مدیریت اقتضایی
دنیای اقتصاد- لیلا اکبرپور: دومین میزگرد تخصصی دنیای‌اقتصاد با محور «توانمندی مدیریتی» 9 آذرماه برگزار شد و آقایان سیدمحمد آسوده مدیرعامل بیمه اتکایی ایرانیان، هادی اویار حسین مدیرعامل بیمه پارسیان، مجید صفدری مدیرعامل بیمه ما عبدالرسول عطایی مدیرعامل بیمه کوثر، مسعود حجاریان مدیر عامل بیمه ملت، ابراهیم کاردگر مدیرعامل بیمه آسیا، مهدی سامری عضو هیت مدیره بیمه تجارت، یونس مظلومی مدیرعامل بیمه رازی شرکت کنندگان در این میزگرد بودند.
کارشناسان حاضر در جلسه توانمندی مدیریتی را متاثر از عوامل مختلفی چون بازار رهبری قیمت، قوانین دست و پاگیر، نبود توجه که مسوولان ارشد به مقوله بیمه و عرضه محصولات سنتی به بازار می‌دانستند. سیدمحمد آسوده از کارشناسان با تجربه صنعت بیمه که نقش فعالی در ورود بخش خصوصی به بازار بیمه داشته است بهترین مدل مدیریتی در بازار کنونی کشور را مدیریت اقتضایی دانست.هادی اویار حسین از مدیران فنی صنعت بیمه توانگری مدیریتی را از چند زاویه مطرح کرد یک مدیر توانمند باید بتواند به تقاضای بیمه‌گذار، نماینده، دولت، بیمه مرکزی، پرسنل و ذی‌نفعان پاسخ دهد.مجید صفدری مدیریت کنونی صنعت بیمه را سنتی نامید و گفت: باید به سوی فروش و بازاریابی مدرن دنیا طبق نسخه جدید کاتلر حرکت کنیم.

مسعود حجاریان که بانی نهضت تغییر جایگاه بیمه ایران است از نقش حاکمیت در صنعت بیمه گلایه کرد و گفت: ایجاد بازار رقابتی وظیفه دولت است و تا زمانی که نقش جدیدی برای بیمه ایران تعریف نشود امکان بازار رقابتی وجود ندارد، البته خود حجاریان تاکید کرد تغییر جایگاه بیمه ایران کار سختی است و انجام آن باید از معاونت بانک، بیمه، بورس وزارت امور اقتصادی و دارایی کلید بخورد. براهیم کاردگر مدیرعامل بیمه آسیا کل صورت مساله را تغییر داد و تاکید کرد: وقتی بازار بیمه کشور ما رهبری قیمت است چگونه عوامل بازار براساس مقرره بازار رقابتی فعالیت کنند؟به گفته او زمین بازی رهبری قیمت است اما قوانین بازی بر اساس بازار رقابتی است.

مهدی سامری خواستار پایان غائله دولتی و خصوصی شد. سامری گفت: صنعت بیمه باید پوست‌اندازی کند، بیمه مرکزی به جای تصدی‌گری تنها نماد ناظر باشد و بیمه ایران هم سهم اتکایی خود را از بازار بگیرد و شرکت‌های بیمه به جای اینکه تمام انرژی و زمان خود را برای تعریف بازار رقابتی و انحصاری ‌کنند، برای پوشش ریسک‌های بزرگ که در کشور هست اما در سفره صنعت بیمه ایران نیست، برنامه‌ریزی کنند. اما یونس مظلومی مدیرعامل بیمه رازی گفت: بازار بیمه کشور نه منوپولی است و نه الیگوپولی، نه کامل دست دولت است و نه کامل دست بخش خصوصی و این بازار تلفیقی حاصلی جز مشکلات کنونی ندارد.

بازار بیمه کشورمان چگونه بازاری است و فعالیت در آن بر اساس کدام مدل مدیریتی است؟
آسوده: بازار بیمه کشور ما از بعد محصول و بازار خدمات مالی که باید به آن توجه کنیم، بازاری ترکیبی از عرضه‌کنندگان دولتی، خصوصی و غیره است. بازاری بسته است، زیرا هنوز بیمه‌گران خارجی نمی‌توانند در آن فعالیت داشته باشند. از سویی به خاطر سهم بالای دولت و مدیریت دولتی نمی‌توان گفت رقابت کامل در آن هست بلکه این بازار، بازاری است که با داشتن بخش خصوصی جوان بسیاری از کاستی‌هایش به دولتی بودن و سابقه‌اش بر می‌گردد، اما اینکه بر اساس کدام مدل مدیریتی اداره می‌شود؟ من در این بازار یا در هر بازار دیگری اگر بخواهم مدیریت کنم براساس مدل مدیریت کانتینگ جنسینگ یا همان اقتضایی عمل می‌کنم.

اویارحسین: یکی از ویژگی‌های بازار بیمه ما جوانی آن است. برخلاف اینکه حدود ۸۰ سال هم سابقه دارید، اما در مقایسه با دنیا ، بازار بیمه کشور ما جوان است، بازار بیمه کشورمان برای آحاد مختلف مردم ناشناخته است، خدمات بیمه‌ای که ارائه می‌شود در مقایسه با انتظارات واقعی جامعه بسیار محدود است. بازار بیمه ما با توجه به این جوان بودنش راه طولانی دارد، از جهت اینکه باید آموزش‌های به روز ببیند، ما آموزش‌هایمان اصلا به روز نیست. ظرفیت دانشگاه‌هایمان برای پذیرش دانشجویان رشته تخصصی بیمه ضعیف است و ظرفیت کم است. درمقابل رشد تعداد شرکت‌های بیمه که رو به افزایش است نیروی انسانی متخصص کم داریم و برخی از نیروهای موجود نیروهایی هستند که در واقع آن علاقه‌مندی به شرکتی که در آن شروع به کار کردند را کمتر احساس می‌کنند. جابه‌جایی در صنعت بیمه کشور ما بسیار زیاد است و این یکی از آفت‌هایی است که برای نیروی انسانی صنعت بیمه می‌توان برشمرد. بازار بیمه ما خاص است و با هیچ مدل بین‌المللی سازگاری ندارد و نمی‌توان برنامه‌ریزی بلندمدت داشت.

صفدری: دوستان عزیز نکات خوبی را مطرح کردند. سعی می‌کنم در تحلیل‌هایی که نوبت من است نکته‌های جدیدی را بگویم. متاسفانه نگاهی که در صنعت بیمه ما وجود دارد یک نگاه قدیمی- حاکمیتی و دولتی است! بخواهم موضوع را از دید بازاریابی و فروش، بیشتر باز کنم متاسفانه در صنعت بیمه ما نگاه بازاریابی مدرن وجود ندارد و خیلی از شرکت‌های بیمه هنوز در نسخه دوم بازاریابی کاتلر مانده‌اند. یعنی خیلی از شرکت‌های بیمه‌ای ما شعارشان مشتری‌مداری و مشتری محوری است. این نگاه دیگر در دنیا منسوخ شده است. شرکت‌های خدماتی در تمام دنیا رفته اند به سوی نسخه سوم بازاریابی! نسخه سوم بازاریابی با قلب، روح و ذهن آدم‌ها سروکار دارد. یعنی ما باید برویم به سمتی که خدمات‌مان دلخواه ذهن، روح و قلب مردم‌مان باشد. هنوز در صنعت بیمه ما در زمان خسارت به مشتری به عنوان یک متهم نگاه می‌شود و بازاریابی را فقط در نرخ‌شکنی می‌بینند در بازاریابی خدمات ما باید بر اساس ۸p برنامه‌ریزی کنیم.

تمام دنیا در تولید و صنعت میکس مارکتینگ‌شان بر اساس یعنی price ، product ، place ،promotion، است اما ما شرکت‌های خدماتی تمام انرژی و توان‌مان‌ را گذاشته‌ایم برای محصول و قیمت! هیچ توجهی به promotion جدید یا place جدید نداریم. این ۲ نقطه ضعف است! نکته بعدی است که ما ۴P بعدی را که کاتلر و آلن که استادان بازاریابی دنیا هستند، بالاخره از این کار نتیجه گرفته‌اند، ما هیچ توجهی به فرآیندهای‌مان نداریم، هیچ توجهی به فیزیکال نداریم، هیچ توجهی به پرسنالیتی و شخصیت فروشندگانمان نداریم و متاسفانه شرکت‌های خدمات بیمه‌ای ما و بیمه‌گران ما و ... تنها از بازاریابی ، به مشتری‌مداری در هنگام صدور بیمه نامه توجه می‌کنند. مشتری وقتی به یک شرکت خدماتی مراجعه می‌کند، خب بیمه هم ناملموس است و هم پیچیده. بیمه‌نامه کالایی است که فروشش با فروش خیلی کالاها و خدمات دیگر متفاوت است. متاسفانه ما برنامه‌ریزی برای پیچیدگی کالایمان انجام نداده‌ایم. یکی از خلاءهای بازار بیمه ما بازاریابی نسخه سوم و جدید دنیا است! جناب آسوده و دوستان دیگرمان اشاره کردند، به نظر من ما باید اولین کاری که در شرکت‌های بیمه انجام دهیم فرهنگ بیمه را برای مردم گسترش دهیم. اگر مردم ما فرهنگ بیمه ندارند، این فرهنگ‌سازی به عهده کیست؟ اگر ضریب نفوذ بیمه در جمهوری اسلامی ‌ایران ۹/ ۱ درصد است و قرار است تا سال ۱۴۰۴ به ۵/ ۷ درصد برسد، آیا ما فرصت داریم طی ۱۰ سال باقیمانده ضریب نفوذ بیمه مان را به ۵/ ۷ درصد برسانیم؟ با شعار که نمی‌شود این کار را انجام داد. برنامه اجرایی مدونی در زمینه بازاریابی و فروش باید صنعت بیمه ما ایجاد کند، بازاریابی و فروش مدرن! مشتری محوری و مشتری نوازی دیگر منسوخ شده است!

