتحی (دریا حقی)
Farinezhad_mitra@yahoo.com
در مقالات پیشین مهرطلبی را یکی از مهم‌ترین ریشه‌های بیماری افسردگی معرفی کردیم که برای درمان این بیماری ناچار هستیم با این تیپ شخصیتی، ویژگی‌های آن و میزان رسوخ آن در خود نیز مواجه شده و آن را درمان کنیم تا در درمان بیماری افسردگی نیز به نتیجه مطلوبی دست ‌یابیم.

مهرطلب‌ها دچار حالت‌های تدافعی می‌شوند که در آنها بایدها و نبایدهای پنهان و همچنین توقعات عصبی را به‌وجود می‌آورد. نمونه‌هایی از بایدها، نبایدها و توقعات عصبی پنهانی که مهرطلب‌ها نسبت به خود تعیین می‌کنند و موجب بروز و تشدید مهرطلبی در آنها می‌شود:
باید کارهای خوب انجام دهم.
باید دیگران را از خود راضی نگه دارم.
باید مورد مهر و محبت دیگران قرار بگیرم.

باید مفید باشم.
باید خواستنی باشم.
باید با ارزش باشم.
باید مورد توجه باشم.
باید همیشه شاد به نظر بیایم.
باید همیشه مهربان باشم.

شرایط باید همان‌طوری باشد که من می‌خواهم وگرنه مصیبت می‌شود.
نباید «نه» بگویم.
نباید به هر قیمتی هم که شده دیگران را از خود برنجانم. کسی نباید از من برنجد.
نباید از دیگران برتر و بالاتر باشم. (و باور متضاد و پنهان دیگر: باید برتر از دیگران باشم.)
باید اول به دیگران و خواسته‌هایشان رسیدگی کنم و بعد به خواسته‌ها و نیازهای خود.
باید بیشتر خدمت کنم تا دوستم بدارند.

نباید خشمگین شوم.
نباید ناراحت شوم و رنجش به دل بگیرم.
باید کامل و بی‌نقص باشم.
باید مورد ستایش قرار بگیرم.

باید سرسختانه به بایدها و نبایدهای خود مقید و متعهد باشم.
در حقیقت با این توقعات و باید و نبایدها، مهرطلب‌ها مانند مادرهایی هستند که از فرزند خود (خودشان) بهره‌کشی می‌کنند. نمونه‌هایی از باید‌ها، نبایدها و توقعات عصبی که مهرطلب‌ها به‌صورت پنهان در رفتارها، احساسات و افکارشان، نسبت به دیگران دارند:

همه باید من را دوست بدارند. (- چرا؟ - به خاطر این همه محبت من!)
دیگران باید از من تشکر کنند. (- چرا؟ - به خاطر این همه محبت من!)
دیگران باید مرا ستایش و تحسین کنند. (- چرا؟ - به خاطر این همه خوبی و محبت من!)
دیگران باید همیشه من را تایید کنند. (- چرا؟ - چون من هم همیشه آنها را تایید می‌کنم!)
دیگران باید با من خوب و ملایم رفتار کنند. (- چرا؟ - چون من همیشه با آنها مهربان هستم!)
من که نباید به آنها بگویم! دیگران همیشه باید خودشان خواسته‌ها و احساسات من را حدس بزنند و خواسته‌هایم را برآورده کنند. (- چرا؟ - چون من همیشه خواسته‌ها و احساسات دیگران را حدس می‌زنم و حتی اگر از من کمک هم نخواهند خودم همیشه به آنها کمک می‌کنم!)

دیگران هرگز نباید به من «نه» بگویند. (- چرا؟ - چون من هیچ وقت به آنها نه نمی‌گویم!)
دیگران هرگز نباید من را برنجانند. (- چرا؟ - چون من همیشه نهایت تلاشم را می‌کنم و هیچوقت هیچ‌کس را نمی‌رنجانم!)
دیگران نباید از من انتقاد کنند. (- چرا؟ - چون من هیچ وقت از آنها انتقاد نمی‌کنم و باب میل ایشان رفتار می‌کنم!)
دیگران نباید من را ترک کنند. (- چرا؟ - چون به من نیاز دارند و کارهایی برای آنها انجام می‌دهم که به من وابسته شده‌اند!)

