امپراتوری بوقچی‌ها!

گروه ورزش- بهروز رسایلی: آندرانیک تیموریان از باشگاه استقلال جدا شد. این موضوع را ظهر دیروز خبرگزاری مهر روی خروجی‌اش گذاشت. بعد از کلی شایعه، حرف‌وحدیث و دلخوری، سرانجام هافبک دفاعی آبی‌پوشان به این نتیجه رسید که ادامه حضورش در این تیم غیرممکن است. در مورد علل و عوامل دلخوری آندو، مسائل زیادی به گوش می‌رسد. با این حال شاید یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که آتش اختلاف بین او و استقلالی‌ها را شعله‌ور کرد، داستان درگیری اخیر تیموریان با لیدرهای باشگاه بود. بنا به گزارش رسانه‌های متعدد، چند روز پیش زمانی که سرژیک تیموریان، برادر و مدیر برنامه‌های آندو با کلاه قرمز در تمرینات استقلال حاضر شده بود، لیدرهای باشگاه به او در این مورد تذکر می‌دهند، اما سرژیک واکنش نشان می‌دهد تا کم‌کم آندو هم به درگیری اضافه شود و دعوا بالا بگیرد. به نظر می‌رسد این ماجرا، درنهایت سهمی مهم در جدایی برترین بازیکن لیگ سیزدهم از جمع استقلالی‌ها ایفا کرده باشد.

تیموریان اولین نفر نیست

روز گذشته و بعد از خروج برادران تیموریان از دفتر بهرام افشارزاده،‌ سرژیک به خبرآنلاین گفت: «همان‌طور که مدیرعامل باشگاه هم گفته، ما جدا شدیم و آندرانیک دیگر برای استقلال بازی نمی‌کند. این مساله به‌خاطر فحاشی لیدرهای استقلال به آندو و خانواده ما بود که ادامه همکاری را غیرممکن کرد.» تیموریان اما اولین قربانی نام‌آشنای لیدرها در فوتبال ایران نیست. هواداران این رشته ورزشی هنوز به یاد دارند که در اواخر دوران مدیریت حبیب کاشانی در پرسپولیس، درگیری فیزیکی عجیبی بین علی دایی با یکی از لیدرها به وجود آمد و منجر به کبود شدن زیر چشم شهریار شد. در همین پرسپولیس، یکی از بوقچی‌ها حتی سابقه زد و خورد با احمدرضا عابدزاده را هم دارد. همچنین در فصل جاری و در پایان بازی سپاهان و پرسپولیس نیز یکی از لیدرهای تیم تهرانی مزاحم مصاحبه تلویزیونی محمدرضا خلعتبری شد و به اظهارات مهاجم سابق سرخپوشان واکنش نشان داد. این در حالی است که ایجاد فضای رعب و وحشت و نسق‌گیری را هم باید یکی از کارویژه‌های لیدرها در فوتبال ایران دانست؛ آنجا که دوستان گاهی به سبک خودشان به نتایج ضعیف باشگاه واکنش نشان می‌دهند و از بازیکنان زهر چشم می‌گیرند. تصاویری وجود دارد که نشان می‌دهد در پایان دیدار دو تیم استقلال اهواز و پرسپولیس در لیگ هفتم که به شکست سنگین سرخپوشان انجامید، برخی از لیدرهای این تیم وارد رختکن شدند و به شدت بازیکنان را مورد پرخاش قرار دادند. از این اتفاقات کم و بیش در دیگر تیم‌های ایرانی هم رخ داده و به نظر می‌رسد آنها را باید بخشی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ فوتبال ایران قلمداد کرد.

لیدری که نفر دوم کنکور کارشناسی ارشد است

طی این سال‌ها هر زمان که بحث ناهنجاری‌ها و تخلفات سرزده از لیدرها در فوتبال ایران مطرح می‌شد، اغلب منتقدان سراغ تحصیلات این گروه می‌رفتند و سواد پایین آنها را علت اصلی بروز این قبیل مشکلات به شمار می‌آوردند. در همین راستا باشگاه استقلال در دوران مدیریت واعظ آشتیانی به صرافت استخدام لیدرهای دیپلمه افتاد و علی دایی نیز در مقطعی اعلام کرد پرسپولیس به لیدرهای تحصیلکرده نیاز دارد. این در حالی است که بعید به نظر می‌رسد مشکل اصلی بوقچی‌ها در ایران، سطح تحصیلات آنها باشد. جالب است بدانید در مورد یکی از لیدرهای پرسپولیس گفته می‌شود او حائز رتبه دوم کنکور کارشناسی ارشد در رشته هماتولوژی است و دیگر بوقچی این تیم نیز مدت‌ها است دستی بر قلم دارد و حتی برای سال‌ها یک سایت هواداری مربوط به مشوقین باشگاه را اداره می‌کرده است. به نظر می‌رسد چالش اصلی با لیدرها، مربوط به فلسفه ونوع فعالیت آنها باشد؛ جایی که بسیاری از بوقچی‌ها بدون اعتنا به منافع باشگاه و به صورت خودمختار سکوها را هدایت می‌کنند و اغلب به نظر می‌رسد بیشتر از آنکه در پی مصالح تیم باشند، تلاش می‌کنند منافع شخصی‌شان را تامین کنند. لیدری که بنا به میل خودش شعار «حیاکن، رهاکن» سر می‌دهد، به پر و پای بازیکنان می‌پیچد یا افراد غایب و جدا شده از باشگاه را مورد تشویق قرار می‌دهد، آیا واقعا می‌تواند مهره‌ای موثر برای باشگاه باشد؟

در اروپا چه می‌کنند؟

در بسیاری از نقاط اروپا لیدر به معنایی که ما با آن آشنا هستیم وجود خارجی ندارد. در ورزشگاهی مثل نیوکمپ، هدایت تماشاگران بیشتر توسط بلندگوها یا معدود کارمندان رسمی و کاملا مطیع باشگاه صورت می‌گیرد و به نظر می‌رسد در بقیه استادیوم‌های قاره سبز هم اوضاع از همین قرار باشد. در همین راستا یک هوادار ایرانی بایرن‌مونیخ که ساکن آلمان است به روزنامه «دنیای اقتصاد» می‌گوید: «در ورزشگاه آلیانس آره‌نا لیدر به معنای ایرانی‌اش وجود ندارد و فقط شاید در بخشی از استادیوم که در اختیار تیفوسی‌هاست بتوان چنین کسانی را دید. شعارهای لیدرها هم کاملا هماهنگ شده است و آنها به طور تمام و کمال زیرنظر کانون هواداران باشگاه هستند. اینجا هرگز دیده نمی‌شود که شعاری بر خلاف منافع تیم سر داده شود.» به نظر می‌رسد تا زمانی که لیدرها در فوتبال دولتی و متزلزل ایران به اتکای چند فریاد بتوانند مدیرعامل یا مربی عوض کنند و بازیکن را از تیم فراری بدهند، باشگاه‌های ایرانی رنگ آرامش را نخواهند دید. برای رفع این معضل باید فکری اساسی کرد.