دکتر عطایی: بحث بیمه در کشور ما یک بحث پیچیده و حساس و ظریفی است. بازار بیمه در کشور ما متاسفانه یک بازار بکر و ناشناخته است و متاسفانه مردم ما هم با توجه به مشکلاتی که خود ما در صنعت برایشان ایجاد کرده‌ایم یا بعضا نتوانستیم تعاملات خوبی داشته باشیم از این منظر خیلی هم راضی نیستند، بنابراین من با توجه به این که بیمه صنعت بسیار بزرگ و مهمی ‌است و درکنار بورس و بانک، نقش اساسی در اقتصاد هر کشور دارد. با نگاه حمایتی، بیمه می‌تواند خیلی جاها نقش خودش را در حوزه حمایت‌های هر کشور و هر مملکت ایفا کند. بیمه نقش بسیار اثرگذار و موثری می‌تواند بر زندگی و کار مردم کشور داشته باشد و از این منظر واقعا راه‌های بسیار خوب و عالی مانند توسعه بیمه خرد هست که متاسفانه نتوانسته‌ایم آنگونه که باید و شاید آن کار را انجام بدهیم.مشکل فرهنگ‌سازی در بیمه، مشکل شیوه مدیریت در بیمه که متاسفانه در بحث مدیریت در بیمه هم نتوانسته‌ایم آنگونه که باید کار انجام دهیم با توجه به پیچیدگی خاص خودش از هیچ مدل خاصی الان نمی‌تواند برخوردار باشد و در بعضی از این حوزه‌ها ما باید حتما اقتضایی عمل کنیم.

دکتر حجاریان: در مورد بازار بیمه، همه شاخص‌های تخصصی نشان می‌دهند که بازار بیمه ما یک بازار بسیار متمرکز است و فقط یکی از شرکت‌ها حداکثر ظرفیت شاخص هرفیندال حدود ۱۸۰۰ را به خودش اختصاص داده است. در صورتی‌که اگر مجموعه ظرفیت‌های بازار به این عدد برسد تازه باید بازار را یک بازار متمرکز نامید. در واقع باید اذعان کنیم که بازار بیمه، بازاری تقریبا انحصاری است و از الگوی رهبر - پیرو کاملا حمایت و تبعیت می‌کند. بیمه ایران هر وقت هر نرخ و شرایطی را برای بیمه نامه‌ها تعیین کند بقیه شرکت‌ها مجبورند که آن را رعایت کنند وگرنه عملا امکان حضور در بازار را ندارند. وقتی وضع بدتر می‌شود که ما ملاحظه می‌کنیم که یک شرکت کوچک که به دلایل خاص خودش، مثلا مسائل نقدینگی، ممکن است به نرخ‌شکنی بپردازد، این باعث می‌شود که رهبر بازار تحریک شود و رهبر بازار شروع به نرخ شکنی کند و در واقع رهبر بازار باعث شود که بقیه شرکت‌ها و بقیه بازارها به حالت زیاندهی برسند. از این بابت ما مشکل حاکمیتی داریم! به عبارتی حاکمیت که دو وظیفه نظارت بر شرکت‌ها و نظارت بر بازار را برعهده دارد، در بخش بازار ما حضور حاکمیت را نمی‌بینیم و حاکمیت در بازار بیمه را در واقع مغفول شده می‌دانیم.

اما درباره مدل مدیریتی که برای این بازار مناسب است من فکر می‌کنم هنوز ما باید به مدل‌های مشتری مداری توجه کنیم. شرکت‌هایی می‌توانند در این شرایط بازار ادامه دهند و ماندگار باشند که یک گروهی از مشتریان وفادار به خودشان را بتوانند تامین کنند، نگهداری کنند، رضایتشان را جلب کنند و این لازمه‌اش آن است که هم در طراحی محصولشان و هم در طراحی فرآیندهایشان و هم در ساختارشان این استراتژی مشتری‌مداری را در واقع در همه لایه‌های مختلف مدیریتی خودشان پیاده سازی کنند تا امکان پیدا کردن یک جایگاه ماندگار را در یک محیط رقابتی سختی که امروز وجود دارد بدست بیاورند وگرنه با حرکتی که بیمه ایران می‌کند، تمام جاهای ماندگار که یک حداقل سودی برای زندگی و برای ماندن وجود داشته باشد از بین می‌رود. مدل باید یک مدل کاملا محافظه‌کارانه باشد تا این دوره مشکل را صنعت بیمه پشت سر بگذارد.

دکتر کاردگر: من خوشحالم که بحث بازار و ساختار بازار مطرح شد. اولین بار بحث رهبری قیمت را من در صنعت بیمه مطرح کردم دوستان خیلی به ساختار بازار اعتقادی نداشتند. ما نمی‌توانیم چرخ دیگری بسازیم به اعتقاد من چرخ ساخته شده، ما می‌خواهیم چرخی را در کشور بیاوریم و بومی‌سازی اش کنیم. بنابراین تجربه دنیا را وقتی بررسی می‌کنیم و دانش اقتصاد بازار دانشگاه‌ها و مراکز آکادمیک را بررسی می‌کنیم، باید اول مشخص شود بازارمان چه شکلی است. بازار بیمه ما دارای سی و یک تولید کننده است که یک تولیدکننده سهم بالایی دارد، این در دنیا به آن می‌گویند بازار رهبری قیمت. ساختار این بازار کاملا مشخص است. بنابراین برای این ساختار بازار باید قاعده و مقرره نوشته شود. ما نمی‌توانیم مقرره و قاعده‌ای را بنویسیم برای بازاری که ساختارش رقابت کامل نیست و بخواهیم با رویکرد رقابت کامل در آن کار کنیم. این تناقض ایجاد می‌شود.

خب در صنعت بیمه چهار شرکت کار می‌کردند، بازار کاملا انحصاری بود و بازار انحصار قواعد و مقرره خودش را دارد، نظام کنترل خودش را دارد، در بازار انحصاری می‌گوید تولید کننده، شما به این قیمت بفروش، ما به التفاوتش را می‌دهم. حاکمیت می‌آید ورود پیدا می‌کند ابزار نظارتی بازار انحصار با این بازار کاملا فرق می‌کند! چه اشتباهی در صنعت بیمه اتفاق افتاده؟ زمانی که پایه‌گذاری شده در صنعت بیمه به نظر دوستان بازار دیگر رقابتی شده یعنی یک حلقه مفقوده‌ای در بازار صنعت بیمه دیده نشده! آن حلقه مفقوده بازار رهبری قیمت بوده! بازار رهبری قیمت قواعد و مقررات خاص خودش را دارد. کسانی که قاعده، مقرره و قوانین حاکم بر این صنعت را نوشته‌اند، نگاهشان این بود که بازار رقابتی شده، ما نرخ‌ها را آزاد می‌کنیم، ما می‌آییم نظارت را از حالت نرخی بر می‌داریم و به سمت نظارت مالی می‌رویم، پس، بازار رقابتی است! خب این اشتباه شکل گرفته، چون بازار را با نگاه رقابتی دیده‌اند، قاعده و مقرره را بر اساس نظام رقابتی نوشته‌اند. در مدل مدیریتی امروز ما مدیرعامل بیمه‌ها نمی‌توانند یک مدل مدیریتی جدای از قاعده و مقرراتی که حاکم است ، اتخاذ کنند. یعنی مااسناد بالادستی مان روی تنظیم مدیریتی مان تاثیر دارد! دوستان مثال می‌زنند که مثلا بیمه توسعه اتفاق افتاده. من ایراد را روی مقرره می‌گیرم! روی قاعده نوشته شده می‌گیرم! به ناظر شاید خیلی ایراد وارد نباشد چون ما مقرره را درست ننوشته‌ایم مقام ناظر هم نمی‌توانست کنترل کند. در زمان ماجرای بیمه توسعه دست مقام ناظر هم بسته بود. مطمئنا قواعد و مقرره ای که حاکم بر این بازار است، روی مدل مدیریتی ما تاثیر دارد.

سامری: من سه سال و نیم بحث تاسیس بیمه تجارت را دنبال می‌کردم که فرصت خوبی داشتم تا با مطالعات وسیعی بیمه تجارت در شرایط مطلوبی وارد بازار شود. بخشی از مطالعاتی که ما به خصوص روی بازار داخل و تطبیق آن با شرایط کشور و بالعکس داشتیم، بحث صنعت بیمه، بحث شرکت‌داری و مدیریت در یک شرکت نیست. نگاه، نگاه کلان به صنعت بیمه است. شاید اگر در یک خط بخواهیم وضعیت را بگوییم بازار بیمه کشور منفعل از شرایط بیرونی است. این یک تعریفی دارد که می‌شود یک کتاب از آن نوشت. بازار بیمه کشور منفعل از شرایط بیرونی شده و بخشی هم درونی! این بخش درونی نیاز دارد که یک نهادی مثل سندیکا تقویت شود تا ناهماهنگی داخلی برطرف شود و ما اثرپذیری‌مان را از بیرون کمتر کنیم. باز هم در قالب یک خط جواب دادن به اینکه مدیریت‌مان چه است؟

این است که مدیریت‌مان منبعث از دیدگاه دولتی است! باور کنید اگر امروز دغدغه دکتر کاردگر این است که داستان پیرو، رهبر، رهبری شرکت، یا دکتر حجاریان بارها دغدغه شان این بوده که انحصار این بازار را بشکنید، انحصار دارد پدر بازار را در می‌آورد! این نشان می‌دهد که ما خودمان هم منفعل از شرایط بیرونی، باور کردیم که بازار بیمه یک بازار رهبری قیمت است. بالاخره ما شرکت‌هایی هستیم که سرمایه خصوصی آورده‌ایم اگرنه که سرمایه دولتی که متعلق به همه ما است، بیمه ایران یک سرمایه عمومی‌ای دارد که همه ما در آن سهم داریم. وقتی می‌گوییم بیمه تجارت، می‌شود سهامدار خصوصی‌. ولی ما همه سهامدار بیمه ایران هستیم. پس اینکه باور کنیم، یعنی مغلوب شده‌ایم. باید راهکار داد. من به عنوان یک شاگرد نهضت برخورد با انحصار را در این صنعت دیدم که دکتر حجاریان شروع کرده است. این نیاز به یک هماهنگی و اجرا دارد، اگر بخواهیم یک تعریف کوتاه تری از صنعت بیمه داشته باشیم برای کسانی که بعد از ما می‌خواهند بیایند در صنعت بیمه، به عنوان کسی که سه سال و نیم نماینده هیات موسس مجموعه ای بودم که با بزرگترین سرمایه وارد شد، اولین شرکتی بودیم که با ۲۵۰ میلیارد آمدیم، ۲ بانک پشت سردارد، ریشه هدفگذاری مان هم حوزه‌های مغفول در انرژی بوده و به خصوص برنامه‌های جدیدی که در انرژی‌های نو کشور باید طبق مقررات سازمان بین‌الملل برای سال‌های بین ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ دنبال کند. چون منبعد قرار است که در هر کیلووات تولید انرژی‌مان جریمه بدهیم. پس باید انرژی نو بدهیم.