دیگران نباید از دست من عصبانی شوند. (- چرا؟ - چون من هیچ وقت کاری نمی‌کنم که آنها عصبی شوند و همیشه باب میلشان رفتار می‌کنم و با آنها مهربان هستم!)
دیگران باید در هر شرایطی به دستورات من عمل کنند. (مخصوصا والدین مهرطلب در این زمینه بیشترین سخت‌گیری و محدودیت را نسبت به فرزندان خود اعمال می‌کنند.)
همه این بایدها و نبایدها و توقعات عصبی تضمینی بر خشم، رنجش، اضطراب، ناامیدی، سرزنش خود، ترس، تقویت تیپ شخصیتی عزلت‌طلب و در نهایت بیماری افسردگی فرد مهرطلب هستند. پس:

مهرطلب‌ها بهتر است به جای استفاده از عبارات باید و نباید (چه بر کلام و چه در رفتار خود) از عباراتی که احساسات، خواسته‌ها و امیالشان را بیان می‌کند استفاده کنند. مثلا، «دوست دارم وقتی که محبت می‌کنم محبت هم ببینم»، یا «سعی می‌کنم موجب رنجش تو نشوم و خیلی دوست دارم که تو هم من را نرنجانی و... . جایگزینی این عبارات در کلام و ذهن تاثیر مثبتی بر درمان مهرطلبی دارد و همچنین موجب بهبود روابط مهرطلب‌ها با دیگران می‌شود.

مهرطلب‌ها بهتر است در وهله اول نیاز خود را به کنترل کردن رها کنند و دست از کنترل جهان هستی بردارند. شاید بگویند که قصد کنترل ندارند اما این رفتار آنها است که بیانگر کنترل‌گر بودنشان است. بهتر است این باور را بپذیرند که فرمانروای جهان هستی و قادر به کنترل آن نیستند. این افراد بهتر است بپذیرند که هیچ کنترلی بر دیگران نمی‌توانند داشته باشند و محبت‌هایشان به مردم لزوما ضمانتی برای اینکه دیگران نیز به آنها محبت کنند و با آنها مثل خودشان رفتار کنند نیست. پس بهترین کار این است که هر چه زودتر محبت‌های افراطی خود را خاتمه دهند تا بیش از این دچار توقع، خشم و اضطراب نشوند. رها کردن کنترل بر دیگران باعث می‌شود که ما زندگیمان را پس گرفته و کنترل زندگی خود را به دست بگیریم؛ زیرا هر چه بیشتر فضای خارج از حریم خود را کنترل می‌کنیم بیشتر کنترل بر زندگی خود را از دست می‌دهیم و در واقع با این کار کنترل خود را به دست دیگران و شرایط می‌سپاریم. به عبارت دیگر، وقتی شرایط یا دیگران را کنترل می‌کنیم، در «توهم کنترل» به سر می‌بریم زیرا در حقیقت این ما هستیم که تحت کنترل دیگران قرار داریم و حالمان به رفتارهای آنها بستگی دارد. کنترل افراد و شرایط معمولا ما را متوقع، عصبانی، زودرنج و مضطرب می‌کند. مهرطلب‌ها به دلیل اینکه به‌خاطر نیازشان به محبت و تایید دائما در حال محبت و تایید کردن دیگران هستند و نمی‌توانند از حقوق خود دفاع کنند در واقع جزو افرادی محسوب می‌شوند که با عمل خود سعی دارند دیگران را کنترل کنند، به همین دلیل به نتیجه‌ای جز سرخوردگی، خشم، رنجش و افسردگی دست نمی‌یابند.

