میزان ریسک و نوع ریسکهایی که هر شرکت در فعالیتهای خود میپذیرد، به طور مستقیم بر سودآوری و احتمال موفقیت آن اثر میگذارد. به عنوان مثال، ریسکگریزی کامل به معنای از دست دادن فرصتهای بازار است و ریسکپذیری بیش از حد نیز به معنای شکننده شدن در مقابل تغییرات محیطی.
به نظر شما، آیا فرق میکند که برای نقد آنلاین محصولات یا خدمات یک وبسایت، از فعل گذشته استفاده کنید یا حال؟ تحقیقات نشان میدهد که فرق میکند؛ حداقل اگر میخواهید نقد شما متقاعدکننده باشد.
در یکی از رخدادهای شبکهسازی اخیر، با متخصص جوانی آشنا شدم که در پنج سال اول فعالیت حرفهای خود بود (نامش را بگذاریم آنا). او در حال جمعآوری شورای راهنمایانش بود و یکی از این راهنماها نگرانش کرده بود؛ چون وقتی آنا توصیه او را بلافاصله به کار نمیگرفت و راه پیشنهادی او را نمیرفت، ناراحت میشد. نگرانکنندهتر از آن این بود که علاقه داشت درباره مسائل شخصی آنا هم اظهارنظر کند؛ درباره چیزهایی همچون برنامهریزی آنا برای خانوادهای که میخواست در آینده داشته باشد. این موضوع هنوز برای خود آنا معلوم نبود و احساس میکرد به هدف فعلیاش برای به دست آوردن سمتی در بخش فروش یک شرکت بزرگ فناوری، ربطی ندارد. آنا این راهنمایش را دوست داشت. اما تمرکز او روی زندگی شخصیاش اذیتش میکرد و نمیدانست چگونه باید این موضوع را مطرح کند.
پلتفرم شبکه اجتماعی لینکدین که شرکت مایکروسافت مالکیت آن را در اختیار دارد و افراد در سراسر دنیا برای شبکهسازی، به اشتراکگذاری ایده و یافتن شغل از آن استفاده میکنند، دائما تحقیقاتی انجام میدهد تا خودش را بهروز کند و با ترندهای روز محیط کار، ترجیحات کارفرماها و تغییر دیدگاههای نیروی کار همگام باشد. در یکی از نظرسنجیهای لینکدین این سوال مطرح شده که «مهمترین و مطلوبترین مهارتهایی که کارکنان باید داشته باشند، چیست؟»
یکی از روشهای تضمین آینده کارکنانتان، ارتقای مهارتهای آنهاست. ارتقای مهارت، یعنی فرآیند کسب قابلیتهای جدید و مرتبط موردنیاز امروز و آینده نزدیک. نمونههای رایج تلاشهایی که در جهت ارتقای مهارت صورت میگیرد، عبارتند از بهبود مهارتهای دیجیتال، مهارتهای تجزیه و تحلیل، و مهارتهای تحول سازمانی. ارتقای مهارت در سالهای گذشته به طور فزایندهای اهمیت پیدا کرده است. دلایل مختلفی برای آن وجود دارد، اما مهمترین آنها شکاف مهارتی (دیجیتال) رو به رشدی است که بسیاری از شرکتها با آن مواجه هستند؛ تفاوت بین آنچه کارفرمایان میخواهند یا نیاز دارند که کارکنان قادر به انجامش باشند و آنچه که آن کارکنان واقعا میتوانند انجام دهند. دلایل اصلی شکاف مهارتی فعلی عبارتند از:
بیایید با خود صادق باشیم. مفهوم پایداری، با «بسیاری» از آموزههای سنتی اقتصاد و مدیریت تضاد دارد. پایداری به معنای عنوان رویهای در توجه به اثرات اقدامات اقتصادی بر جامعه و محیطزیست اغلب به معنای کاهش رشد اقتصادی و کاهش درآمدزایی کسب و کار است. روی کاغذ عجیب است که چنین مفهومی وارد علم مدیریت و اقتصاد شده است که همواره بهدنبال درآمد بیشتر و کیفیت بالاتر زندگی بوده است. انقلاب صنعتی شاید یکی از بزرگترین نقاط عطف تاریخ بشر بوده است. از آن زمان، پیوسته تلاش انسان چه در سطح کلان اقتصاد و چه در سطح خرد آن، افزایش درآمد، بهبود بهرهوری و ارتقای کیفیت زندگی از این طریق بوده است.