استادان استحضار دارید که شرکت انگلیسی‌ که دارد می‌آید بزرگترین مزرعه خورشیدی را در آبیک بزند یک سوال کرده، گفته ببخشید همین الان هرمس می‌خواهد سرمایه من را بیمه کند ۱۰ سال بعد که می‌خواهم به داخل تحویل دهم در ایران چه کسی بیمه می‌کند؟ الان چک لیست ریسک‌های مزرعه خورشیدی را کدام‌یک از ما داریم؟ این نشان می‌دهد که ما مغلوب یکسری شرایط بیرونی در بازار شدیم که وقت و انرژی‌مان را گرفته است. یکبار این دندانی که ما هر روز پیش دندانپزشک هستیم، را بکنیم و بگوییم بیمه ایران سهم تو از بازار پذیرش اتکایی باشد ، حوزه نظارت،برو دنبال نظارت کردن و دیگر کاسب نباش تا مجبور باشی مثل داستان بیمه ایران مداخله کنی در بازار واین مداخله بازار را خراب کند.

اما یک بحثی هم که روی بیمه توسعه لازم است بعد از سه سال اینجا عرض کنم این است که بیمه توسعه در جنگی شکست خورد که این جنگ را سهامدارش ایجاد کرد، صنعت گناهکار نبود. اشکال از رهبری بازار، بیمه مرکزی و مقررات نبود. اشکال سهامداری بود که دنبال یکسری نقدینگی‌های جاری کوتاه مدت بود، حالایک خلاء قانونی هم پیدا کرده بود، الان خلاء قانونی وارد شده، پس بالطبع هر اتفاقی که در این بازار بیمه می‌افتد متاسفانه متاثر از شرایط بیرونی شده و ماهم چشم‌مان نسبت به شرایط بیرونی بسته است و متاسفانه هیچ نگاه کارشناسی به شرایط بیرونی که اثرگذار است بر صنعت، نداریم.

دکتر مظلومی: بازارها را اصولا در چند مدل می‌توان دسته‌بندی کرد، مثلا یک مدل از دیدگاه اقتصادی است. یک مدل از دیدگاه مالی است، یک مدل از دیدگاه کسب و کار است. هر کدام از نگاه‌ها تقسیم‌بندی‌هایشان فرق می‌کند. من احساس کردم بیشتر مدل اقتصادی منظورتان است. درباره این مدل می‌خواهم توضیح دهم. از دیدگاه اقتصادی بهترین حالت برای یک بازار این است که بازار رقابت کامل یا پرفکت کامپتیشن باشد. بازارهای دیگر مثلا مونو پلی است یا الیگو پلی است. که اینها هرکدام ویژگی‌های دیگری دارد. ما هنوز بازار بیمه‌مان بازار رقابتی نیست. به نظر من بازار بیمه ترکیبی از مونوپلی و الیگو پلی است. مونو پلی از چه نظر؟ به خاطر اینکه در بازار مونوپلی یک فروشنده وجود دارد، تعداد زیادی خریدار.

الان در صنعت بیمه ما اگر تعداد شرکت‌هایی که خصوصی واقعی هستند را روی هم بگذاریم شاید سهم بازارشان زیر ۱۰ درصد باشد، مجموعه شرکت‌هایی که سهم خصوصی واقعی هستند و بقیه بازار مربوط به حاکمیت است، منظورم دولت و نهادهای وابسته به حاکمیت است. بنابراین بازار بیمه در اختیار حاکمیت است که این حالت می‌شود مونو پلی. از طرف دیگر حالتی وجود دارد که در آن تعداد محدودی فروشنده وجود دارد یعنی ما الان ۲۵ شرکت بیمه داریم که اینها باهم یک رقابت ضمنی هم انجام می‌دهند از این نظر اگر در نظر بگیریم الیگوپلی است. در بازارهای بیمه الیگو پلی و مونو پلی وجود فروشنده‌های جدید با موانع همراه است که می‌بینیم الان این حالت را دارد! اینکه می‌گویند الان بیمه تجارت سه سال و نیم طول کشیده و هنوز هم نتوانسته‌اند پروانه فعالیت بگیرند، نشان می‌دهد که موانعی برای ورود فروشنده‌ها وجود دارد و از طرف دیگر ورود به صورت آزاد برای همه فروشنده‌ها نیست، بنابراین در این قسمت من به همین اندازه بسنده می‌کنم. به نظر من بازار ما ترکیبی از مونوپلی و الیگوپلی است و بازیگر اصلی‌اش حاکمیت و دولت است و بخش خصوصی سهم چندانی در صنعت بیمه ندارد.

آیا ما در همین بازار یک الگوی موفق مدیریتی داشتیم؟ مثلا شرکتی در این بازار توانست با این مدل مدیریتی فعالیت درستی داشته باشد؟
دکترحجاریان: آیا مدل موفق را می‌شناسید؟ من می‌خواهم یک مدل موفقی را در مدیریت شرکت، نه، در مدیریت دولت اشاره کنم. چون معتقدم فضای کسب و کار ما را دولت می‌سازد؛ اگر دولت مدیریت شایسته‌ای داشته باشد شرکت‌ها مدیریت شایسته ای خواهند داشت. ما باید اول مدل مدیریت دولتی‌مان را درست کنیم. مدل قابل قبول مدیریت دولتی سه‌جانبه‌گرایی است. نهادهای جهانی امروز در حوزه حاکمیت و بهبود governance آن را توصیه می‌کنند که دولت باید فضای حاکمیت را از مطلق‌گرایی و انحصاری خارج کند و باید تدوین مقررات، نظامات نظارتی و حمایت‌های منابع محدود را که وظایف حاکمیت است سه‌جانبه کند. یعنی یک مدیریت مشارکتی‌ برقرار کند بین خودش به عنوان پایه و اساس حاکمیت و دو ضلع کسب و کارها و شرکت‌ها که در سندیکای آن‌ها جلوه می‌کند. شرکت‌ها باید سازماندهی بشوند، سندیکای آن‌ها باید تقویت بشود و سندیکا به عنوان یکی از اضلاع حاکمیت قرار بگیرد.

ضلع سوم هم براساس آن چیزی که مستندات جهانی ارائه می‌کند مردم‌اند، NGO‌ها هستند، سازمان‌های مردم نهادند. مردم مصرف‌کننده هستند، حرفه‌ای‌ها مصرف‌کننده هستند. امروز چند انجمن هست که در صنعت درست شده. باید انجمن‌ها به عنوان نهاد حاکمیتی شناخته شوند. باید دولت در تدوین مقرراتش، در تنظیم بازارش، در کنترل شرکت‌هایش، در توسعه‌اش مشارکت کند. این وظایف دولت است. توسعه وظیفه دولت است. اگر ما ضریبمان پایین است که البته من هنوز مستنداتی از این بابت ندیده‌ام، اشکال از حاکمیت است. اگر نظارتی نیست و ممکن است شرکت‌هایی با عدم توانگری روبه‌رو شوند مشکل از حاکمیت است. اگر مقررات مرتب عوض می‌شود و ناکارآمد است مشکل از حاکمیت است. حاکمیت باید مدل سه‌جانبه‌گرایی را قبول کند، باید مطلق‌گرایی را کنار بگذارد تا صنعت بیمه صنعت شود.

آسوده: من فکر می‌کنم وقتی از توانمندی مدیریتی صحبت می‌کنیم، مسائل خرد صنعت بیمه را می‌توانیم بگوییم یعنی مربوط به هر شرکت در حد بنگاه، بعد بگوییم مسائل محیط صنعت، بعد بگوییم محیط کلان! من اعتقاد دارم مدیر باید سکاندار باشد و این سکاندار باید بلد باشد در شرایط تلاطم، کشتی خودش را هدایت کند. وگرنه هر کسی می‌تواند در شرایط ساده فرمان را دستش بگیرد، باید توانمندی مدیریت در شرایط تلاطم مشخص شود و فکر می‌کنم وقتی می‌گوییم توانمندی مدیریتی، ما هر کداممان یک رسالتی داریم. یکی از مسائل ما عدم یکپارچگی در صنعت بیمه است. یعنی اگر این حل نشود، صنعت بیمه بدجور زمین می‌خورد. اگر از الگوی موفقیت در زمان‌های خودم بخواهم بگویم، حالا ممکن است به بخش خصوصی برنگردد، ولی خواهش می‌کنم بپرسید از مدیرانی که همزمان با من مدیر شرکت‌های دیگر بودند.