مهرطلب‌های عزیز! پند و نصیحت ممنوع! یکی دیگر از عادت‌های مهرطلب‌ها « توصیه و نصیحت کردن» است و این یکی دیگر از مواردی است که موجب تخریب رابطه آنها با دیگران می‌شود. معمولا مردم علاقه زیادی به اینکه کسی برایشان تکلیف تعیین کند یا دائما آنها را موعظه کند ندارند، دیگران خیلی وقت‌ها نصایح شما را دخالت در زندگی شخصی خود محسوب می‌کنند و احساس می‌کنند که شما سعی در کنترل آنها دارید و این خوشایند نیست، پس از شما فاصله می‌گیرند یا در بهترین حالت به صحبت‌های شما اهمیت نداده و کار خود را انجام می‌دهند. پس وقتی مهرطلب‌ها دائما دیگران را پند و نصیحت می‌کنند توقع نداشته باشند دوستان زیادی را اطراف خود نگه دارند. پند و نصیحت آنها به دیگران این پیام را در بر دارد که: «من می‌دانم، تو نمی‌دانی. آنچه که من می‌گویم درست است و تو باید به گفته‌های من عمل کنی. من صلاح تو را بهتر از تو می‌دانم و تو بدون من نمی‌توانی زندگی کنی.» تصور کنید که فردی چنین جملاتی را به شما بگوید یا چنین پیامی را در قالب رفتارهای خود به شما منتقل کند، آیا می‌پسندید؟پس بهتر است مهرطلب‌ها زندگی کنند و اجازه دهند دیگران هم زندگی خود را داشته باشند. در واقع اشتباه مهرطلب‌ها این است که نیت خوب خود را با روشی بد ترکیب می‌کنند. آنها می‌خواهند به دیگران محبت کنند، اما روش محبت سالم و صحیح را بلد نیستند پس در درجه اول به خود آسیب می‌زنند و سپس به دیگران.

چقدر خوب است که دیگران ما را به خاطر آنچه که هستیم دوست بدارند و بپذیرند، نه آن چیزی که از روی عصبانیت و کمبود خود سعی می‌کنیم که باشیم. اینکه دیگران ما را با هر آنچه که هستیم دوست بدارند، احساسی بسیار محکم‌تر و ماندگارتر از آن است که آنها دوستدار نقاب‌های ما شوند زیرا به محض اینکه نقاب ما به طور اتفاقی بیفتد و با شخصیت دیگری از ما مواجه شوند، ممکن است که دیگر ما را دوست نداشته باشند. این مساله به این معنی است که مهرطلب‌ها خودشان شرایط را فراهم می‌کنند که دیگران آنها را به‌صورت شرطی دوست بدارند و شرطی دوست داشته‌شدن یعنی در نهایت، تنها ماندن! در مقالات پیشین هم گفتیم که یکی از مواردی که شخصیت مهرطلب را در ما تقویت می‌کند «شرطی دوست داشته شدن در دوران کودکی» است؛ بنابراین دوست داشتن و دوست داشته شدن شرطی در باور افراد مهرطلب حک شده است پس ناخودآگاه کاری می‌کنند تا دیگران آنها را به‌صورت شرطی دوست داشته باشند.

مهرطلب‌ها بهتر است این نکته را بیاموزند که خوب بودن، زیبا بودن، آراسته بودن، مهربان بودن، دیگران را نرنجاندن، به دیگران کمک کردن بسیار خوب است، اما لازم نیست برای خوب بودن «نه» گفتن را کنار بگذارند. اتفاقا افرادی که در مواقعی که لازم است «نه» به زبان می‌آورند و قاطعانه به آن متعهد هستند، افرادی مورد اعتمادتر و جذاب‌تر از آنهایی هستند که هیچ‌وقت «نه» نمی‌گویند. بهتر است بیاموزند که نیازی نیست برای خوب بودن از خود، منافع و سلامتی خود بگذرند و به خود ضرر بزنند؛ بلکه بهترین کار این است که ابتدا از خود مراقبت کنند و خود را دوست داشته باشند تا بتوانند عشق خالص‌تری را به دیگران هدیه کنند.

مهرطلب‌ها بهتر است که از «در اولویت قرار دادن دیگران» دست بکشند. از طرفی دیگر، مهرطلب‌ها ناخودآگاه بر این باورند که: « دیگران صاحب اختیار من هستند!» چرا؟ مهرطلب‌ها با در اولویت اول قرار دادن دیگران، آنها را صاحب اختیار خود می‌کنند. فراموش نکنید که هر «بله» به دیگران، یک «نه» به خود است. مهرطلب‌ها از خود به خاطر دیگران می‌گذرند، نه از روی مهربانی بلکه به خاطر بیماری مهرطلبی‌ای که به آن دچار هستند. آنها به نظرات دیگران بیش از حد اهمیت داده و این نظرات را در اولویت قرار می‌دهند و نظرات دیگران تاثیر بسزایی در حال آنها دارد.