دکتر محمد کارگر شورکی/پژوهشگر فوق دکترا/ عضو موسس مرکز پایداری کسب و کار دانشگاه تهران
بسیاری از سازمانها، مدیریت منابع انسانی پایدار را عامل موفقیت خود میدانند. تحقیقات نشان میدهند که مدیریت منابع انسانی پایدار هم باعث بهبودی در پایداری عامل انسانی و هم منجر به تحقق کسب و کار پایدار شده و بر کسب مزیت رقابتی پایدار سازمانها تاثیر مثبت داشته است. اما فعالیتهای مخرب انسانی به طور فزایندهای بر تمامی بخشها و ابعاد محیطزیست تاثیر داشته و به همین دلیل نقش انسانها برای تحقق اهداف توسعه پایدار بیش از پیش مورد توجه سازمانها قرار گرفته است.
شرکتها به تدریج در حال کشف اهمیت پرورش کنجکاوی بین کارکنانشان هستند. با این حال، تعداد انگشتشماری از آنها درک خوبی از شیوه تقویت، نهادینه ساختن و استفاده گسترده از کنجکاوی در سطح سازمان خود دارند. در این مقاله، تلاش داریم تا رویکردی عملی و انسانمحور برای مدیران معرفی کنیم که از طریق آن بتوانند طرحی برای گسترش و استفاده از کنجکاوی در سازمان خود داشته باشند.
دنیا امروز بیش از هر زمان دیگری با چالشهای روزافزون تغییرات آب و هوایی مواجه است. مشکلاتی مثل موج گرمای بیسابقه، توفانهای شدید، خشکسالی و آتشسوزی جنگلها. طی سالهای اخیر، آتشسوزیهای گسترده در اقصی نقاط جهان از جمله آمریکا، شیلی، یونان، روسیه و کانادا باعث از بین رفتن صدهاهزار درخت و آلودگی هوای شهرها و روستاها شدهاند.
محیطهای امروزی کسب و کار، به قدری بیثبات و دگرگونپذیر شدهاند که صعود و افول کسب و کارها میتواند در زمان کوتاهی رخ دهد و حتی جهت روندهای بازار را به صورت ناگهانی تغییر دهد. به علاوه، مجموعهای از عوامل پیچیده، متنوع و مرتبط بههم موجب ترس و نگرانی در تصمیمات رهبران و مدیران کسب و کار شده است.
در بستر تجاری دیجیتالی امروز، تبدیل مشتریان بالقوه به بالفعل، هم سادهتر و هم چالشیتر از همیشه شده است. در چنین محیطی، «به چشم آمدن» کار دشواری است. اما با برنامهریزی دقیق و حساس میتوان تبلیغاتی را طراحی کرد و ساخت که به بهترین شکل ممکن توجه مخاطبان را جلب کنند.
فرض کنید کارمند یک شرکت هستید و ۱۰ سال سابقه کار دارید. هر روز صبح راس ساعت مشخصی از خواب بیدار میشوید، مدت زمان مشخصی کار میکنید و سپس در ساعت مشخصی به خانه برمیگردید. شغلی که الان دارید در دوران دانشجویی برایتان یک آرزو بود اما حالا آنقدرها هم برایتان جذاب نیست. حس میکنید کار برای کارفرما را دوست ندارید. با خودتان میگویید «کاش بیزنس خودم را داشتم.» دوست دارید استعفا دهید و برای همیشه با زندگی شرکتی خداحافظی کنید. اما حتی با تصورش، ترس وجودتان را فرا میگیرد. با خود میگویید «نکند بیزنسم شکست بخورد و از اینجا مانده و از آنجا رانده شوم؟»
سال ۱۹۰۳، یک شرکت فروش پستی صابون به نام صابون لارکین (Larkin) فردی جوان به نام فرانک لوید رایت را استخدام کرد تا «دفتری برای آینده» در شهر بوفالوی نیویورک طراحی کند. بهنظر میرسید که نتیجه کار، یک شاهکار معماری هماهنگ، منسجم و بینقص است که تمام مشکلات مدیریتی دفاتر کار را حل میکند.
بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران معتقدند تحولات و پیشرفتهای بزرگی که در عصر هوش مصنوعی به وقوع پیوسته و خواهد پیوست شباهت زیادی به تحولات و پیشرفتهای سریعی دارد که پس از اختراع ماشین چاپ توسط یوهانس گوتنبرگ اتفاق افتاد.