یک دانه رقابت نرخی، آن شرکتی که من در آن بودم نمی‌کرد. اینکه بازار رقابتی باشد که بسیار عالی است ولی اینکه فقط نرخ‌محور باشد و نرخ‌شکنی باشد این مساله است. منتها من می‌گویم ما هرکداممان در وهله اول مسوول شرکت خودمان هستیم و باید تلاش کنیم با ایده‌هایی که داریم شرکت خودمان را از این وضعیت حاد کنونی عبور دهیم. از نگاه من که از همه آقایان مسن‌تر هستم و سابقه‌ام هم بیشتر است، یکی از نکاتی که در مدیریت مالی و مدیریت سرمایه‌گذاری و مدیریت خدمات مالی نادیده گرفته شده، اصل احتیاط و دقت است، اصل توجه به محیط است که من خودم اعتقاد به مدیریت آهسته و پیوسته دارم، یک مدیر باید ویژگی‌های گوناگونی داشته باشد، مدیریت کار خداگونه است. خداوند هزار صفت دارد، من همیشه این را اینگونه نگاه می‌کنم که یک داروخانه را دست ما بسپارند، اگر ما ندانیم کدام دارو را باید کجا بدهیم، لطمه می‌زنیم و باید بدانیم کدام دارو را در کجا و به کدام مریض بدهیم.

بخشی از مسائل صنعت بیمه ما متاثر از مسائل محیط کلان کشورمان است. من یادم هست یک‌بار به من گفتند وضع بیمه خراب است، آن زمان بانک‌ها اینقدر پیشرفت نکرده بودند من گفتم بدتر از بانک نیست! همین الان هم آنهایی که اطلاعات عمیقی از بانک‌ها دارند می‌دانند که الان هم اینگونه است، بورس هم اینگونه است! یعنی اینها به هم مرتبط است. بیمه را چگونه می‌شود در این شرایط اداره کرد. یک مدیرعامل چه رسالتی در سندیکا دارد که یک integrity در صنعت ایجاد بشود. ما خیلی از عدم یکپارچگی لطمه خوردیم. ما یک صدای واحد نداریم.

اویارحسین: سوال شما درباره الگوهای موفق مدیریت است، این موفقیتی که شما می‌گویید کیفی است یا کمی؟ ببینیم انتظار از یک مدیر موفق چیست؟ آن کسانی که انتظار دارند چه افرادی هستند؟ شما اگر اینچنین تقسیم کنید، سهامداران می‌گویند مدیر موفق کسی است که بیشترین سود را به ما می‌دهد. بیمه‌گذاران و زیان دیدگان می‌گویند بهترین شرایط و بهترین نرخ رقابتی را به من بدهد. زیان‌دیدگان هم می‌گویند بهترین خسارت را در سریع‌ترین زمان به من بدهد. اگر این کار را بکند می‌گویند آن مدیریت خیلی توانمند است. کارکنان چه می‌خواهند؟ می‌گویند بهترین حقوق و مزایای کافی را در مقایسه با صنعت به من بدهد، به سایر نیازهای من هم توجه بکند؛ اگر این کار را بکنید از دیدگاه کارکنان شما مدیر موفقی هستید. صنعت بیمه از ما چه می‌خواهد؟ به‌عنوان یک مدیر موفق در صنعت بیمه ما باید دیدگاه بلندمدت در صنعت داشته باشیم، علاوه بر اینکه شرکت خودمان را باید درست و بیمه‌ای اداره کنیم یک جهتی هم برای صنعت بیمه طراحی کنیم و صنعت بیمه را ارتقا دهیم. اگر این را انجام دهیم می‌گویند مدیریت موفق. مقام ناظر از ما چه می‌خواهد؟ می‌گوید مدیر موفق در صنعت بیمه کسی است که تمام آن مقرراتی را که من گفتم موبه‌مو اجرا کند. یک بحث دیگر هم داریم، خود سیستم مدیریتی شرکت چه می‌خواهد؟ ثبات و حفظ مدیریت، اگر این کار را بکنید می‌گویند مدیریت موفق بوده است.

صفدری: من احساس می‌کنم باید به سمت عملیات بیمه‌گری مدرن برویم. عملیات بیمه‌گری مدرن، یک مثلث متساوی الاضلاع است به نام سازمان، مشتری، پرسنل. این مثلث متساوی الاضلاع هیچ ضلعش به ضلع دیگری ارجحیت و برتری ندارد.منتها مدیریتی موفق است که رابطه سازمان و مشتری یعنی بازاریابی خارجی، رابطه سازمان و پرسنل، یعنی بازاریابی داخلی، رابطه پرسنل و مشتری یعنی بازاریابی تعاملی. در دنیای امروز مدیریت عملیات بیمه‌گری باید بر اساس مثلث متساوی‌الاضلاع سازمان، مشتری و پرسنل باشد. رابطه سازمان و پرسنل که به آن می‌گویند بازاریابی داخلی چون اولین مشتریان ما پرسنل ما هستند. متاسفانه در صنعت بیمه اصلا برای پرسنل‌مان کار نکرده‌ایم! آموزش درست، پاداش‌های به موقع، آموزش‌های کاربردی. تا بحث آموزش می‌شود همه می‌گوییم صدور، خسارت! خب آن هم هست. خیلی از همکاران ما در صنعت بیمه اصلا مذاکره کردن نمی‌دانند، فروش نمی‌دانند، چون فروش یعنی ترغیب کردن و ترغیب کردن بر ۶ اصل استوار است. رابطه سازمان و پرسنل که بازاریابی داخلی نام دارد و رکن اساسی آن آموزش و درواقع نگاه استراتژیک‌محور به پرسنل و داشتن برنامه برخورد مناسب و شاسته پرسنل در ایجاد رضایتمندی در مردم است. این یک نکته، رابطه پرسنل با مشتری یعنی بازاریابی تعاملی یا رابطه‌ای، خیلی از ما شرکت‌های بیمه اصلا بازاریابی رابطه‌ای یا تعاملی را نمی‌دانیم! شعارش را می‌دهیم اما رکن اساسی بازاریابی تعاملی بر اساس مشاوره است. یعنی ما باید مشتری را شریک تجاری خودمان بدانیم اما اصلا این اتفاق الان در صنعت بیمه ما نمی‌افتد.

دکتر عطایی: از همین جا گریزی هم به بیمه کوثر بزنیم. در بحث تجارب موفق مدیریتی بیمه کوثر از جمله معدود شرکت‌هایی است که باوجود ۵ سال در صنعت رشد خوبی هم داشته و می‌توانیم از بخشی از آن تجربه‌ها و الگوها در این زمینه استفاده کنیم. ما اگر به دنبال الگوهای موفق در صنعت بیمه هستیم باید اولین نکته‌ای که به آن توجه می‌کنیم این باشد که صنعت نیاز به مدیرانی دارد که اهل تحول و به عبارتی تحول‌گرا باشند که بتوانند کارهای جدیدی را به‌عهده بگیرند و کارهای عظیمی ‌را شروع کنند. برای این کار باید ساختارها در مدیریت صنعت بیمه کشور تغییر پیدا کند، نقش‌ها و سطوحی که الان تعریف شده بازتعریف شود و نگاه جدیدی به آنها بشود. توسعه فضای اخوت و برادری را متاسفانه در صنعت بیمه نمی‌بینیم؛ به‌رغم اینکه همه باهم ظاهرا رفیق هستیم، ولی در خیلی از جاها به هیچ وجه این فضاها را نمی‌بینیم. ما در شرکت بیمه کوثر به اصلی اعتقاد داشتیم به نام هسته دانا و شبکه توانا که اصطلاحا به آن OUT SOURCE گفته می‌شود، حالا ما آمدیم برای چابک سازی شرکتمان هسته‌های قوی بزرگ دنیا را تعریف کردیم و برای آن شبکه بزرگی را تعریف کردیم که یک شبکه نقد اساسی در تحول در حوزه مدیریت بتوانیم ارائه بدهیم. دانش محوری و دانش آموزی یکی از اصول اساسی است که باید به آن توجه شود به خصوص در سطح مدیریت.

دوستان اشاره کردند، احتیاط! ولی من می‌گویم وقتی ما داریم ریسک‌های مردم را می‌خریم در عین حال مدیران صنعت باید ریسک‌پذیری خیلی قوی‌ هم داشته باشند. حداقل در سطح مدیریت. قطعا مدیرانی موفق هستند که از ریسک بالایشان در زمینه کاری‌شان برخوردار باشند. احتمال اشتباه زیاد است، ممکن است تخلفات و اشکالاتی به وجود بیاید، ولی قطعا با افکاربزرگ و ریسک‌پذیری بالا ما می‌توانیم شاهد تحول بزرگ در صنعت بیمه باشیم.

آسوده: ببخشید یک توضیح در مورد احتیاط مدیر بیمه بدهم. این prudence و احتیاطی که گفتم از خودم نگفتم، این یکی از اساسی ترین ویژگی‌هایی است که اگر یک مدیر را بخواهند در بیمه انگلستان FSA تایید صلاحیت کنند یکی از شاخص‌ها احتیاط او در سابقه کاریش است.دکتر حجاریان: من سه تا الگو را سعی می‌کنم بگویم، فکر می‌کنم بقیه چیزها، شاید در قالب اینها بتواند شکل بگیرد. اول الگوی تکنولوژی پایه بودن. به نظر می‌رسد به لحاظ تصمیم گیری در صنعت بیمه، نرخ و شرایط، بر مبنای اطلاعات است و سازماندهی اطلاعات اهمیت اساسی دارد، ما باید یک الگوی آی تی بیس بودن و تکنولوژی محور بودن را در شرکت‌های بیمه داشته باشیم تا امکان اساسا مدیریت‌پذیری فراهم بشود. من فکر نمی‌کنم با روش‌های دستی امکان مدیریت اساسا در صنعت بیمه فراهم شود.