مهرطلب‌ها به دلیل اینکه همیشه نقش «راضی‌کننده دیگران» را دارند، پس دیگران لاجرم مجازات‌گر آنها هستند. به همین خاطر است که افراد مهرطلب معمولا قربانی واقع می‌شوند و به آنها ظلم می‌شود. تا زمانی که شما یک شکار باشید، پس همیشه شکارچی‌ها در کمین هستند و بالاخره قربانی واقع خواهید شد مگراینکه باور و عملکرد خود را تغییر دهید و نقش قربانی را کنار بگذارید.
نمونه‌ای دیگر از رفتارهای خود تخریب‌گرایانه مهرطلب‌ها این است که ایرادها و اشتباهات خود را در بزرگ‌ترین اندازه می‌بینند و به سرزنش و تنبیه خود می‌پردازند، اما اشتباهات و ظلم دیگران در حق خود را دائما خفیف می‌شمارند یا توجیه می‌کنند. راه حل این است که باور کمال‌گرایی را کنار گذاشته، خود را بپذیرند و در آغوش توجه و محبت خود بگیرند. هرگاه که به سرزنش خود می‌پردازند هشیارانه مچ خود را بگیرند و بگویند که «من هر آنچه هستم خوب و کافی هستم و من خودم را دوست دارم و دیگران نیز من را دوست دارند.» این جمله را آنقدر تکرار کنند تا در ناخودآگاهشان جایگزین باورهای مخرب شود.

یکی دیگر از اشتباهات مهرطلب‌ها استفاده از سه کلمه «همیشه، هرگز (یا هیچ‌وقت)، همه» است. مطلق‌گرایی در واژگانی که به‌کار می‌بریم نشانه باورهای خام و نادرست ما است که به مرور ما را دچار افسردگی می‌کند. یکی دیگر از اقداماتی که مهرطلب‌ها در جهت درمان خود انجام می‌دهند «حذف سه کلمه «هرگز، همیشه، همه» است» و کلماتی که با معنای نسبی به‌کار می‌روند را (مانند: تقریبا، گاهی، اغلب، برخی، به ندرت و...) را جایگزین می‌کنند.


تمرین های مهم
۱. تمرین کنید که در مواقعی که پاسخ اصلی شما «نه» است، یا زمانی که موضوعی به ضرر شما است، «نه» بگویید.
2. خود را در اولویت قرار دهید و شروع به خوشحال کردن خود کنید. برای خود برنامه‌ریزی‌ داشته باشید و برنامه‌تان را در اولویت قرار دهید.
۳. مطلق‌گرایی (همیشه، هرگز، همه) را کنار گذاشته و تفکر نسبیت را جایگزین کنید.
4. قبل از اینکه دیگران شما را تایید کنند، شما خودتان را تایید کنید. به جای طلب دوست داشته شدن از دیگران، خود را در آغوش بکشید و دوست داشته باشید و از خود مراقبت کنید.
۵. زندگی کنید و اجازه دهید که دیگران هم زندگی کنند. به امورات خود برسید. دست از پند و موعظه دیگران بردارید.

۶. به خود اجازه دهید گاهی بد باشید! گاهی برخلاف میل دیگران باشید. گاهی دوست داشتنی نباشید!!
7. با ترس خود مواجه شده و تمرین کنید نظرات، احساسات، نیازها، خواسته‌ها و امیال خود را بیان کنید حتی اگر دیگران با آن مخالف باشند.
۸. دلسوزی به حال خود را کنار بگذارید. تا زمانی که عمل شما خلاف افکار دلسوزانه‌تان در مورد خود است، دلسوزی به حال خود فایده‌ای ندارد. به جای دلسوزی ترحم‌جویانه، بهتر است افکار و عمل خود را تغییر دهید. باور «همه ما برنده می‌شویم» را جایگزین «من یک قربانی‌ام» کنید.