دینم را به ساز دهنی ادا کردم
مهرآئین خوش‌فرجام هنر در هر زمینه‌ای که باشد، همیشه نمادی است از زیبایی و آرامش. ic تمام شاخه‌های آن شاید بتوان به جرات گفت، موسیقی سال‌ها است که تمام اقشار و فرهنگ‌ها را مجذوب خود ساخته و توجه بیشتر انسان‌ها به‌ویژه هنردوستان و هنرپروران را به خود جلب کرده است. چنان‌که ویکتور هوگو می‌گوید: «موسیقی چیزی را بیان می‌کند که نه می‌توان در کلمات گنجاند و نه می‌توان سکوت کرد.» بی‌شک هیچ چیز مانند یک نوای دلنشین نمی‌تواند آرامش را بعد از یک روز پر هیاهو به ارمغان بیاورد. محمد اطهری‌فرد، نوازنده و مدرس گیتارکلاسیک و ‌‌هارمونیکا (سازدهنی)، از جمله کسانی است که از نوجوانی شروع به نواختن گیتار کرد و پس از آشنایی با صدای دلنشین سازدهنی، شیفته این ساز شد و به طور خودآموز به یادگیری آن پرداخت و این ساز را به طور حرفه‌ای دنبال کرد. سازی که با تمام جذابیتش تا حدودی مورد کم‌لطفی واقع شده و بسیاری از صدای شگفت‌انگیز این ساز کوچک بی‌خبرند. ایشان تنها به تربیت شاگردان اکتفا نکرده‌اند و سعی در ماندگاری بیشتر این ساز و صدای جادویی‌اش دارند. اخیرا آلبوم «لحظه» را به دست علاقه‌مندان هارمونیکا رساند. آلبومی متفاوت و دلنشین که حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. همین نکته این بهانه‌ای شد برای گفت‌و‌گو با این آهنگساز. برای اولین سوال می‌خواستم بپرسم چطور شد که از بین حجم وسیعی از سازهای موجود، شما به سمت گیتار رفتید؟ من موسیقی را از نوجوانی با ساز گیتار شروع کردم. نمی‌دانم چرا اما از همان ابتدا صدای این ساز بیش از دیگر سازها به دل من می‌نشست. شاید یکی از دلایلش این باشد که می‌توانستم بغلش کنم و انگشتان هر دو دستم را بدون هیچ واسطه‌ای چون آرشه و ... روی سیم‌ها قرار دهم. هر زمان که از جلوی فروشگاهی رد می‌شدم که گیتار پشت ویترین آن بود نمی‌توانستم متوقف نشوم و تماشا نکنم. چه مدتی است که در این زمینه فعالیت می‌کنید؟ من از 13 سالگی نوازندگی گیتار را با اولین گیتاری که پدرم برایم تهیه کرد، آغاز کردم. آن روز یکی از بهترین و خاطره‌انگیزترین روزهای زندگی‌ام بود. چطور شد که ساز دهنی را انتخاب کردید؟ فکر می‌کنم اکثر نوازندگان گیتار اسپانیش (کلاسیک) علاقه به نواختن یک ساز بادی در وجودشان هست. چون در گیتار اسپانیش با وجود رنگ صوتی بی‌نظیر و قابلیت ملودیک و همراهی فوق‌العاده‌ای که دارد، ماندگاری صدای هر نت نسبت به سازهای بادی کوتاه است و من نیز چون از کودکی عاشق صدای خاطره‌انگیز و عمیق سازدهنی بودم به صورت خودآموز به فراگیری آن پرداختم و روز به روز به آن علاقه‌مندتر شدم. این ساز چه شاخصه ‌‌ای داشت که باعث انتخاب شما شد؟ من عاشق صدای عمیق، شیرین و خوش‌رنگ و خاص هارمونیکا هستم و احساس می‌کنم صدای هارمونیکا، صدای تنهایی است. کافی است مدت کوتاهی درگیرش شوی، دیگر نمی‌توانی از خودت جدایش کنی. کافی است ساز دهنی‌ات را برداری و شروع به نواختن کنی تا همه اتفاقات و مشغله‌های روزمره را فراموش کنی و آرام شوی. مشوق اصلی شما در این زمینه شخص خاصی بوده یا اینکه صرفا علاقه شخصی‌تان بود؟ مشوق اصلی‌ام همیشه پدر نازنینم بوده‌اند، ولی بزرگ‌ترین مشوقم، آرامش عمیقی بود که از اجرای موسیقی و شنیدنش به آن می‌رسیدم و هرگز نمی‌خواستم از این احساس خوب دور شوم. در واقع مشوق اصلی‌ام خود سازدهنی بود. فعالیت شما مختص موسیقی بی‌کلام است یا اینکه...؟ تقریبا 80 درصد موسیقی که گوش می‌کنم، بی‌کلام است. فعالیت خودم نیز در این رابطه است، زیرا اعتقاد دارم که همواره کلام کمک بسیاری به درک و هضم موسیقی می‌کند، اما موسیقی بی‌کلام خود باید آن قدر غنی و زیبا باشد تا بتواند در بین شنونده‌ها جای خود را باز کند و برای شنونده عام قابل‌شنیدن باشد، اما در مجموع از شنیدن موسیقی خوب (باکلام یا بی‌کلام) لذت می‌برم. برنامه شخصی شما در این آلبوم برای معرفی موسیقی بی‌کلام که اظهار می‌شود متاسفانه در ایران زیاد به آن اهمیت نمی‌دهند، چیست؟ من در این آلبوم سعی کردم با اجرای قطعاتی خاطره‌انگیز با مخاطبان ارتباط برقرار کنم و از قطعاتی که همیشه مایه آرامش خودم می‌شد، با سازبندی و تنظیم بسیار خلوت استفاده کنم و بیشترین هدفم القای یک حس خوب به شنونده بود تا اجرای قطعات تکنیکی با ضرب‌آهنگ تند و شلوغ. چون فکر می‌کردم جای چنین موسیقی‌ای با اجرای سازدهنی در فضای موسیقی ما خالی بود. اعتقاد خیلی از افراد این است که موسیقی بی‌کلام در ایران در انزوا است و به معنای واقعی‌اش، زیاد شناخته‌شده نیست. آیا اعتقاد شما هم همین است؟ بله، من هم با این صحبت دوستان موافقم که در موسیقی ایران بیشتر خواننده‌سالاری است و شاید خیلی‌ها موسیقی بدون‌خواننده را اصلا گوش نمی‌کنند، اما با این همه کارهای بدون کلام بسیار خوبی در این چند سال در ایران منتشر شده است که نشان می‌دهد اینگونه موسیقی هنوز طرفداران خاص خود را دارد و به نظر من کار خوب و قوی راه خود را بالاخره پیدا می‌کند. چه پیشنهادی دارید برای اینکه بتوان جامعه را با این سبک موسیقی بیشتر آشنا کرد؟ من احساس می‌کنم که کم‌کم فرهنگ موسیقی بی‌کلام نیز جا می‌افتد و بسیار امیدوارم که روزی برسد که موسیقی بی‌کلام نیز در اینجا جایگاه والا و واقعی خود را به دست آورد. پیشنهاد من کوتاه نیامدن و کار کردن و در صحنه بودن است. با توجه به اینکه خیلی از موزیسین‌ها ادعا می‌کنند که هیچ کس حامی موزیسین‌ها نیست و شرایط خوبی بر بازار کار آنها حاکم نیست، چطور شد که شما مجذوب این فعالیت شدید؟ ببینید، موسیقی عشق است و آدم عاشق می‌خواهد و همیشه برای رسیدن به چیزی که دوست دارید باید سختی‌های راه را نیز متحمل بشوی، من عاشق این کارم. از آلبوم جدیدتان که به بازار آمده است بگویید. این یک آلبوم تخصصی سازدهنی است برای دوستداران این ساز کوچک که با اینکه قابلیت‌های فراوانی دارد، اما همیشه مورد بی‌مهری و کم‌لطفی فراوان قرار گرفته است. سعی کردم حرف دلم را با نفسم و با این ساز جادویی به مخاطبانم بیان کنم. البته در این آلبوم از اجرای پیانوی دوست نازنینم فراز عقیلی که در همه قطعات همراهی‌کننده صدای ساز من بود، کلارینت و فلوت دوست خوبم روزبه اسفندارمز نیز بهره بردم. شاخصه مهمش نسبت به آلبوم‌های موجود در بازار؟ مشخصه ویژه‌اش این است که در این آلبوم سازدهنی (هارمونیکا) حرف اول را می‌زند و نقش اصلی را بازی می‌کند و بقیه سازها مثل پیانو، گیتار، فلوت، کلارینت و ... همراهی‌کننده آن هستند. یک آلبوم سازدهنی‌سالار (چیزی که من بسیار می‌پسندم!) چقدر طول کشید تا شما آلبوم خود را به بازار عرضه کنید؟ انتخاب ترک‌های این آلبوم و تنظیم و ضبط آن از تابستان سال 90 آغاز شد. تقریبا 2 سال طول کشید تا این آلبوم را به دست دوستداران این ساز جادویی برسانم. خوشحالم که بالاخره به ثمر نشست. حس درونی‌ خودتان نسبت به انتشار این آلبوم چیست؟ از اینکه احساس می‌کنم دینم را به این ساز و به علاقه‌مندان این ساز ادا کرده‌ام، احساس رضایت می‌کنم. تک‌تک نت‌های این آلبوم برای من خاطره‌انگیزند و فکر می‌کنم توانسته‌ام با اجرای آنها تا حدود زیادی احساس درونی‌ام را با نفس و زبان خودم بازگو کنم. شما تلاش بسیاری در این زمینه انجام دادید، اما برای خیلی‌ها مهم این است که نتیجه این تلاش را بدانند. به نظر خودتان پاداشی که از این همه تلاش گرفتید چه چیزی بود؟ بزرگ‌ترین پاداش من، نقد شدن از طرف دوستان، اساتید و طرفداران این ساز و آلبوم است. این امر به من کمک می‌کند که در کارهای بعدی بهتر و بهتر شوم و از اینکه املای نانوشته بی‌غلط نبوده‌ام، به خود می‌بالم. بهترین پیشنهاد برای تازه‌کارها در این زمینه چیست؟ گاه با کسانی روبه‌رو می‌شویم که تصورشان این است که به‌راحتی از روی کتاب‌های آموزشی و سایت‌های مختلف برای آموزش این ساز می‌توانند اقدام کنند، اما نتیجه‌ای که از آن حاصل می‌شود به نظرتان تا چه حد قابل‌قبول خواهد بود؟ به نظر من، برای تبدیل شدن به یک نوازنده حرفه‌ای حتما آموزش حرفه‌ای و البته مهم‌تر از آن پشتکار خود هنرجو ضروری است. برای سازدهنی هنوز آنچنان متد آموزشی پیشرفته‌ای در ایران به رشته تحریر درنیامده است. همه دوستان و اساتید از یافته‌ها و داشته‌هایی که با تلاش خود و به زحمت آن را به دست آورده‌اند، این ساز را تدریس می‌کنند. من معتقدم که حتما برای شروع یک ساز تحت‌تعلیم قرار گرفتن یک هنرجو نزد یک معلم خوب می‌تواند بسیار مفید و پیش‌برنده باشد و باعث ادامه دادن و هدفمند شدن این مسیر باشد. در کنسرت‌های بزرگ، سازدهنی با چه سازهای دیگری می‌تواند همراه خوبی برای اجرا باشد؟ سازدهنی با قابلیت بسیار بالا و صدای عمیقش می‌تواند شخصیت ملودیکی چون یک ساکسیفون یا یک ویولون داشته باشد، اما با یک رنگ صوتی جدید و کمتر‌ شنیده‌شده. از برنامه‌های آینده خودتان بگوید؟ به امید خدا، به زودی ضبط آلبوم دومم را شروع خواهم کرد و برای تدوین و گردآوری یک متد آموزشی جامع برای‌ هارمونیکا نیز برنامه‌هایی دارم که پس از اتمام حتما به اطلاع دوستان و دوستداران این ساز خواهم رساند. و حرف آخر؟ در پایان دوست دارم از همه دوستانی که در تهیه این آلبوم مرا یاری رساندند تشکر کنم. تشکر ویژه‌ از دوستان هنرمندم که در هر لحظه این آلبوم در کنارم بودند؛ فراز عقیلی، محمد فرمانیان، حامد عظیمی، حمیدرضا مرادی، ایمان پورفرخ و همچنین پدر نازنینم و مادر مهربانم که سر و صدای ساز مرا هر روز تحمل می‌کنند، ولی باز هم مرا تشویق می‌کنند و به من عشق می‌دهند. شاد و پیروز باشید.