دومین مطلبی که به‌عنوان یک الگو می‌خواهم عرض کنم، حرفه‌ای بودن است. حرفه‌ای بودن به این معنا که ما باید در منابع انسانی از کسانی استفاده بکنیم که رشته تخصصی شان مرتبط باشد، آموزش‌هایشان مرتب باشد، شغلشان، علاقه‌شان، تیم‌سازی شان و همه امیدشان به آینده در گرو حرفه‌ای بودنشان و ارتقای توان حرفه‌ای‌شان باشد. اگر ما رتبه‌بندی افراد و نمایندگان وشرکت‌ها را محور قرار بدهیم بر مبنای حرفه‌ای بودن کار، آن موقع می‌شود به الگوهای پیشرفته در شرکت‌های مدیریتی رسید. سومین مطلب یا الگویی را که فکر می‌کنم بسیار بسیار در صنعت بیمه ضروری است جدایی مدیریت از مالکیت است. آنجایی که مالکانمان مدیر می‌شوند، مالکانمان دستور می‌دهند که این‌گونه عمل کنید، این‌گونه عمل نکنید! و مدیران را تحت فرماندهی خودشان قرار می‌دهند نقطه شکست بیمه است! متاسفانه بسیاری از مالکان این‌گونه فکر می‌کنند آنهایی که تلاش می‌کنند. هیات مدیره را داشته باشند، مدیرعامل را بنا به سلایق خودشان انتخاب کنند، از افرادی انتخاب کنند که اطاعت‌پذیری‌شان بیشتر باشد تا توانمندی‌شان، اینها موجب شکست شرکت می‌شوند و تا وقتی که ما الگوی جدایی مدیریت از مالکیت را پیشه نکنیم شرکتمان به جایی نمی‌رسد!

دکتر کاردگر: بحث مدل موفق، وقتی مدیر را انتخاب می‌کنند مطمئنا مدیر دانشش را دارد، هنرش را هم دارد، تجربه اش را هم دارد، حالا شده مدیر! این مدیر می‌خواهد سازمان را مدیریت کند و موفق باشد. خوب با چه ابزاری می‌خواهد سازمان را به هدفش برساند؟ گاهی اوقات سازمان هدفش بهینه کردن سود یک بخش خصوصی است، گاهی اوقات سازمان اصلا سازمان اجتماعی است که می‌خواهد رفاه اجتماعی را ماکزیمم کند، خلاصه این مدیر یکسری ابزاری دارد که می‌خواهد به هدف سازمان برسد. ابزارش در دنیا در علم اقتصاد تعریف شده است یا نیروی انسانی و سرمایه انسانی است یا تکنولوژی و سرمایه. می‌توانیم آنها را باهم ترکیب کنیم. از ترکیب آنها به هدف سازمان برسیم. آیا همین مدیر با این ابزار و هماهنگ کردن استراتژی این ابزار می‌تواند به هدفش برسد؟ باز می‌خواهم بگویم اینها داخل سازمان نیست. سازمان منبعث از حرکات بیرون سازمان هم هست مدیر تنها باید فرآیند داخل سازمان خودش را بشناسد و بداند. فرآیند بالادستی سازمان خودش را هم باید بداند یعنی تحرکاتی که از بیرون سازمان رویش اثر می‌گذارد، مقررات و قواعدی که برای تصمیم‌سازی است همین که دکتر فرمودند حاکمیت را از مالکیت جدا کنیم ، بخش‌ها و فرآیندها باید شناسایی شوند باید دیتای سالمی‌از سازمان خودش داشته باشد ، چطور می‌تواند دیتا داشته باشد؟ ما امروز یک COR بیمه‌ای در صنعت بیمه نتوانستیم ایجاد کنیم، در شرکت‌های بیمه‌ای هم نتوانستیم.

سامری: پارادوکس موضوع این است که ما می‌خواهیم خصوصی کار کنیم، اما دولتی هستیم. همه دوستان هم که الان مدیرعامل هستند متاثر از خاستگاه سهامدار هستند خواسته یا ناخواسته باید اهداف سهامدار را دنبال کنند.سهامداری که در صنعت بیمه سرمایه‌گذاری می‌کند دو دیدگاه دارد. من از دید بانکی عرض می‌کنم بحث فایننشال سوپرمارکت یا سوپر مارکت مالی شخصی است که شاید بانکداری ما تازه برای برون رفت از مشکلات خودش به عنوان یک نهاد جدید به این موضوع نگاه می‌کند. ‌وقتی که در دنیا بانک‌ها می‌روند ۸۰ درصد درآمد خودشان را از عملیات غیر مستقیم بانکی کسب می‌کنند، ولی سیاست کشور عدم بنگاه‌داری توسط بانک‌ها است. یعنی چی؟ بیمه تفاوتش با لیزینگ این است؛ بیمه به تمام کارگاه‌های متخصص سرویس می‌دهد یعنی یک عملیات تمام است، یعنی لیزینگ می‌خواهد کار کند کارگزاری می‌خواهد کار کند باید بیمه در کنارش داشته باشد می‌خواهیم تسهیلات بدهیم بیمه باید باشد.

ولی داستانی که وجود دارد این است که شاید یک مثال عرض کنم موضوع پرداخت یارانه در کشور برای شرکت‌های بیمه یک فرصت بود که ما این را از دست دادیم، البته این موضوع را با دوستان مان در بیمه مرکزی یکبار در میان گذاشتیم، ولی چون هنوز وارد بازار نشده بودیم. به عنوان یک ایده گفتیم ما رفته‌ایم به ۶۰۰ تا ازکسانی که از بانک تجارت یارانه می‌گیرند، فرم دادیم که آیا دهک‌های ۵ به پایین حاضرید بیمه عمر بگیرید بین ۵۰ تا ۱۰۰ درصد یارانه‌‌تان در ماه حق بیمه بشود با این سرویس‌ها. وقتی نتایج را بررسی کردیم دیدیم که مشتری استقبال کرد این یک فرصت برای صنعت بیمه بود که ما بیاییم حداقل از تهدیدی که در اقتصاد کشور ایجاد شده بود به عنوان توزیع حمایت به صورت جامع استفاده کنیم. از این فرصت‌ها زیاد از دست می‌دهیم. فرصت‌هایی که همان لیدر ما هم نتوانسته پیش ببرد. بحث انرژی را فرمودید بله ما کنسرسیوم داشتیم. دکتر امجدیان، دکتر عطایی تلاش‌های زیادی انجام دادن برای این سهم کوچکی از کنسرسیوم بگیریم. آیا این کنسرسیوم توانسته نقش‌آفرینی بکند یا لیدرش توانسته نقش خودش را درست ایفا بکند.

دکترکاردگر: به خوبی آن را تشریح کردند. مدیریت اقتضایی الان به درد صنعت بیمه می‌خورد. شاید برای برون رفت از موضوع پسا تحریم و استفاده از فرصت‌های پسا تحریم ما باید یک مقدار مدیریت اقتضایی در پیش بگیریم به بازار نگاه کنیم تا بتوانیم تکنولوژی‌های جدید را وارد کشور بکنیم تا از این شرایط منفعل خارج بشویم که این شرایط ما را اذیت می‌کند.

دکترمظلومی‌: در مورد تجربه مدل‌های موفق ، اتفاقا می‌خواهم مدل ناموفق را خدمت شما بگویم، ببینید در سال ۱۹۲۰ در بوستون آمریکا فردی بوده به اسم چارلز پانزی که بعدا این آدم معروفی شد به خاطر روشی که در بحث خدمات مالی انجام می‌داد. از همه موسسات مالی نرخ سود بیشتری می‌داد که این باعث شد همه سرمایه‌گذاران به این موسسه هجوم بیاورند (موسسه پانزی). حتی صندوق‌های بازنشستگی هم پول‌هایشان را پیش این موسسه می‌بردند و به عنوان این که آنجا سرمایه‌گذاری کنند و سود بیشتری بگیرند این کار را می‌کردند.

مدل پانزی این گونه بود که او در ذهن خودش حساب کرده بود که من منابع را جمع می‌کنم از منابعی که الان جمع می‌کنم به کسانی که قبلا سپرده گذاشته‌اند پرداخت می‌کنم. یعنی پرداخت تعهدات قبلی از جمع‌آوری منابع جدید و این مدل سال‌ها ادامه پیدا کرد یعنی شاید ۱۰ یا ۲۰ سال ادامه پیدا کرد و همه می‌گفتند خوب این شکست نخورده و کارش را ادامه می‌دهد و موفق هم هست. تا اینکه یکدفعه کم آورد و نتوانست. این اتفاقی است که الان در یکسری از موسسات مالی ما می‌افتد. ما تقریبا چند وقتی است که با تجمع گروهی از مالباختگان در جلوی بانک مرکزی مواجه هستیم. خوب یک مدل شبیه این را نیز در بیمه هم داشتیم و تجمع مالباختگان در جلوی بیمه مرکزی. من فکر می‌کنم مدلی که ما الان در صنعت بیمه انجام می‌دهیم احتمال این که این اتفاق دوباره در شرکت‌های بیمه بیفتد وجود دارد یعنی تجمع مالباختگان که اینجا زیان دیدگان می‌شود در نهاد ناظر.

صنعت بیمه کشور چه برنامه‌ای برای دوران پسا تحریم دارد؟
مظلومی‌: من فکر می‌کنم که ما برای پسا تحریم هیچ برنامه مشخص و مدونی نداریم و همان طور که دکتر کاردگر گفتند اعتقاد من هم این است که صنعت بیمه یک صنعت وارداتی است و ما باید براساس مکانیزم‌هایی که در دنیا تهیه شده استفاده کنیم و خوشبختانه حضرت امام خمینی (ره)در سال ۱۳۴۲ گفتند همین مدلی که در دنیا وجود دارد از نظر فقه شیعه تایید شده است پس این مدل قبول است. پس ما باید این مدل را همان‌طوری که در دنیا وجود دارد بیاوریم و از آن همان طوری استفاده کنیم و حتی در راستای اقتصاد مقاومتی ما نه تنها باید صنعت بیمه به اقتصاد داخل کمک کند و تاثیرگذار باشد حتی صنعت بیمه این پتانسیل را دارد که ما صنعت بیمه را به یک جایگاهی برسانیم که بعدا برای کشور درآمد ایجاد کند. خیلی از کشورها در دنیا هستند که درآمدشان از راه فروش خدمات بیمه است از جمله مثلا درآمد قبولی اتکایی بیشتر از درآمد نفت ما است. چرا ما نباید دنبال این مسیرها برویم! برای اینکه ما دنبال این مسیرها برویم باید یکسری زیرساخت‌هایی آماده کنیم. به نظر من صنعت بیمه برای این بخش می‌تواند برنامه داشته باشد؛ در حالی که هیچ برنامه‌ای ندارد شرکتی مثل توکیومری که یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های بیمه در دنیا است درآمدش از اروپا و آمریکا بیشتر از درآمدی است که از خود کشور ژاپن به دست می‌آورد.من فکر می‌کنم ما در صنعت بیمه حتی در راستای اقتصاد مقاومتی یک نگاه اینطوری داشته باشیم نه تنها می‌توانیم.... باشیم حتی می‌توانیم از خارج هم برای صنعت بیمه درآمد تصور کنیم.

اویارحسین: آیا دوره پسا تحریم را تهدید دیدیم یا فرصت؟ این بحث مهمی‌ است که ما به آن کم توجهی می‌کنیم.بعد از برداشتن تحریم‌ها آیا برای صنعت بیمه یک فرصت است یا یک تهدید؟ من می‌گویم این فرصت است. ما اگر بتوانیم قوانین و مقرراتمان را برای واحد نظارتی‌مان به‌روزرسانی جهانی کنیم، بیمه نامه‌ها باید استاندارد شوند. خیلی از بیمه‌نامه‌های ما استاندارد بین‌الملل ندارد بعضی از بخش‌هایش به شدت به زیان بیمه‌گر است و بعضی از بخش‌هایش به شدت به زیان بیمه‌گذار است.برای محصول جدید نیروهای انسانی ما باید به محل بروند یاد بگیرند باید آموزش‌ها را در محل ببینند. آیا واقعا باور بر این است که ما تمام ریسک را در کشور در این ۸ سال تحریم نگه داشتیم آیا با اصول بیمه‌گری همه دنیا سازگار بود ؟این را برای نقطه قوت می‌گوییم که این کار را کردیم تا تحریم‌ها به ما آسیب کمتر بزند خدا را شاکر هستیم که اتفاقی نیفتاد ولی این نمی‌تواند برای آینده به عنوان یک الگو باشد.بحث دیگر این است که آیا قرار است این صنعت بیمه ما همین طور در STOP بماند یا برود ارز آوری کند. ارز آوری یعنی چی؟ یعنی بتواند در خارج قبولی داشته باشد شما می‌خواهی قبولی از خارج داشته باشید باید RATE (رتبه ) داشته باشید. خوب این را چطوری می‌خواهیم داشته باشیم بنشینیم همین جا و بگوییم با خارج کاری نداریم. دیدید که اتکایی نداشتیم و هیچ اتفاقی هم نیفتاد. پس هیچی کاری ما نداریم نه قوانینی داشته باشیم نه واگذاری داشته باشیم نه آموزش پس با این شرایط پسا تحریمی ‌برای ما وجود ندارد یعنی هیچ اتفاقی نمی‌افتد. یعنی تعریف تحریم و پسا تحریم در صنعت بیمه بی‌معنی است.

آسوده: زمانی این آقایان هیچ‌کدام در صنعت بیمه نبودند و صنعت دولتی بود و ما کلی تلاش کردیم که خصوصی شود آن‌وقت الان دوستان می‌گویند که هیچ کاری در گذشته نشده و همین که اینجا حضور دارند یکی از آثار کار ما است. کسانی که در صنعت بیمه بوده‌اند می‌توانند گواهی دهند که این ماده را من نوشته ام که بخش خصوصی بیاید و چقدر در مجلس و شورای نگهبان و... تلاش کردیم و گفتیم که بیمه با دولتی بودن به جایی نمی‌رسد.من سال ۵۸ فوق لیسانسم را از آمریکا گرفتم یک نگاهی داشتم به این تحولی که صحبتش را می‌کنید. تاریخ بالاترین سرمایه است و باید از آن درس بگیریم.ما باید یکپارچگی صنعتمان را پیدا کنیم بخش خصوصی ما جوان است. ۱۰ سال است تمام بیزینس پلن‌هایی که ارائه کرده‌اند این است محصول جدید ارائه بدهیم، ولی ما محصول جدیدی ندیدیم.

جلوی شرکتی هم که محصول جدید نداده گرفته نشده. البته شرکت‌هایی هستند که در بیمه‌های زندگی خوب کار کردند و من نگرانم که نتیجه فعالیت خوبشان با حساب‌های بیمه‌های غیر زندگی قاطی شود و فاجعه درست کند. یعنی آن منابعی که از طریق بیمه‌های زندگی ایجاد شده گاهی اوقات به کسری بیمه‌های غیر زندگی زده می‌شود. بیمه توسعه هم در حد خودش ۲۰۰ میلیارد تومان بیمه زندگی فروخت ولی الان مردم روی هوا هستند و این به بازار ما لطمه می‌زند. بازار بورس را یادم می‌آید که در تاریخ تا مردم خواستند اعتماد پیدا کنند یک گروه ریزش داشت. باید تجهیز بشویم تکامل پیدا کنیم. مراحل مختلف را بگذرانیم و بالغ شویم یک مقدار زمان می‌خواهد به خاطر اینکه ۱۰ سال زمان ما معادل یک سال زمان آلمان نمی‌شود. یعنی اگر آلمان یک کاری را ۴ ساله کرد و همه را خصوصی کرد و بلعید در کشور ما ۳۰ سال است که دارند در موردش صحبت می‌کنند.

من ۲۵ سال پیش جلسه خصوصی سازی رفتم. این ۲۵ سال معادل ۴ سال آلمان نمی‌شود تازه هنوزم به جایی نرسیده‌ایم یعنی اگر الان بدانم خصوصی شدیم می‌گویم این ۲۵ سال معادل آن ۴ سال است می‌ترسم ۶ سال دیگه برویم شاید باز هنوز خصوصی نشویم من اعتقاد دارم در صنعت بیمه نسل قدیم کار کرده است.نکته بعدی این است که ما تجربه‌های موفق داشته‌ایم. اسم من را به عنوان مدیرعامل بیمه ایران می‌آورند ولی من دو سال مدیرعامل بیمه ایران بودم و در مدت این دو سال اصلا فرصت کار کردن پیدا نکردم. از روز اولش تهدید بود تا روز آخرش یعنی کلا همه اش داستان داشت، ولی در بیمه البرز کار کردم و از آن سال هر وقت بحث مشتری مداری می‌شود بیمه البرز شمارش را می‌گیرد آنجا بود من که مثلا توجه به سرمایه انسانی داشتم اولین پراید را به عنوان جایزه خوش رفتاری به کارمند دادم. یعنی خوش رفتاری برای ما مبنا است . در آن زمان مرام نامه داشتیم، اینترنتی داشتیم، یکپارچگی داشتیم، کار می‌کردیم من مدیر عاملی بودم که بیمه نفت بهران را گرفته بودم مدیر عاملش از فروزنده مجوز گرفته بود که از بیمه ایران به بیمه البرز تغییر پیدا کنند. تا نتوانستم اتکایی بگیرم رفتم خواهش کردم که این شرکت از پیش ما برود و مدیرعاملش به من گفت که ما مگر مسخره شما هستیم گفتم نه ما اتکایی نداریم (سال ۸۰ ،۲۰ میلیارد بود) و اگر خسارت بخورید ما نمی‌توانیم بدهیم. ما یک کارهایی کردیم و یک کارهایی نکردیم.

خواهشم این است اگر می‌خواهیم بگوییم کاری نشده است بیاییم کشورهای مسلمان را بگیریم و آنهایی را که درآمد سرانه شان با ما برابری می‌کند مقایسه کنیم بعد بگوییم ما چقدر از آنها عقب هستیم یا عقب نیستیم، البته اینها را نمی‌گویم تا نتیجه بگیریم پتانسیل وجود ندارد. یکی از دلایل عدم توسعه بیمه‌های زندگی در کشور ما در جواب سوال شما این است که سپرده‌های بانکی رقیبشان است.

اویارحسین: صنعت بیمه ما حالا واژه‌های قدیمی‌اش این است که یک صنعت بنگاهی است، از بیمه آرام آرام شناخت پیدا کردیم و دیدیم چیز خوبی است و گفتیم شرکت‌مان را درست کنیم و مشکل همین جا بود. ایران هم خواست یک شیر مانند کشورهای دیگر داشته باشد، اما شیر تعریف خودش را دارد ما نمی‌توانیم موجودی با دو تا پا و یک سر بزرگ بسازیم و بگوییم این شیر است. همه نگاه می‌کنند و می‌بینند که شیر نیست و حداقل اگر اسمش همان شیر است مانند شیر واقعی نیست و نواقصی دارد بنابراین سوالاتی که شما می‌کنید که چرا این محصولات متنوع نیست مانند همان موضوع۷ شیری است که با سایر دنیا تفاوت‌های فاحشی دارد.

صفدری: ما اصلا برنامه‌ای برای پساتحریم در صنعت بیمه نداریم. پیشنهاد من این است: فرصت خوبی است برای اینکه ما بازار بیمه ای کشورمان را ارتقا بدهیم و به جای افزایش سهم بازار برویم به دنبال توسعه بازار. در پسا تحریم باید گسترش بیمه‌های زندگی را هدف قراردهیم. گسترش بیمه‌های زندگی شعاری است که همه عزیزانی که در این جمع حاضرند هم به آن اعتقاد دارند و هم ایمان ما باید در پسا تحریم برویم به سمت اینکه هرایرانی یک بیمه نامه زندگی! دادن یارانه مسکن اقتصاد ما است! ما می‌توانیم استفاده کنیم حالا دوستان ما در دولت دارند طرحی را پیاده می‌کنند که ما به هر ایرانی یک بیمه‌نامه زندگی بدهیم. و دادن بیمه نامه زندگی به همه مردم کشورمان، هم اطمینان خاطر برای آنها ایجاد می‌کند و هم امنیت و آسایش. فرصت خوبی است در پسا تحریم که ما به سمت استفاده از پشتوانه‌سازی نیروهای صنعت بیمه‌مان برویم. واقعا ما در صنعت بیمه در بعضی از جاها مشکل پرسنل داریم. خب این کار را شما در بیمه البرز انجام دادید. آسوده بنده افتخار می‌کنم که در بیمه البرز شاگرد شما بودم. مشتری‌مداری و مشتری نوازی از بیمه البرز شروع شد. واقعا در بیمه البرز این کار نهادینه شد. خواهش من این است که در پسا تحریم به سمت حقوق مشتریانمان برویم. متاسفانه برای دادن خسارتی که رقمش زیاد است مشتریانمان را بازی می‌دهیم. مشتریانمان را به علت نداشتن مدارک و مستندات سرمی‌دوانیم.

دکتر مظلومی: متاسفانه در کشور ما اصولا اعتقادی به جوان‌ترها وجود ندارد! یعنی جوان‌ها را خام در نظر می‌گیریم. ببینید الان کسی به نام الکسی‌سیپراس نخست وزیر یونان شده که ۴۲ سالش است و تمام اتحادیه اروپا را به زانو درآورد و به نظر من موفق‌ترین نخست وزیر اروپا است و الان یک کسی به نام جاستین‌ترودو در ۴۰ سالگی نخست وزیر کانادا شده و چقدر هم محبوب است و همه دنیا به او اعتقاد و اعتماد دارند! آنوقت مثلا بنده سال ۸۹ که مدیرعامل صنعت بیمه شدم بعد از ۱۷-۱۸ سال کارکردن در صنعت بیمه و تحصیلات مرتبط، تقریبا همه بزرگانی که بنده را می‌شناختند گفتند که فکر نمی‌کنی در این سن یک مقدار برایت زود است ؟ به هر حال این اشکال وجود دارد که ما اصولا اعتقادی به جوان‌ترها نداریم منظور من این است که بالاخره یک نسلی وجود دارد که اینها دوست دارند به آن‌ها فرصت داده شود وگرنه من در واقع به تمام شما احترام می‌گذارم و شاگرد تک‌تک شما بودم و هستم، قصدم جسارت نبوده، ولی از این طرف اینگونه بوده که نسلی در صنعت بیمه وجود دارد که آن‌ها هم دوست دارند در پوزیشن‌های مدیریتی به آنها اعتماد بشود و اصلا هم صحبت این نبوده که کاری در گذشته انجام نشده! صحبت این بود که وضع موجود صنعت بیمه اتفاقا خیلی هم خوب است. من عرض کردم این عملکرد مدیرانی بوده که در دهه ۶۰ و ۷۰ در جایگاه مدیریتی بوده‌اند و باز هم یک منطق اصولی است دیگر، این عملکرد مدیران آن دهه بوده مثلا دهه ۷۰ دهه ۶۰ دهه ۸۰ کسانی که مدیران ارشد بودند وضع موجود صنعت بیمه نتیجه عملکرد این گروه بوده است.

دکتر عطایی: اولین مشکل ما در مدیریت صنعت بیمه کشور این است که فرد محوری در صنعت بیمه کشورمان شدیدا حاکم است. ما باید دنبال این باشیم که سیستم جایگزین فرد شود ما می‌بینیم راحت یک مدیرعامل از شرکتی به شرکت دیگر می‌رود و با خود پورتفوی را می‌برد، این یکی از مشکلات اساسی ما در بحث مدیریت است.در صنعت بیمه کشورمان متاسفانه امنیت شغلی مدیران وجود ندارد. به سختی روی نیرو‌های انسانی سرمایه‌گذاری می‌شود، آموزش می‌بینند، آزمون و خطا می‌کنند و به راحتی یک شرکت دیگر می‌آید او را می‌برد. می‌خواهم بگویم که نتوانستیم نیروهای جدید و تحصیلکرده را در صنعت جایگزین کنیم که خب بعضا جایی بهایی می‌دهند و متاسفانه اصلا صنعت بیمه کشور اجازه شکستن این چرخه را نمی‌دهد که اصلا دوستان بیایند .

اما موضوع پسا تحریم ببینید ما یک جمله خیلی زیبا داریم مطرح می‌کنیم من سوالی از بزرگان صنعت بیمه به خصوص آسوده و حجاریان و اویارحسین بپرسم. قبل از تحریم صنعت بیمه باید چه کاری با خارج از کشور انجام داد؟ که حالا ما دائما می‌گوییم برای شرایط پسا تحریم چه می‌خواهیم بکنیم؟ قبلا چه کرده ایم ؟ زمانی که صنعت بیمه تحریم نبود یا اصلا در کشور تحریم وجود نداشت، غیر از اینکه یکسری پول به خارجی‌ها دادیم کار دیگری هم کردیم؟ که حالا می‌خواهیم بگوییم برنامه برای پسا تحریم چه باشد ؟ و جان کلام اینکه ما دوباره باید اعتماد را به صنعت بیمه کشور برگردانیم. ما مشکلمان در صنعت بیمه کشور عدم اعتماد مردم نسبت به ما است. یعنی هرکدام از ما که دور این میز نشسته‌ایم می‌دانیم که مشتریان زیادی داریم که نمی‌دانند در خسارت خودرو ، فردا آیا به آنها خسارت می‌دهیم یا نه؟

کاردگر: ما باید تکلیف‌مان را روشن کنیم ببینیم می‌خواهیم بازارمان با همین ساختار و ترکیب بالا برود که هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم، چون اتفاقی نیفتاده است، ما باید تکلیف‌مان را روشن کنیم که آیا این بازار همین طور می‌خواهد متمرکز باشد. اگر قرار بر متمرکز بودن است که مثل گذشته باید بیاییم یکسری ریسک را واگذار کنیم عرضه از کشور خارج بشود و اتفاق خاصی نیفتد. آیا بیمه مرکزی می‌خواهد ساختارش همین طوری بماند اینجا دولت و حاکمیت باید وارد شود و بسترسازی بکند. ما مدام می‌گوییم شرکت متمرکز باید از تمرکز خارج شود. راه‌حلش کجاست؟ فقط انتقاد می‌کنیم.
چگونه می‌توانیم این را از این حالت خارج کنیم اینجا باید دولت اجازه بدهد تا نهادها شکل بگیرد. نهاد‌ها و NGO‌ها وقتی شکل بگیرند بخشی از ریسک را واگذار می‌کنند در بحث سپرده‌گذاری مظلومی‌ فرمودند آقایان می‌آیند جلوی بانک می‌گویند که سپرده شان کجاست. دنیا چرخش ساخته شده یک مقام ناظر از بانک مرکزی نظارتی بر بانک‌ها می‌کند؟ یک نهادی شکل دادند که اگر بانکی به مرحله ورشکستگی برسد یک صندوقی خود بانک‌ها تاسیس کردند ریسک خودشان را به این صندوق واگذار می‌کنند. خب این نهاد‌ها و NGO‌ها در صنعت بیمه جایشان خالی است یک سندیکا داریم که دوستان می‌دانند چه اتفاقی دارد برایش می‌افتد.

بحث دیگر بحث gas plan finance (نظام کلان مالی) نظام برنامه‌ریزی مالی کلان در کشور نداریم، چرا در برخی از کشورهای توسعه یافته نظارت بیمه را به بانک مرکزی می‌دهند؟لایف (بیمه زندگی) یک مساله کاملا مالی است یک نهاد تامین‌کننده مالی است. امروز اگر یک هسته‌ای را داشته باشیم که یک نهادی را در کشور شکل دهیم که دارد نظام کلان برنامه‌ریزی مالی را شکل می‌دهد یک ارتباط فرآیندی نهاد بیمه با نهاد بانک را ببیند نهاد بانک با بورس را ببیند ما به این تضاد سیاست‌گذاری که نمی‌رسیم. بانک در یک جزیره ای که کاملا مغایر با سیاست‌های بیمه است تصمیم می‌گیرد و بیمه هم در یک جزیره‌ای که کاملا مغایر با سیاست‌های بورس است تصمیم می‌گیرد.پس ما تا این حلقه‌های مفقوده را درست نکنیم خوب ریل‌گذاری نکنیم در پسا تحریم هیچ اتفاقی برای کشور نمی‌افتد. مدیران کلیدی باید بر چه اساسی و بر کدام شاخص‌ها انتخاب و ارزیابی شوند؟

دکتر حجاریان: فکر می‌کنم ما باید ساختاری را که شایسته سالاری در آن به‌وجود می‌آید را به‌وجود آوریم تا مدیران شایسته و مدیران کلیدی در جای خودشان قرار گیرند، رشد کنند، انگیزه پیدا کنند، اعتقاد داشته باشند، اگر یک شرکت ضعیف باشد، دو شرکت ضعیف باشند، به جایش 5 شرکت قوی باشند، ما می‌توانیم بگوییم ضعف از مدیریت شرکت‌ها است، ولی اگر همه صنعت با مشکل روبه‌رو می‌شود اگر توانگری مالی همه تقریبا همه به سرعت کاهش پیدا می‌کند، اگر عمده شرکت یا همه شرکت‌ها به نرخ شکنی می‌رسند اگر ما ضعف را در مدیریت همه می‌بینیم دیگر این مشکل، مشکل شرکت‌ها نیست، مشکل دولت است. اگر در یک کلاس نمره همه دانش‌آموزان پایین است و مشکل معلم است مشکل همه دانش‌آموزان نیست ما فضای کسب و کارمان را باید درست بسازیم تا در آن فضای کسب و کار شایسته سالاری شکل بگیرد و شاخص‌ها و مسوولیت‌ها خود را نشان بدهند. مدیران کلیدی را باید مدیران ارشد انتخاب کنند مدیران ارشد را باید هیات مدیره انتخاب کند وقتی بیمه مرکزی در انتخاب مدیران کلیدی و مدیران ارشد دخالت می‌کند در واقع به هم ریختن فضای کسب و کار و به هم ریختن فضای مسوولیت و مسوولیت‌پذیری‌ها است نباید چنین دخالت‌هایی صورت بگیرد تا آزادی کافی برای مدیریت فراهم بشود تا بتواند نسبت به مسئولیت‌هایش پاسخگو باشد. اگر شما آزادی کافی برای مدیریت برقرار نکنید امکان مسوولیت‌پذیری را در واقع ما برقرار نکرده‌ایم.

چالش‌های سرمایه‌گذاری در صنعت بیمه کدامند؟
سامری: در نهاد‌های مالی وظایف هم‌افزا تعریف شده است. بیمه هم به عنوان یکی از نهادهای مالی مثل بانک و بورس و... دو وظیفه ذاتی برایش تعریف شده که وظیفه ذاتی اش تقریبا در صنعت بیمه اثرگذاری اش به اقتصاد اثرگذاری ملموسی نبوده است و آن بحث سرمایه گذاری است ما نتوانستیم در صنعت بیمه به عنوان یک بیمه‌گری که در حوزه تامین سرمایه و سرمایه‌گذاری کشور نقش‌آفرین هستیم طوری عمل بکنیم که از این طریق بتوانیم مورد حمایت مقرراتی خاص حالا چه مجلس و چه دولت قرار بگیریم، چون سرمایه گذار هستیم. الان یک نفر از خارج از کشور یک میلیون دلار در جیبش می‌گذارد و می‌خواهد سرمایه‌گذاری کند تا معاون وزیر را می‌بیند صنعتی که حدود ۱۶ تا ۲۰ هزار میلیارد در سال منابع و گردش دارد و در همه حوزه‌ها هم سرمایه‌گذاری می‌کند و تکلیف سرمایه‌گذاریش طبق آیین نامه ۶۰ تکلیف حمایتی هست دیده نمی‌شود.ما از رسانه می‌خواهیم که این نقش را در ذهن مردم پررنگ کنند این خودش فرهنگ‌سازی است .این پولی که می‌دهید بیمه می‌خرید اگر خسارتی ندیدید در یک زیر ساختی از کشور سرمایه گذاری می‌شود و دوباره منافعش به شما بر می‌گردد.

چالش‌های کنونی صنعت بیمه برای مدیریت توانمند به خصوص دربحث توانگری مالی چیست ؟
حجاریان: ما چالش‌های زیادی داریم ولی من به سه ‌تا از آنها اشاره می‌کنم اولین چالش صنعت بیمه را در ضعف گزارش‌گری مالی می‌دانم. صورت‌های مالی ما نشان دهنده واقعیت‌های شرکت‌هایمان نیست. بنابراین مدیریت مالی‌مان ضعیف است. دومین مشکل را در مدیریت ریسک می‌دانم. ما توانگری مالی مان را می‌سازیم و ضعفمان را نمی‌توانیم جبران کنیم، چون مدیریت ریسک‌مان ضعیف است. اساسا شناخت‌مان از انواع ریسک وکنترل ریسک متاسفانه ضعیف است و در نهایت چالش مدیریتمان را ناکارآمدی و ضعف کارآمدی می‌دانم که منابع زیادی مصرف می‌کنیم. نیروی انسانی زیادی مصرف می‌کنیم و در واقع این نیروی انسانی زیاد قادر به رضایتمندی مشتری، قادر به انعقاد قرارداد‌های باکیفیت، قادر به دادن نرخ بر مبنای ریسک و همه کارهای حرفه‌ای نیست، چون ناکارآمدی در ساختار مدیریتی کاملا مشهود است.

کاردگر: ما مشکل مقرره داریم ما باید روی قوانین‌مان کار کنیم حتی قوانینی که بازار کسب و کار ما را شکل می‌دهد. اگر مقرره خوب ننویسیم نمی‌توانیم کسب و کار کنیم. ما الان نمی‌دانیم دخالت و نظارت چیست! تا کجا باید دخالت یا نظارت کنیم. این‌ها همه ساختار بازار است. اگر شما بازار انحصار دارید باید دخالت بکنید. وقتی بازار از انحصار خارج می‌شود در بازار رهبری قیمت باید دخالت بکنید زمانی باید نظارت همراه با دخالت بکنید یک زمانی باید نظارت بکنید که بازار رقابتی باشد. آیا بستر بازارمان کاملا رقابتی است که مقام ناظر بنشیند و بگوید من اصلا دخالت نمی‌کنم امکان ندارد. حتی در بازار صرف خود سرمایه‌گذاری که رقابت کامل و ورود مقام ناظر ممنوع است در بحث اتفاق مالی که در آمریکا و اروپا افتاده مقام دولت آمده وارد بازار شده و دخالت کرده. یک تلنگر به بازار زده تا بازار به تعادل برسد. اینجا اگر ما بتوانیم مقرره‌ای داشته باشیم که مقام ناظر بگوید سهامدار هیات‌مدیره‌ای که انتخاب کردید من تایید کردم درخواست افزایش سرمایه داده مصوب کرده و در مجمع برده به او وقت بدهد و بگوید اگر سه ماه پول نتوانست پول بیاورد وارد بشود و سهم را عرضه بکند و افزایش سرمایه بدهد.

الزامات مدیریت توانمند در شرکت‌های بیمه چیست؟
حجاریان: فکر می‌کنم اگر بخواهم الزامات اساسی را نام ببرم باید از شفاف بودن صحبت کنم که اگر مدیران بخواهند توانمند باشند باید اول خودش را به شفافیت متصل کنند و در محیط شفاف قرار بگیرند تا جامعه نسبت به آنها اظهارنظر کند و آنها را نقد کند باید سلامت را به عنوان محور قرار دهند با فساد مبارزه کنند بسیاری از موفقیت‌ها بعضی وقت‌ها می‌بینید درپوشش یک ناسالمی ‌صورت گرفته و این بعدها مشخص می‌شود، شاید هیچ وقت هم مشخص نشود ولی موفقیت باید در ذیل سلامت تعریف بشود باید تخصص و تجربه داشتن را به عنوان یکی از الزامات مدیریت توانمند بدانیم.

این تخصص هم نه صرفا کسی که قادر باشد از روی جدول نرخ و شرایط مثلا نرخ را تعیین کند و فقط بیمه‌گر باشد باید مدیر قوی‌ای باشد باید مسائل مالی را بفهمد مسائل حقوقی را بفهمد شرکت‌داری را بفهمد یعنی ابعاد مختلفی مدیریت شرکت‌های بیمه دارد که نباید صرفا بر اساس بیمه گری آن هم در یک رشته، حالا کسی که در رشته باربری متخصص است این لزوما مدیرعامل و مدیر ارشد خوبی نمی‌شود لزوما معاون فنی خوبی هم نمی‌شود شاید او مدیر باربری خوبی باشد این شرایطی که امروز گذاشته‌اند خیلی بد است شما باور نمی‌کنید من می‌خواستم فرض بفرمایید برای مدیر بیمه‌های کشتی‌ام یک نفر را انتخاب بکنم یک لیسانس کشتی که چندین سال هم در بیمه گری در حوزه کشتی کار کرده، می‌بینم آیین‌نامه‌ای را نوشته‌اند که می‌گوید حسابدار اگر باشد ممکن است، ولی چون بیمه که لیسانسش کشتی است قبول نمی‌کنند اگر این طرف مثلا آی‌تی خوانده باشد برود مدیر کشتی بشود قبول می‌کنند ولی اگر کشتی خوانده باشد مدیر کشتی بشود قبول نمی‌کنند. ببینید آیین‌نامه‌هایی که به عنوان شاخص‌ها می‌نشینیم تدوین می‌کنیم بعد خودمان توش می‌مانیم، بعد باید عوضش کنیم و تغییرش بدهیم. این را می‌خواهم بگویم که اساس الزام برای کیفیت مدیریت را ما باید همه اینها را در یک کلام پاسخگویی خلاصه کنیم. اگر مدیر نسبت به تکالیفش پاسخگو بود، آن فضا فضای ارتقا خواهد بود و پاسخگویی وقتی شکل می‌گیرد که پرسشگری حرفه‌ای وجود داشته باشد. پرسشگران متخصص و پرسشگران توانمندی در صنعت وجود داشته باشند که آن پاسخگویی را جواب بدهند.

مظلومی‌: در مورد توانگری‌های مدیریتی فکر می‌کنم اگر منظور بیشتر بحث آیین‌نامه ۹۰ باشد یک اتفاقی می‌افتد. ما الان در بحث مهارت‌ها، مهارت از دو طریق به دست می‌آید یکی از راه آموزش و تحصیلات و دیگری از راه تجربه.در حال حاضر نقصی در این آیین‌نامه وجود دارد آن هم این است که در یکسری از پوزیشن‌ها نقش تجربه مدیران کلیدی نادیده گرفته شده است فقط به یکسری رشته‌های تحصیلی بسنده شده است که این اشکال وجود دارد.